صد و شانزدهمین برنامه «مستنداتِ یکشنبه»

واقعیت، نشانه و رسانه: فلسفه پشت دوربین در مستندهای ارول موریس

فاطمه شاه‌بنده:

این فیلمساز در آثارش بارها به مسئلهٔ رسانه پرداخته و رسانه را بخش مهمی از دنیای امروز می‌داند؛ عنصری که می‌تواند مردم را هم آگاه کند و هم منحرف سازد. رسانه از یک سو می‌تواند اطلاعاتی دربارهٔ رویدادهای پیرامون به مخاطب بدهد، و از سوی دیگر ممکن است او را از مسیر حقیقت دور کند.

سامان بیات:

پرهیز فیلمساز از نمایش خشونت شاید از سابقهٔ الهیاتی او ناشی شود؛ فردی که تمایلی ندارد خود را مستقیماً درگیر صحنه‌های خشونت‌آمیز کند. به گفتهٔ او، این مستند دربارهٔ زندان است و در نگاه نخست، مخاطب انتظار دارد با صحنه‌های شکنجه مواجه شود، اما فیلم عملاً چنین تصاویری را نشان نمی‌دهد. با این حال، به سراغ موضوع‌هایی می‌رود که بسیار چالش‌برانگیزند و تم جنایی، شکنجه و قتل دارند.

در صد و شانزدهمین برنامه «مستنداتِ یکشنبه» فیلم مستند «آشوب قتل‌های منسون» (۲۰۲۵) ساخته ارول موریس در خانه هنرمندان ایران روی پرده رفت و «فاطمه شاه‌بنده» منتقد سینما درباره آن صحبت کرد.

مستند «آشوب قتل‌های منسون» از زاویه‌ای جدید به چارلز منسون قاتل زنجيره‌اى دهه ١٩٦٠ ميلادى در كاليفرنيا، پرداخته و با بررسی ارتباط‌های غیرمنتظره‌ او با سازمان‌های دولتی، آزمایش‌های کنترل ذهن و شخصیت‌های برجسته، روایت پذیرفته شده از ماجرا، به چالش کشیده است.
سامان بیات، مجری و پژوهشگر سینمایی در تحلیل خود از این مستند جنایی، به روند تحول طرح‌های گرافیکی در آثار فیلمساز اشاره کرد و گفت: اگر سه دوره در نظر بگیریم، مثلاً طی سه دهه، این طرح‌های گرافیکی تغییرات چشمگیری دارند. به گفته‌ی او، در پنج فیلم نخست، این ویژگی چندان دیده نمی‌شود، اما در پنج فیلم بعدی، نوعی بازیگوشی گرافیکی آغاز می‌شود و در آثار پس از آن، به اوج خود می‌رسد.

بیات توضیح داد: در فیلمی با تم جنایی، که پلیس درگیر ماجراست، از دو فیلتر قرمز و آبی استفاده می‌شود تا رنگ‌های چراغ پلیس تداعی شود و فضای ذهنی کاراکتر بازسازی گردد. او به فیلمی با نام My Psyche Love Story اشاره می‌کند که دربارهٔ تیم لری ساخته شده و در آن، استفاده از سایت دلیکاست و نیز فیلترها و طرح‌های گرافیکی، متناسب با فضای سایکوتیک و ذهنی اثر است.

تجربه، فلسفه و پرهیز از خشونت

به باور بیات، مسئلهٔ اصلی در اینجا، مسئلهٔ رسانه است. بسیاری از کارهای گرافیکی این فیلمساز، شبیه برگه‌های روزنامه و ماشین تایپ هستند، در حالی‌که باز هم از فیلترهای قرمز استفاده می‌کند. او در این‌باره گفت: می‌شود گفت که با فیلمسازی مواجهیم که تجربه‌گراست، اندوخته‌ای از فلسفه و کارآگاهی دارد و با تأکید بر این پیش‌زمینه‌ها، محصولی تازه ارائه می‌دهد که ترکیبی از همه چیز است. این جنبه برای من جذاب است.

بیات در ادامه افزود: پرهیز فیلمساز از نمایش خشونت شاید از سابقهٔ الهیاتی او ناشی شود؛ فردی که تمایلی ندارد خود را مستقیماً درگیر صحنه‌های خشونت‌آمیز کند. به گفتهٔ او، این مستند دربارهٔ زندان است و در نگاه نخست، مخاطب انتظار دارد با صحنه‌های شکنجه مواجه شود، اما فیلم عملاً چنین تصاویری را نشان نمی‌دهد. با این حال، به سراغ موضوع‌هایی می‌رود که بسیار چالش‌برانگیزند و تم جنایی، شکنجه و قتل دارند.

این مجری کارشناس گفت: می‌توانم بگویم که این فیلمساز یکی از کسانی است که تجربهٔ زیسته‌اش را به‌طور عمیق وارد فضای فیلمسازی خود کرده و همین مسئله برای من جذابیت دارد.

بیات در بخش دیگری از سخنان خود به پروندهٔ چارلز منسون اشاره کرد و گفت: بسیاری از افرادی که در آن پرونده حضور داشتند هنوز زنده‌اند. او توضیح می‌دهد: «فکر می‌کنم دو نفر از زنان و یکی از مردان آن گروه زنده باشند. آن زمان ۱۶ یا ۱۹ سال داشتند و اکنون حدود ۷۵ یا ۸۰ ساله‌اند. گاهی در اخبار اشاره‌هایی به آن‌ها می‌شود؛ یکی از آن‌ها آزاد شده و تحت نظر پلیس زندگی می‌کند، یکی در سال ۲۰۲۲ درخواست عفو مشروط داده که پذیرفته نشده، و یکی دیگر همچنان در زندان است. حتی یکی از آن‌ها کتابی دربارهٔ عیسی مسیح نوشته و بسیار متحول شده است.

او ادامه داد: به نظرم بسیار جذاب بود اگر با این افراد، حتی پس از این مدت طولانی، مصاحبه‌ای انجام می‌شد تا ببینیم شخصی که از ۱۹ سالگی تا ۸۰ سالگی در زندان بوده و دربارهٔ مسیح کتاب نوشته، اکنون به چه کاراکتری تبدیل شده است. این موضوع برای من شاید از خود پروندهٔ منسون و اطرافیانش هم جذاب‌تر باشد.

بیات ادامه داد: اگر موضوعی باقی مانده که لازم است به آن اشاره شود، بیان کنید؛ در غیر این صورت، به سراغ پرسش‌های دیگر دوستان برویم. همان‌طور که گفتید، در کارهای شخصی‌ای که او خود کارگردانی کرده، اساساً تمایلی به نمایش خشونت ندارد.

رسانه در مستند، می‌تواند هم آگاه‌کننده باشد و هم مخرب

شاه‌بنده ادامه داد: این فیلمساز در آثارش بارها به مسئلهٔ رسانه پرداخته و رسانه را بخش مهمی از دنیای امروز می‌داند؛ عنصری که می‌تواند مردم را هم آگاه کند و هم منحرف سازد. رسانه از یک سو می‌تواند اطلاعاتی دربارهٔ رویدادهای پیرامون به مخاطب بدهد، و از سوی دیگر ممکن است او را از مسیر حقیقت دور کند.

او افزود: فضای مستند خود نوعی رسانه است که دربارهٔ اتفاقات واقعی جهان به مخاطب اطلاعات می‌دهد. این مستندساز تلاش کرده از این رسانه به شکل مثبتی استفاده کند. گفته می‌شود حتی فیلمی ساخته که باعث تغییر زندگی یک انسان شده است؛ فردی که در زندان بوده و با اثر او آزاد می‌شود. اما در مقابل، همین مستندساز در جایی دیگر رسانه‌ای را به تصویر می‌کشد که زندگی انسانی دیگر را مختل کرده یا از بین برده است.

این منتقد گفت: برایم جالب است بدانم کسانی که این مستند را دیده‌اند، چه نظری دربارهٔ آن دارند. اگر دوستان سوال یا دیدگاهی دارند می‌توانند مطرح کنند، وگرنه گفت‌وگو را ادامه می‌دهیم. به نظر می‌رسد پرسشی از سوی حاضران مطرح نشده است.

او سپس افزود: نکته‌ای در بخش فلسفی اثر وجود دارد که می‌خواهم به آن اشاره کنم.

مستندساز، حقیقت را با نشانه‌ها روایت می‌کند

سامان بیات در توضیح مفهوم «واقعیت و فراواقعیت» در مستندسازی گفت: این مفهوم توضیح می‌دهد که می‌توان با مستند به سه شیوه برخورد کرد؛ یکی بازنمایی است که در آن می‌توان حقیقت را تقلید کرد، دیگری تحریف است که در آن واقعه دستخوش تغییر می‌شود، و سومی شبیه‌سازی است. در مدل شبیه‌سازی، تصویر به جای حقیقت سخن می‌گوید و حقیقت به جای تصویر. به این معنا که به‌جای آن‌که امر واقع را به‌صورت کامل فیلم‌برداری و ارائه کنیم، از مجموعه‌ای از نشانه‌ها استفاده می‌کنیم تا مخاطب از خلال آن‌ها به حقیقت برسد.

او ادامه داد: نمونه‌ی این رویکرد را در فیلم خط آبی می‌بینیم؛ فیلمی که یک واقعه را از چند منظر به تصویر می‌کشد، با افراد مختلف گفت‌وگو می‌کند و قطعات پازل را کنار هم می‌گذارد. این روش، همان متدی است که کارگردان به آن علاقه دارد و احتمالاً از دوره‌ای که فلسفه می‌خوانده، آموخته است.

بیات تأکید کرد: این فیلمساز چندان موافق بازنمایی صرف نیست و تمایلی به تحریف واقعیت هم ندارد. او ترجیح می‌دهد نشانه‌ها جایگاه اصلی را بگیرند و مخاطب از مسیر آن‌ها به حقیقت برسد. این شیوه‌ای است که در آثار کریسمال نیز دیده می‌شود؛ مسئله‌ای که می‌توان آن را نوعی تعریف از جعل یا تحریف دانست.

او افزود: به‌گمانم موریس، در چهار تا پنج فیلم نخست خود چندان مشهور نبود، اما از همان نقطه به بعد، شهرتش به‌صورت ناگهانی افزایش یافت و جشنواره‌ها سراغش رفتند، با آن‌که موضوعاتی که انتخاب می‌کرد، هرچند جذاب بودند، اما لزوماً عامه‌پسند محسوب نمی‌شدند. خودش گفته است که در دوران تحصیل در مدرسهٔ فلسفه، نیمه‌کاره آن را رها کرده، اما همان‌جا یاد گرفته چگونه با مفهوم واقعیت در سینما مواجه شود.

این پژوهشگر سینما در ادامه گفت: می‌توان در هرکدام از فیلم‌های او این رویکرد را مشاهده کرد. من شاید چهار فیلم از او دیده باشم، نه بیشتر، اما همین تعداد برای درک این نگاه کافی است. تمام این مسائل در آثارش به‌خوبی مشهود است.

تجربه موریس و مسیر شخصی مستندسازی

فاطمه شاه‌بنده درباره جایگاه آثار اخیر موریس در سبک مستندهای جنایی بیان کرد : سایت‌های منتشرکننده، اکثراً متعلق به نتفلیکس هستند و این پرسش مطرح می‌شود که آیا موریس از نظر تکنیکی توانسته به سطح رقابت با نمونه‌های روز برسد یا همچنان ذهن او در چارچوب کلاسیک مانده است. او افزود: این مستند خاص نمی‌تواند با نمونه‌های امروزی رقابت کند، اما دیدگاه کارگردان ارتقا یافته و به سطحی رسیده که با دید مخاطب علاقه‌مند به مستندهای جنایی هم‌خوانی دارد.

شاه‌بنده توضیح داد: مخاطبانی که به مستندهای جنایی علاقه دارند، معمولاً به دنبال روایت‌هایی هستند که بار دردناکی بیشتری داشته باشند. مصاحبه‌شونده‌ها گاهی بسیار آرام و بدون درگیری احساسی داستان را روایت می‌کنند، اما ترجمه نشان داده مستندهایی که افراد در مصاحبه‌ها از نظر احساسی درگیر هستند، اثرگذاری بیشتری دارند. با این حال، موریس در فیلم‌هایی مانند مه جنگ چنین تصاویری ایجاد کرده و توانسته مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.

او ادامه داد: تجربه ساخت این مستند باعث شده موریس اثر شخصی‌تر بسازد. او تلاش کرده متفاوت باشد و مسیر جدیدی را پیش گیرد، مسیری که لزوماً حقیقت محض مستند را ارائه نمی‌دهد، بلکه بیشتر بر جنبه‌های فرمالی تمرکز دارد. شاه‌بنده افزود: نگاه خیره به دوربین، که در مصاحبه با افراد مختلف مانند وزیر دفاع در دوره فروش یا مستند مسترز درباره سازندگان ابزار اعدام دیده می‌شود، شبیه اعتراف است؛ فردی که دستگاه اعدام ساخته، وقتی در دوربین خیره می‌شود و صحبت می‌کند، حالت اعتراف پیدا می‌کند.

او تأکید کرد: موریس این فرم را دوست دارد و در آثارش به‌کار می‌گیرد. نگاه مستقیم به دوربین، طرح پرسش‌های چالشی و فرم اعتراف‌گونه، عناصر اصلی کار او هستند. در کنار این، نگاه انتقادی به جامعه غرب نیز بخش مهمی از آثار اوست؛ او همواره درگیر نقد ساختارها و فرهنگ غرب است و این مسئله در مستندهایش مشهود است.