دومین نشست هفته تصویرگری ایران
جای خالی جریان نقد در تصویرگری

کیانوش غریبپور:
وقتی نگاه میکنیم، جز ادبیات و سینما، جریان نقد جدی خیلی کم است. حتی در سینما هم بیشتر نقدها به سناریو میپردازد و کسی به جزئیات تصویر، کادر، نورپردازی یا شخصیتپردازی توجه نمیکند. در تصویرگری هم حرف زدن با کلمات درباره کیفیت کار تصویرگر سخت است. مثلاً نمیتوان به راحتی گفت این تصویر به داستان نمیخورد، یا این جنس تصویر خوب نیست؛ برای توضیح آن، نیاز داریم تصویر را مجسم کنیم و مثال بزنیم.
هدا حدادی:
حدود ۲۰ سال پیش، وقتی کارم را شروع کردم، دو نکته توجه من را جلب کرد. اول اینکه در کتابهای خارجی، تصویرگر معمولاً روایتگر خود کتاب بود؛ یعنی هم متن را نوشته و هم تصویرها را خلق کرده بود. این در ایران خیلی کم دیده میشد. دوم اینکه وقتی کارهای تصویرگری ایرانی را کنار متنها میدیدم، هماهنگی زیادی بین داستان و تصویر نبود؛ اغلب تصویرگری از متن جلوتر بود یا داستان ضعیف بود. همیشه با خودم فکر میکردم چرا بچههای ما که اینقدر خلاق هستند، وارد حوزه نوشتن نمیشوند و کتابهای خودشان را خلق نمیکنند.

نشست جریان نقد و نظر در تصویرگری معاصر و نوشتههای تصویرگران درباره آثار یکدیگر به عنوان دومین نشست هفته تصویرگری ایران با حضور هدا حدادی و کیانوش غریبپور و به میزبانی علیرضا احمدی عصر سهشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴ در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این نشست کیانوش غریبپور درباره ایدهای که برای تصویرگران شکل گرفت، توضیح داد: امکانی برای تصویرگرها ایجاد شد، چون آنها با ادبیات و جهان کلمات هم آشنایی دارند. پیشنهاد هدا حدادی این بود که درباره یکدیگر بنویسیم و این کار را به عنوان مشقی در نظر گرفتیم تا جریان نوشتن و ثبت حرفه با کلمات شکل بگیرد و گفتوگو بین تصاویر ایجاد شود. این نوشتهها میتوانند بعداً به جلساتی منجر شوند که دور هم جمع شویم و دربارهشان صحبت کنیم.
او ادامه داد: قرار بود هر تصویرگر درباره کسی که دوستش دارد، خودش را دوست دارد یا کارش را دوست دارد بنویسد. البته در اجرا اشتباهاتی هم پیش آمد؛ بعضیها درباره چند نفر نوشتند. ما گفتیم نزدیکترین کسی که فکر میکنید دربارهاش بنویسید، تا حس انسانی و عواطف پشت پرده جریان تصویر دیده شود. بعضیها درباره استادان خود نوشتند، بعضیها درباره چند نفر، بعضیها فقط درباره یک نفر. متقابلاً هم نوشته میشد.
غریبپور افزود: کل کانسپت جریان بیشتر به حس انسانی و ارتباط میان افراد بستگی داشت. دفعه بعد تصمیم گرفتیم به جای اینکه درباره یک شخص نوشته شود، درباره یک اثر هنری نوشته شود. ما منتظر ماندیم تا این نسخه منتشر شود، درباره آن صحبت کنیم، به شکل PDF یا حتی اگر امکان داشت نسخه چاپی از آن تهیه کنیم و سپس ادامه دهیم. امیدوارم همه ما سرد نشویم و این جریان ادامه پیدا کند، چون ایدهای جالب و ارزشمند است.
تصویرگر معلم؛ از ایده تا نقد
هدا حدادی، تصویرگر و پژوهشگر حوزه کتاب کودک، از مسیر طولانی خود در شکلدهی جریان «تصویرگر معلم» گفت: حدود ۲۰ سال پیش، وقتی کارم را شروع کردم، دو نکته توجه من را جلب کرد. اول اینکه در کتابهای خارجی، تصویرگر معمولاً روایتگر خود کتاب بود؛ یعنی هم متن را نوشته و هم تصویرها را خلق کرده بود. این در ایران خیلی کم دیده میشد. دوم اینکه وقتی کارهای تصویرگری ایرانی را کنار متنها میدیدم، هماهنگی زیادی بین داستان و تصویر نبود؛ اغلب تصویرگری از متن جلوتر بود یا داستان ضعیف بود. همیشه با خودم فکر میکردم چرا بچههای ما که اینقدر خلاق هستند، وارد حوزه نوشتن نمیشوند و کتابهای خودشان را خلق نمیکنند.
او ادامه داد: وقتی یک تصویرگر از مرحله ایده تا اجرای کامل کتاب را به عهده بگیرد، کتاب منسجمتر و حرفش دارای وحدت و خط مشخص خواهد بود. وقتی نویسنده و تصویرگر جدا هستند، جهانهایشان با هم همپوشانی ندارد و تفاوتها مشخص است. بالای ۱۰ تا ۱۲ ورکشاپ برگزار شد. این جریان باعث شد تصویرگر و نویسنده یاد بگیرند با هم گفتوگو کنند، از صفر ایده بسازند و چیزی خلق کنند. نمونههای موفقی هم داشتیم؛ کتابهایی که جایزه گرفتند و به چاپهای چندم رسیدند، مثل کتاب خانم غزل فتحاللهی با عنوان «من یک جهانگردم».
چالش نقد تصویرگری در ایران
در بخشی دیگر از این نشست، کیانوش غریبپور درباره تجربه خود در زمینه نقد تصویرگری و مسیر انجمن تصویرگران گفت: سالهای اول که انجمن را راهاندازی کردیم، این ماجرا خیلی جدی بود. یادم میآید که در دل رسالههای تصویرگری، بولتنهایی منتشر میشد با عنوان «رویش» که در آن بحثهای نظری خیلی خوبی مطرح میشد. جلسات جدی و منظم برگزار میکردیم، اما متأسفانه فایلهای ضبطشده بسیاری از آن دوران پاک شد یا گم شد. همیشه پیگیر بودم تا دوباره این جریان را راه بیندازیم.
این هنرمند درباره کمبود جریان نقد در هنرهای مختلف ایران توضیح داد: وقتی نگاه میکنیم، جز ادبیات و سینما، جریان نقد جدی خیلی کم است. حتی در سینما هم بیشتر نقدها به سناریو میپردازد و کسی به جزئیات تصویر، کادر، نورپردازی یا شخصیتپردازی توجه نمیکند. در تصویرگری هم حرف زدن با کلمات درباره کیفیت کار تصویرگر سخت است. مثلاً نمیتوان به راحتی گفت این تصویر به داستان نمیخورد، یا این جنس تصویر خوب نیست؛ برای توضیح آن، نیاز داریم تصویر را مجسم کنیم و مثال بزنیم.
او ادامه داد: چالش دیگر این است که وقتی تصویرگری از پس یک کار برنیامده، نقدش درباره اثر دیگران هم سخت میشود. حتی وقتی کسی موفق است و جایزه گرفته، ممکن است متنی به او داده شود که مناسب کارش نیست و نمیتواند نقد دقیق ارائه دهد. ما هنوز معیارها و ادبیات مشخصی برای نقد تصویرگری نداریم. در گفتگوهای حضوری، با مثال و اشاره میتوان منظور را رساند، اما تبدیل آن به متن روشن و قابل فهم دشوار است. این ضعف، به فقدان تدوین مبانی تیپشناسی، شخصیتشناسی و اصول تصویرگری بازمیگردد.
غریبپور اشاره کرد: تجربه بولتن «رویش» و مجلههایی مثل «تندیس» نشان داده که جهان تصویرگری متفاوت از نقاشی است.
او در اینباره گفت: نقاشی بیشتر به زیباییشناسی وابسته است، اما تصویرگری زاویهها و جوانب مختلف خود متن و روایت را دارد. برای نقد درست، نیازمند ادبیات و معیارهای خاص خود هستیم تا بتوانیم کیفیت و هماهنگی تصویر و داستان را به درستی بسنجیم.


دیدگاه خود را بنویسید