شانزدهمین جلسه از فصل دهم پاتوق فیلم کوتاه تهران

عاشقانه‌ کوتاهی که از فیلم‌های بلند سینمایی هم بهتر است

محمدرضا فهمیزی:

«کودکی» یکی از بهترین فیلم‌های کوتاه ایرانی است که در تمام عمرم دیده‌ام و بدون اغراق، یکی از بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران محسوب می‌شود. عشق میان پدر و دختر، در کنار تأکید بر صلح و نقد تلخی‌های جنگ، به‌زیبایی در فیلم شکل گرفته است. فیلم با حداقل بازیگران، تأثیرات مخرب جنگ، جدایی، فقدان و تبدیل انسان‌ها به ماشین‌های کشتار را نشان می‌دهد. سکانس وداع پایانی پدر و دختر، یکی از تأثیرگذارترین صحنه‌های احساسی است که در سینما دیده‌ام؛ صحنه‌ای که حتی با یادآوری آن، حال آدم دگرگون می‌شود.

لیلا نیکزاد:

 به‌عنوان فیلمنامه‌نویس، برایم مهم بود فیلمی بسازم که به آن علاقه واقعی داشته باشم. صلح، عشق و دوستی مضامینی هستند که همیشه مرا به وجد می‌آورند. ایده اولیه فیلم از یک طرح ساده شکل گرفت، اما بارها بازنویسی شد. حتی مدتی نزدیک به یک سال از آن فاصله گرفتم، اما در نهایت دوباره به همان ایده بازگشتم.

شانزدهمین جلسه از فصل دهم پاتوق فیلم کوتاه تهران با حضور محمدرضا فهمیزی منتقد سینما و به میزبانی مهدی باقری فیلمساز میزبان در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش اتاق خبر خانه هنرمندان ایران، در این جلسه، فیلم‌های کوتاه «کین آختن» ساخته رضا میرزایی، «کودکی» ساخته لیلا نیکزاد، «حدود ۱۳ کیلوگرم» ساخته مهدی برزکی و «دارکوب‌ها» ساخته امیر جلالی روی پرده رفت و در ادامه، محمدرضا فهمیزی منتقد سینما، همراه با مهدی باقری به‌عنوان میزبان برنامه با کارگردانان این آثار به گفت‌وگو نشستند.
کوچکترین خطا، فیلم وحشت را به کمدی تبدیل می‌کند
در ابتدای نشست فیلم کوتاه «کین آختن» بررسی شد و محمدرضا فهمیزی منتقد سینما با اشاره به ضعف جدی سینمای ایران در ژانرهای وحشت و معمایی، نبود پیشینه ادبی و روایی در این حوزه‌ها را یکی از مسائل اصلی سینمای ایران دانست.
او تأکید کرد: در سینمای ایران به دلیل نداشتن ادبیات ژانری، فیلم‌های وحشت و جنایی یا ساخته نمی‌شوند یا اغلب ناکام می‌مانند و نمونه‌های موفق بسیار محدود است.
فهمیزی با اشاره به فیلم «کین آختن» گفت: این فیلم می‌تواند نوید ظهور یک استعداد تازه در ژانر وحشت باشد. کارگردان توانسته از قصه‌ای برگرفته از فرهنگ عامه استفاده کند؛ روایتی که ریشه در باورهای بومی دارد و همین امر باعث باورپذیری اثر شده است.
او رعایت برخی قواعد ژانر از جمله بهره‌گیری از موسیقی، صدا، نماهای کلوزآپ، کات‌های سریع، فیلمبرداری شب و انتخاب بازیگران متناسب با فضا را از نکات مثبت فیلم دانست و افزود: فیلم در لایه زیرین خود دارای یک خط عاطفی قابل توجه است؛ از عشق پدری و روابط خانوادگی گرفته تا فداکاری والدین. این لایه انسانی به جذابیت اثر افزوده است.
فهمیزی با این حال پایان‌بندی فیلم را نامشخص دانست و گفت: در نهایت متوجه نشدم فیلم قرار است چه پیام یا ایده مرکزی را منتقل کند. پایانِ مبتنی بر مرگ پدر، بدون جمع‌بندی روشن، پرسشی در ذهن مخاطب باقی می‌گذارد.
او علت موفق نبودن فیلم‌های وحشت غیر فولکلوریک در ایران را توضیح داد: نمونه‌های موفق ژانر وحشت در سینمای ایران، مانند فیلم‌های «پوست» و «زالاوا»، آثاری فولکلوریک هستند که ریشه در فرهنگ منطقه‌ای دارند. چون این روایت‌ها برای مخاطب آشنا و باورپذیرند، اما در حوزه وحشت مدرن، به دلیل نبود ادبیات و بنیان روایی، آثار غالباً به کمدی ناخواسته تبدیل می‌شوند.
در ادامه، رضا میرزایی کارگردان «کین آختن»، که به‌صورت تلفنی در نشست شرکت کرد، گفت: «کین آختن» به معنی کینه‌ورزی جن‌هاست و درباره روند تولید فیلم توضیح داد: نوشتن فیلمنامه از اردیبهشت ۱۴۰۲ آغاز شد و حدود هفت تا هشت ماه زمان برد. فیلمبرداری در اسفند ۱۴۰۲ و طی سه روز در روستای آزاد، از توابع استان زنجان انجام شد.
او با اشاره به محدودیت تولید گفت: بودجه فیلم از سوی انجمن سینمای جوانان تأمین شد و با حدود ۱۱۰ میلیون تومان کار را به پایان رساندیم. کمبود تجهیزات و محدودیت مالی از مهم‌ترین چالش‌های تولید بود.
میرزایی درباره سابقه کاری‌اش گفت: این نخستین تجربه من در ژانر وحشت است. از دوران هنرجویی علاقه‌مند به ساخت فیلم ترسناک بودم؛ اما ورود به این ژانر بسیار دشوار است، چرا که کوچک‌ترین لغزش می‌تواند اثر را به کمدی ناخواسته تبدیل کند.
در پاسخ به پرسش منتقد درباره مضمون اصلی فیلم، کارگردان توضیح داد: هدف اصلی من ایجاد ترس و تجربه هیجان بود؛ اما فیلم به موضوعاتی مانند ناباروری، خرافات و اقتصاد زیرزمینی مرتبط با خرافات و دعا‌نویسی نیز می‌پردازد.
«کودکی»؛ روایتی از صلح، عشق و رنج جنگ
در ادامه نوبت به نقد و بررسی فیلم کوتاه «کودکی» به کارگردانی لیلا نیکزاد رسید. محمدرضا فهمیزی منتقد سینما، با تحسین فیلم گفت: کودکی یکی از بهترین فیلم‌های کوتاه ایرانی است که در تمام عمرم دیده‌ام و بدون اغراق، یکی از بهترین عاشقانه‌های سینمای ایران محسوب می‌شود. عشق میان پدر و دختر، در کنار تأکید بر صلح و نقد تلخی‌های جنگ، به‌زیبایی در فیلم شکل گرفته است.
او افزود: فیلم با حداقل بازیگران، تأثیرات مخرب جنگ، جدایی، فقدان و تبدیل انسان‌ها به ماشین‌های کشتار را نشان می‌دهد. سکانس وداع پایانی پدر و دختر، یکی از تأثیرگذارترین صحنه‌های احساسی است که در سینما دیده‌ام؛ صحنه‌ای که حتی با یادآوری آن، حال آدم دگرگون می‌شود.
فهمیزی در عین تحسین اثر، تنها نکته انتقادی خود را به نام فیلم اختصاص داد و گفت: اگر بخواهم تنها ایرادی بگیرم و آن هم سلیقه‌ای است؛ به عنوان فیلم (کودکی) مربوط است که کمی کلیشه‌ای و عام است. شاید انتخاب نامی متفاوت می‌توانست مخاطب را پیش از تماشا بیشتر درگیر کند. با این حال، فیلم ظرفیت بسیار بالایی برای دیده‌شدن در جشنواره‌های بین‌المللی دارد.
لیلا نیکزاد کارگردان اثر در ابتدای سخنان خود با یادآوری درگذشت بازیگر کودک فیلم، سلین حسین‌پور، گفت: پیش از هر چیز لازم می‌دانم یاد کنم از سلین حسین‌پور، بازیگر کوچک فیلم که متأسفانه سال گذشته در همین ایام از میان ما رفت. روحش شاد. ساخت فیلم کودکی برای من تجربه‌ای بسیار دشوار و متفاوت بود.
او با اشاره به شرایط پیچیده تولید توضیح داد: فیلم در دو مقطع مجزا ساخته شد؛ یک بخش چهارروزه در روستا و پس از وقفه‌ای حدود ده روزه، چهار روز فیلمبرداری دیگر در منطقه مرزی. در این فاصله، بخش عمده‌ای از عوامل تغییر کردند و به‌جز چند نفر، تیم تقریباً کاملاً عوض شد. فیلم عمدتاً در ارومیه و مناطق مرزی ساخته شد، در حالی که من نه به زبان کردی و نه ترکی تسلط داشتم.
نیکزاد درباره یکی از مهم‌ترین چالش‌های خود افزود: سلین فارسی بلد نبود و من هم زبان کردی نمی‌دانستم. این مسئله یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های من بود که خوشبختانه با کمک بختیار پنجه‌ای، که تجربه کار با کودکان را داشت، توانستیم از آن عبور کنیم.
این کارگردان درباره انتخاب مضمون فیلم گفت: به‌عنوان فیلمنامه‌نویس، برایم مهم بود فیلمی بسازم که به آن علاقه واقعی داشته باشم. صلح، عشق و دوستی مضامینی هستند که همیشه مرا به وجد می‌آورند. ایده اولیه فیلم از یک طرح ساده شکل گرفت، اما بارها بازنویسی شد. حتی مدتی نزدیک به یک سال از آن فاصله گرفتم، اما در نهایت دوباره به همان ایده بازگشتم.
نیکزاد درباره مسیر جشنواره‌ای فیلم توضیح داد: اولین حضور بین‌المللی کودکی در جشنواره Short Shorts Film Festival ژاپن و در بخش فیلم‌های مرتبط با جنگ بود. پس از آن، فیلم موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از جشنواره Love Film Festival آمریکا شد و در چند جشنواره دیگر نیز حضور داشته یا در حال اکران است. ترجیح دادم مسیر جشنواره‌ای فیلم را از رویدادهای معتبرتر آغاز کنم، به همین دلیل این روند کمی زمان‌بر شد.
او در ادامه از فعالیت‌های جاری خود خبر داد و گفت: در حال حاضر دو فیلمنامه آماده دارم؛ یکی فیلم کوتاه و دیگری فیلم بلند. به نظر خودم هنوز برای کارگردانی راه زیادی در پیش دارم و ترجیح می‌دهم با اطمینان جلو بروم. یکی از این پروژه‌ها باز هم در ژانر کودک و با محوریت دوستی است و پروژه دیگر فیلمی ضدجنگ محسوب می‌شود.
نیکزاد با اشاره به بودجه فیلم گفت: قرار بود با حدود ۱۰۰ میلیون تومان فیلم را در ارومیه بسازم، اما در نهایت با حدود ۳۰۰ میلیون تومان بدهی به تهران بازگشتم. تغییر عوامل، وقفه‌های ناخواسته و حتی سه بار آتش‌گرفتن لوکیشن برجک فیلم، باعث شد هزینه نهایی به حدود ۴۰۰ میلیون تومان برسد. این فیلم کاملاً با سرمایه شخصی و به‌صورت مستقل ساخته شد.
در پایان نشست، مهدی باقری مجری برنامه نیز گفت: یکی از اتفاقات جالب این فیلم این است که در سالن‌های مختلف، بارها دیده‌ام مخاطبان پس از پایان فیلم با تعجب می‌گویند: «تفنگش چوبی بود!»؛ نکته‌ای که نشان می‌دهد پایان‌بندی فیلم تا چه حد تأثیرگذار و غافلگیرکننده است.

حدود ۱۳ کیلوگرم؛ پایان باز یا روایت ناتمام؟
در ادامه و در بررسی فیلم کوتاه «حدود۱۳ کیلوگرم » مهدی باقری مجری نشست با اشاره به ایده محوری فیلم گفت: فیلم ۱۳ کیلوگرم از یک ایده متفاوت بهره می‌برد؛ برخلاف روایت‌های آشنای اجتماعی که معمولاً درباره اضافه‌وزن برای معافیت سربازی مردان شنیده‌ایم، در این فیلم با شخصیتی زن مواجه هستیم که برای استفاده از بیمه، تصمیم به چاق شدن می‌گیرد. نکته مهم این است که این ایده، نه به‌عنوان محور مستقیم روایت، بلکه در قلب فیلم و در بستر داستان جای گرفته است.
محمدرضا فهمیزی در ابتدای سخنان خود با تأکید بر ارزش فیلم کوتاه گفت: ساخت فیلم کوتاه به‌خودی‌خود کاری ارزشمند است و طرح نقد یا اشاره به ضعف‌ها به‌هیچ‌وجه نافی تلاش و اهمیت کار انجام‌شده نیست. شنیدن نقد، بخشی از مسیر حرفه‌ای فیلم‌ساز است.
او با اشاره به رویکرد شکل‌گیری فیلمنامه افزود: برخی فیلم‌ها از دل یک دغدغه اجتماعی شکل می‌گیرند و برخی دیگر از یک ایده یا مفهوم ذهنی. فیلم ۱۳ کیلوگرم برآمده از یک دغدغه اجتماعی مهم است؛ مسئله‌ای که در جامعه امروز ما فراوان دیده می‌شود. زاویه نگاه فیلم به موضوع عمل اسلیو معده، زاویه‌ای متفاوت و قابل‌توجه است، چراکه در اینجا مسئله زیبایی مطرح نیست، بلکه مسئله نجات یک زندگی در آستانه فروپاشی است.
فهمیزی در ادامه با اشاره به ضعف‌های روایی فیلم اظهار کرد: با وجود ایده و زاویه دید ارزشمند، به نظر می‌رسد فیلم در پرداخت فیلمنامه دچار نقصان است. پیش‌زمینه روانی و شخصیتی کاراکتر زن به‌درستی شکل نگرفته و تنها نشانه‌ای که از وضعیت او می‌بینیم، اشاره کوتاهی به پرخوری عصبی است. اما این‌که این شخصیت چگونه به این نقطه رسیده و چه مسیری را طی کرده، در فیلم به‌وضوح روایت نمی‌شود.
او همچنین پایان‌بندی فیلم را مبهم دانست و گفت: داستان فیلم ساختاری کلاسیک دارد؛ آغاز، بحران و مسیر مشخص دارد و در چنین ساختاری، پایان باید روشن باشد. در این فیلم، تماشاگر نمی‌تواند به‌طور قطعی بفهمد شخصیت اصلی تصمیم نهایی خود را گرفته یا نه. این بلاتکلیفی، به‌ویژه در یک روایت کلاسیک، به فیلم آسیب می‌زند.
این منتقد سینما در بخش دیگری از سخنان خود به کارگردانی اثر اشاره کرد و گفت: نگاه اجتماعی و گرایش مستندگونه فیلم قابل‌تقدیر است و استفاده از دوربین روی دست این ویژگی را تقویت کرده، اما در برخی قاب‌بندی‌ها دقت لازم دیده نمی‌شود. سینما بازنمایی واقعیت نیست، بلکه انتخاب و هدایت آگاهانه واقعیت است و این انتخاب‌ها باید در قاب‌بندی و میزانسن نیز رعایت شود.
مهدی برزکی، کارگردان فیلم، در پاسخ به نقدها با اشاره به تجربه زیسته و تحقیقات میدانی خود گفت: موضوع ارتباط روان، ذهن و جسم، همواره در اطراف ما وجود دارد. در تحقیقات میدانی‌ام، با افراد بسیاری مواجه شدم که عمل‌های جراحی لاغری انجام داده بودند؛ برخی راضی، برخی پشیمان و حتی مواردی با پیامدهای تلخ. این تضادها برای من مسئله‌ساز شد.
او افزود: ایده اولیه فیلم از مواجهه با یک تصویر و پرسش درباره نسبت فرد با بدن خود شکل گرفت. برای من، نه خود عمل جراحی، بلکه مواجهه یک زن با این تصمیم و ایستادن او در نقطه تردید اهمیت داشت. این‌که شخصیت در آستانه انتخاب قرار می‌گیرد، برایم جذاب‌تر از نمایش نتیجه نهایی تصمیم بود.
برزکی با تأکید بر تم‌های فقدان و تردید در فیلم تصریح کرد: تمام شخصیت‌های فیلم نوعی فقدان را تجربه می‌کنند و دوربین نیز بر اساس زاویه دید شخصیت اصلی حرکت می‌کند. انتخاب میزانسن‌ها و فرم تصویری، آگاهانه و در راستای باورپذیری موقعیت بوده است.
او درباره پایان‌بندی فیلم گفت: برای من، نشان دادن لحظه مواجهه شخصیت با خودش کافی بود. احساس می‌کردم نمایش تصمیم قطعی، در قالب فیلم کوتاه، به عمق مسئله لطمه می‌زند. این جنس از روایت، پرسش‌محور است و بیش از پاسخ، بر بلاتکلیفی و تردید انسان معاصر تأکید دارد.
کارگردان «حدود ۱۳ کیلوگرم» در بخش پایانی سخنانش با اشاره به مسیر حرفه‌ای خود اظهار کرد: فیلم کوتاه برای من فضایی برای تجربه، خطا و یافتن زبان سینمایی شخصی است. عجله‌ای برای ورود به سینمای بلند نداشتم و ترجیح دادم با تجربه‌های متفاوت، خودم را آماده‌تر کنم. این فیلم نیز بخشی از همین مسیر تجربه‌گرایی است.
دارکوب‌ها؛ قصه مهم‌تر از تکنیک
در بخش بعدی پاتوق، محمدرضا فهمیزی با اشاره به نقاط قوت فیلم گفت: ایده فیلم بسیار قابل توجه است و فضایی نزدیک به روایت‌های مینیمالیستی دارد. یکی از ویژگی‌های مهم این نوع داستان‌ها، پایان شوک‌آور آن‌هاست که خوشبختانه فیلم در این بخش موفق عمل کرده و توجه به قشر هنروران نیز ارزشمند است.
او افزود: اما انتخاب فرم پلان-سکانس باید پشتوانه مفهومی و روایی داشته باشد. این‌که بازیگران سختی بیشتری بکشند، به‌تنهایی دلیل کافی برای انتخاب یک فرم نیست. فرم باید در خدمت انتقال معنا باشد.
فهمیزی یکی از ضعف‌های اصلی فیلم را به بازی یکی از نقش‌ها نسبت داد و گفت: با وجود ایده و داستان خوب، شخصیت زن فیلم که برای گرفتن رضایت تلاش می‌کند، بیش از حد خونسرد است؛ در حالی که موقعیت داستانی ایجاب می‌کند اضطراب و درگیری احساسی بیشتری در چهره او دیده شود. این مسئله، به‌ویژه در سکانس‌های پایانی، به فیلم لطمه زده است؛ هرچند بازی رئیس هنرورها قابل‌توجه بود.
این منتقد عنوان کرد: فیلم کوتاه، محل تمرین و تجربه است؛ مثل دیکته نوشتن. باید اشتباه کرد تا یاد گرفت. هیچ فیلم‌سازی صرفاً با کلاس رفتن شکل نمی‌گیرد و تجربه عملی اهمیت زیادی دارد. ایراد داشتن فیلم کوتاه چیز بدی نیست، به شرطی که منجر به یادگیری شود. اما مهم‌ترین عنصر در سینما، قصه است. قصه از همه‌چیز مهم‌تر است. هرچقدر برای داستان وقت بگذارید کم است؛ حتی اگر کارگردانی‌تان بی‌نقص نباشد، یک قصه خوب می‌تواند فیلم را نجات دهد.
امیر جلالی که به‌صورت تلفنی در این جلسه شرکت کرد، در ابتدای صحبت‌های خود با ابراز تأسف از عدم حضور در جلسه گفت: واقعاً دوست داشتم در جمع شما حضور داشته باشم. حدود ۱۸ سال است که در حوزه عکاسی سینما و فیلم کوتاه فعالیت می‌کنم. عکاسان به‌واسطه شغل‌شان ارتباط نزدیکی با تمام بخش‌های گروه فیلم‌سازی دارند و این فرصت را پیدا می‌کنند که آدم‌ها را از نزدیک ببینند. یکی از گروه‌هایی که همیشه برای من جذاب بودند، هنرورها هستند؛ هرکدام از آن‌ها دنیایی از قصه و تجربه دارند و به‌تنهایی می‌توانند سوژه یک فیلم کوتاه باشند.
او ادامه داد: ایده ساخت این فیلم از همین مشاهده‌ها شکل گرفت. به‌دنبال یک تجربه فرمی بودم و تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که خود هنرورها در آن بازی کنند. نام «دارکوب‌ها» نیز تا حدی ادای دینی بود به فیلم «سرخپوست‌ها» ساخته غلامحسین لطفی.
جلالی درباره انتخاب فرم پلان-سکانس توضیح داد: پیش‌زمینه من تئاتری است و پلان-سکانس برایم یک چالش جدی محسوب می‌شد. بازی در یک پلان ۱۲ دقیقه‌ای بدون قطع، فشار زیادی به بازیگر وارد می‌کند. در این فرم، دیگر امکان اصلاح بازی با کات‌های متعدد وجود ندارد و همه‌چیز باید در همان اجرا اتفاق بیفتد.
امیر جلالی با پذیرش بخشی از ایرادات اظهار کرد: بعد از مدتی که از فیلم فاصله گرفتم، خودم هم متوجه شدم در برخی بخش‌ها می‌شد تصمیم‌های بهتری گرفت. شاید بیش از حد درگیر فرم شده بودم. ما پنج جلسه تمرین داشتیم و فیلم‌برداری طی دو روز انجام شد. اجرای پلان-سکانس در فضای واقعی، بدون استفاده از جلوه‌های ویژه، چالش‌های فنی زیادی داشت. حالا فکر می‌کنم اگر فرم در اولویت مطلق قرار نمی‌گرفت و تغییراتی در داستان ایجاد می‌شد، فیلم می‌توانست اثر متفاوت‌تر و کامل‌تری باشد.