در چهل و سومین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص مطرح شد:
بازخوانی تراژدی مدرن «یرما»؛ از شاعرانگی لورکا تا واقعگرایی روانشناختی سیمون استون

آران قادرپور:
در نمایشنامه کلاسیک لورکا، کنش نهایی یرما بهصورت بیرونی و فیزیکی رخ میدهد ـ او در پایان، شوهرش را به قتل میرساند ـ اما در نسخه سیمون استون، این کنش به درونیترین شکل ممکن تبدیل میشود: یرما در پایان خودکشی میکند. به باور من، این تغییر نشانهای از درونگرایی تراژدی مدرن است.
آران قادرپور:
«یرما»ی سیمون استون، با وجود فاصله زمانی و فرهنگی از اثر اصلی لورکا، موفق میشود همان حس تراژدی و بیحاصلی وجودی انسان مدرن را به مخاطب منتقل کند؛ تراژدی زنی که در ظاهر همهچیز دارد، اما در درون تهی است. این نمایش نشان میدهد که چگونه میتوان متنی کلاسیک را با زبان امروز بازآفرینی کرد، بیآنکه روح شاعرانه و دردناک آن از بین برود.

چهل و سومین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص، چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ به نمایش فیلمتئاتر «یرما» به کارگردانی سیمون استون و تونی گرچ اسمیت (از مجموعه «تراژدیهای مدرن روانشناختی») اختصاص داشت. این برنامه با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش اتاق خبر خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش فیلمتئاتر، نشست نقد و تحلیل آن با حضور آران قادرپور، منتقد تئاتر برگزار شد.
آران قادرپور در این نشست با اشاره به جایگاه نمایشنامه «یرما» در کارنامه فدریکو گارسیا لورکا گفت: نمایشنامه «یرما» یکی از سهگانههای تراژیک لورکاست که در کنار آثار «عروسی خون» و «خانه برناردا آلبا» نوشته شده و از مهمترین آثار نمایشی او بهشمار میآید. لورکا در دهه ۳۰ میلادی این سه اثر را در فاصلهای کوتاه خلق کرد؛ آثاری که همگی به نوعی بازتاب تضاد میان سنت و تجدد در جامعه اسپانیا هستند. به گفته خود لورکا، او در «یرما» قصد داشته یک تراژدی شاعرانه بیافریند؛ حال آنکه اقتباس مدرن سیمون استون، با وجود حفظ روح تراژدی، در بستری کاملاً متفاوت شکل گرفته و بهنوعی تبدیل به یک تراژدی مدرن روانشناختی میشود.
او افزود: موضوع یرما به دوران کودکی لورکا مربوط می شود زمانی که او برای اولین بار با مراسم سالیانه زیارت از دهکده Moclin آشنا شد. جایی که زنان نازا برای مراد گرفتن عازم آن می شدند. چه بسا لورکا کاراکتر یرما را از زن اول پدرش الهام گرفت که نازا از دنیا رفت. این تجربه در شکلگیری مضمون اثر نقش داشته است. «یرما» در زمان خود اثری جسورانه و حتی اعتراضی علیه سنتهای مذهبی جامعه کاتولیک اسپانیا محسوب میشد. اما در اقتباس مدرن سیمون استون، ما دیگر با آن فضای روستایی و مذهبی مواجه نیستیم. «یرما»ی استون زنی مدرن، مستقل و شهرنشین است؛ شخصیتی که در فضای امروزی لندن زندگی میکند، وبلاگنویس است و در ظاهر همهچیز دارد، اما از درون گرفتار حسرت فرزنددار شدن است.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: کارگردان با افزودن المانهایی چون گفتوگوهای طنزآمیز، مضامین مربوط به کنترل بارداری و درمانهای پزشکی، اثر را کاملاً به دنیای امروز نزدیک کرده است. چراکه اکنون با زنی مواجهیم که همه امکانات را دارد اما از رسیدن به خواستهای بنیادین ناتوان است.
او ادامه داد: در نمایشنامه کلاسیک لورکا، کنش نهایی یرما بهصورت بیرونی و فیزیکی رخ میدهد ـ او در پایان، شوهرش را به قتل میرساند ـ اما در نسخه سیمون استون، این کنش به درونیترین شکل ممکن تبدیل میشود: یرما در پایان خودکشی میکند. به باور من، این تغییر نشانهای از درونگرایی تراژدی مدرن است. پایان نمایش در نسخه استون شاید به اندازه متن اصلی لورکا غافلگیرکننده نباشد، اما از نظر روانشناختی کاملاً باورپذیر است، زیرا مخاطب از ابتدا تا انتها شاهد فروپاشی تدریجی روانی یرماست.
قادرپور با تحلیل طراحی صحنه اثر گفت: فضای اجرا در یک جعبه شیشهای یا آکواریوممانند طراحی شده که همزمان حس شکنندگی و تحتنظر بودن را به مخاطب منتقل میکند. صحنهها مینیمال و خالی از تزئینات هستند، نورها تخت و سردند و همهچیز در خدمت مفهومی است که عنوان نمایش نیز به آن اشاره دارد: «یرما» در زبان اسپانیایی به معنای بیحاصلی و سترونی است.
به گفته قادرپور، این طراحی آگاهانه، ما را وارد دنیای ذهنی یرما میکند؛ جهانی که در آن، فروپاشی روانی شخصیت اصلی با زبانی بصری و استعاری بیان میشود.
او همچنین به طنز ظریف نمایش اشاره کرد و گفت: در این اقتباس، لحظات طنزآمیز از دل گفتوگوهای روزمره و روابط میان شخصیتها بیرون آمده است؛ طنزی که در ابتدا فضای اثر را زنده و انسانی جلوه میدهد، اما بهتدریج به نوعی جنون تلخ میانجامد. تضاد میان خواهر یرما که بهراحتی باردار میشود و خودِ یرما که در حسرت مادر شدن میسوزد، دراماتیکترین بخش نمایش را میسازد. این تضادها، هم بعد کمیک اثر را تقویت میکنند و هم بُعد تراژیک آن را پررنگتر میسازند.
قادرپور در بخش دیگری از سخنانش درباره روند نگارش نمایشنامه گفت: سیمون استون نگارش متن را بهصورت کار ورکشاپی پیش برده است. بازیگران در فرایند تمرین، در بازآفرینی صحنهها نقش فعال داشتهاند و حتی تا چند هفته پیش از اجرا، متن نهایی در اختیارشان نبوده است. این روش باعث شده بازیها کاملاً زنده، بدنی و تجربی باشند و حس باورپذیری اثر را افزایش دهند.
او در پایان گفت: «یرما»ی سیمون استون، با وجود فاصله زمانی و فرهنگی از اثر اصلی لورکا، موفق میشود همان حس تراژدی و بیحاصلی وجودی انسان مدرن را به مخاطب منتقل کند؛ تراژدی زنی که در ظاهر همهچیز دارد، اما در درون تهی است. این نمایش نشان میدهد که چگونه میتوان متنی کلاسیک را با زبان امروز بازآفرینی کرد، بیآنکه روح شاعرانه و دردناک آن از بین برود.
دیدگاه خود را بنویسید