ششصد و چهل و پنجم سینماتک خانه هنرمندان ایران

«آپارتمان»؛ نمایش تاثیر جامعه بر سینما

در برنامه ششصد و چهل و پنجم سینماتک خانه هنرمندان ایران، فیلم سینمایی «آپارتمان» ساخته بیلی وایلدر عصر دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴ در سالن استاد ناصری به‌نمایش درآمد و نشست نقد و بررسی آن، با حضور مهدی خرمدل (منتقد سینما و روزنامه‌نگار) به میزبانی سامان بیات برگزار شد.

در ابتدای نشست مهدی خرمدل درباره فضای فیلم توضیح داد: در ابتدا فکر می‌کردند فیلم بسیار در خدمت شوروی است؛ مجموعه‌ای از آدم‌ها را نشان می‌دهد که مثل ماشین کار می‌کنند و فضایی ایجاد شده که جایی برای زندگی واقعی در آن نیست. بیل وایدلر هم گفت این فیلم را می‌توان همه جا ساخت، به جز شوروی. چون در شوروی کسی آپارتمان ندارد.

او با اشاره به شرایط امروز اقتصاد و جامعه افزود: امروزه بعید نیست یک کارمند دوپایه‌ای حاضر شود برای ارتقای شغلی‌اش، آپارتمانش را در اختیار مدیران یا افراد دیگر قرار دهد تا موقعیتش در سازمان حفظ شود. حتی در ایران، ممکن است کارمندی حاضر باشد ماشینش را بدهد تا روابطش در محل کار حفظ شود. اساساً روابط انسانی و کارمندی تغییر چندانی نکرده، جز اینکه فضای آفیس سنتی که در فیلم دیده می‌شود دیگر وجود ندارد. مدیران بعد از مدتی متوجه شدند که کارکنان با هم حرف می‌زنند و این اتلاف انرژی است، بنابراین پارتیشن‌ها برداشته شد. این تغییرات در محیط‌های کاری ما هم قابل مشاهده است.

او در ادامه گفت: فضای فیلم در دهه ۶۰ میلادی شکل گرفته و همزمان با انقلاب جنسی است؛ زمانی که وسایل جلوگیری گسترده و در بین عموم مردم مرسوم شد. این فیلم موقعیت خاصی نیست، بلکه نماینده آن دوره است. از این جهت، بیلی وایدلر فیلمی ساخت که امروز هم موقعیت‌هایش زنده است و فیلم مرده محسوب نمی‌شود. هنر واقعی این است که فیلمی بسازید که بعد از ۶۰ سال همچنان بتوان از آن لذت برد و حس نکنیم که تاریخ مصرفش گذشته است. درباره فیلم‌های ایرانی هم همین را می‌گویم؛ مهم‌ترین داوری این است که اگر ۶۰ سال بعد فیلم ایرانی را ببینیم، همچنان کار کند. اما با قاطعیت می‌توان گفت که ۹۹.۹ درصد فیلم‌های ایرانی در آزمون زمان شانسی ندارند.

خرمدل افزود: حتی اگر شخصاً سینمای کیمیایی را دوست نداشته باشم، باید گفت که او فیلمی ساخته که بعد از نیم قرن درباره‌اش صحبت می‌شود و در آزمون زمان سربلند بیرون آمده است. اینکه هنوز درباره فیلمی مثل «قیصر» گفت‌وگو می‌شود، نشان می‌دهد که کارگردان توانسته اثری پایدار خلق کند.

او سپس درباره سانسور توضیح داد: بعد از دوره سینمای صامت، خود کمپانی‌ها برای محافظت از آبروی سینما لیستی از سانسورها ارائه دادند؛ مثل اینکه در فیلم‌ها کودک یا پلیس کشته نشود. این سانسور حکومتی نبود، بلکه تصمیم جمعی کمپانی‌ها بود. در آن دوره، ژانری از فیلم‌ها که در واقع اولین ژانرهای پورن بودند، موجب بدنام شدن سینما شده بود و کمپانی‌ها مجبور شدند محدودیت‌هایی اعمال کنند. با گذشت زمان و مقاومت فیلم‌سازان، این محدودیت‌ها کم‌کم کاهش یافت. دهه ۶۰ میلادی، همزمان با انقلاب جنسی در آمریکا، این محدودیت‌ها تقریباً برداشته شد و تاثیر جامعه در سینما قابل مشاهده بود.

مهدی خرمدل درباره ویژگی‌های فیلم «آپارتمان» توضیح داد: در این فیلم ما با زندگی رفقا و دوستان و حتی خود شخصیت‌ها مواجهیم که موقعیت‌های منحصر به فردی را تجربه می‌کنند؛ موقعیت‌هایی که آن زمان در آمریکا نیز نادر بوده است. بیلی وایلر می‌توانست فیلم را رنگی بسازد، اما انتخاب کرد که سیاه‌وسفید باشد. دلیلش این بود که می‌خواست گرفتار بودن انسان‌ها در روابط انسانی و فضاهای بسته را نشان دهد و رنگ اضافه، روح و لطافت به کمدی سیاه فیلم می‌داد که هدف او نبوده است.

او ادامه داد: اگر بخواهیم ژانر فیلم را طبقه‌بندی کنیم، می‌توان گفت ترکیبی از کمدی موقعیت و کمدی سیاه است. در واقع، فیلم یک ژانر چندلایه‌ای دارد که به اصطلاح «اسکروبال» خوانده می‌شد؛ سبک خاصی که در آن شوخی‌های موقعیت، روابط رمانتیک و طنزهای فیزیکی ترکیب می‌شوند. فیلم البته سوتی‌هایی هم دارد، اما از نظر اجرایی بسیار پیچیده و دقیق است. برای مثال، صحنه‌ای که میزها را به شکل پله‌ای چیده‌اند تا پرسپکتیو عمیق ایجاد شود، نیاز به مهندسی تصویر بسیار دقیق داشته است؛ میزهای عقب کوچکتر و افراد کوتاه‌تر ساخته شده‌اند تا حس بی‌نهایتی در تصویر القا شود.

خرمدل افزود: در فیلم، کاراکتر زن و مرد در نهایت حاضر نمی‌شوند به هر قیمتی باج بدهند و این خود نوعی امید ایجاد می‌کند، اما همزمان فضای تاریک و سیاهی هم نشان داده می‌شود. اگر امروز همین شرایط رخ می‌داد، بسیاری از روابط کارمند و کارفرما به نوعی نقض حقوقی یا «می‌تو» محسوب می‌شد، اما ماهیت سوءاستفاده و قدرت در محیط‌های اداری تقریباً همان است؛ حتی امروز هم مدل‌هایی از برده‌داری مدرن در روابط کارمند و مدیر دیده می‌شود.

او درباره ساختار فیلم گفت: می‌توان گفت که بیلی وایدلر هم از ساختار کلاسیک پیروی کرده و هم عناصر مدرن را وارد کرده است. این ترکیب در بلاکینگ، نورپردازی و سایه‌ها به خصوص در استفاده از نور از بالا به پایین دیده می‌شود؛ فضایی خاکستری و چندلایه ایجاد می‌کند که به جذابیت فیلم افزوده است. به همین دلیل است که این فیلم بعد از سال‌ها همچنان زنده است و از آزمون زمان سربلند بیرون آمده است.

این منتقد در ادامه درباره ویژگی‌های بصری فیلم «آپارتمان» توضیح داد: فضای فیلم خاکستری‌تر است و برخلاف سبک آلمانی که تمایل به برجسته‌سازی تضادهای اخلاقی دارد، بیلی وایدلر تلاش کرده هویت کاراکترها را در این فضای خاکستری بشکند. ما در این فیلم هیچ شخصیت ۱۰۰ درصد مثبت یا ۱۰۰ درصد منفی نمی‌بینیم. این رویکرد، ویژگی سینمای مدرن است؛ در حالی که سینمای کلاسیک معمولاً قهرمانانی تقریباً بدون نقص و ایده‌آل ارائه می‌دهد.

او بیان کرد: این مهارت خاص بیلی وایدلر درک پیشرو او از زمانه‌اش را نشان می‌دهد؛ او توانسته تضادهای اخلاقی و انسانی را در فیلم به خوبی نمایش دهد. همچنین در بحث فیلمبرداری، انتخاب نور و پرسپکتیو دقیق، همراه با سایه‌پردازی از بالا به پایین، به ایجاد این فضای خاکستری و پیچیده کمک کرده است. این همان چیزی است که به فیلم بعد از گذشت سال‌ها حس زنده بودن می‌دهد و باعث شده همچنان مخاطب امروز بتواند با آن ارتباط برقرار کند.

او در بخش دیگری از سخنانش به مفهوم «باج اخلاقی» اشاره کرد و گفت: همه ما یک حدی داریم؛ حدی که وقتی پر می‌شود، دیگر حاضر نیستیم بیش از آن هزینه اخلاقی بدهیم. شکست روحی هم از همین‌جا شکل می‌گیرد. شما ممکن است مدت‌ها از یک سیستم، یک ساختار یا یک موقعیت دفاع کنید، اما بعد به نقطه‌ای برسید که با دیدن یک وضعیت یا شرایط تازه، بگویید: از این خط به بعد حاضر نیستم باج اخلاقی بدهم. این مرز هر آدمی متفاوت است.

او به تجربه شخصی خود اشاره کرد و افزود: مثلاً من مدت‌ها عطش خرید دوربین سینمایی داشتم. اما حالا یک سال است که آن را خریده‌ام و بدون اینکه کار خاصی با آن انجام بدهم گوشه خانه مانده، این در حالی است که دوستانم وقتی آن را می‌بینند، چشمشان برق می‌زند. این ماهیت انسان است؛ وقتی به یک موقعیت یا دارایی می‌رسیم، لزوماً دیگر آن عطش اولیه را نداریم و چیزهای دیگری برایمان مهم می‌شود.

خرمدل در ادامه به دشواری زیست اخلاقی در جامعه امروز پرداخت و گفت: طبقه متوسط امروز، یکی از مهم‌ترین دلایل فرسایش اخلاقی‌اش همین فشار اقتصادی است. دکتر فرشاد مؤمنی هم اخیراً گفته بود: در جامعه ما درست زندگی کردن به‌شدت دشوار شده و همین است که باعث می‌شود روابط انسانی و موقعیت‌های اخلاقی «آپارتمان» هرچه جلوتر برویم، ملموس‌تر و واقعی‌تر به نظر برسد. فشار تورم و بحران‌های اقتصادی جایی می‌رسد که انسان حاضر می‌شود نه همه، اما خیلی‌ها روحشان را به شیطان بفروشند، فقط برای اینکه ادامه حیات بدهند؛ نه برای تجمل و BMW سوار شدن، بلکه برای حداقل‌ها.

او توضیح داد: این دشواری‌ها در هنر و سینما نیز انعکاس دارد. دوستان زیادی پیش من می‌آیند و می‌گویند می‌خواهند فیلم بسازند و از من می‌خواهند به تهیه‌کننده معرفی‌شان کنم. اما الان تهیه‌کننده برای اینکه فقط کارت تهیه‌کنندگی‌اش را روی یک پروژه بگذارد، از چندصد میلیون تا سه چهار میلیارد تومان پول می‌خواهد. من خیلی وقت‌ها به آن‌ها می‌گویم: این کار برای کسی است که مثل شخصیت فیلم آپارتمان، یک سقف و حداقل امنیت دارد؛ وگرنه همه چیزش را می‌گذارد و آخرش فقط یک فایل MP4 تحویل می‌گیرد.

او با اشاره به این موضوع که بسیاری از جوانانی که با رؤیای فیلمسازی وارد این مسیر می‌شوند، «فیلمساز» از آب درنمی‌آیند تاکید کرد: خیلی‌ها بعد از ساخت یک فیلم تمام می‌شوند؛ نه فیلم اکران می‌شود، نه فروشی دارد. یکی از فیلمسازهای جوان که پدرش پتروشیمی دارد، چند فیلم ساخته؛ همیشه مثالش را می‌زنم و می‌گویم، اگر پشتوانه داری، برو بساز؛ اما اگر نداری، وارد این مسیر نشو.