آخرین شبی که برای گرامیداشت عزیزی از بزرگان هنر در نوزدهمین جشن تصویرسال برگزار شد، به عطا امیدوار، معمار، شهرساز، فیلمساز، نقاش، خواننده و نوازنده اختصاص داشت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران به نقل از دبیرخانه تصویر سال، این مراسم چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ در تالار شهناز خانه هنرمندان برگزار شد. سمانه رستمی اجرای برنامه بر عهده داشت و سیفاله صمدیان نخستین سخنران آن بود و گفت: عطا امیدوار چند ساحتی و چندوجهی و خاص بود. نمی توان او را مشخص به یك قالب كرد. اتصال هنرها را با ظرافتی خاص مدنظر داشت که از درون موسیقی میآمد. روح ناآرامی که نمونهاش در همراهی او در سفر بم بعد از زلزله سال ۸۲ بود، را دیدم و در آنجا اتفاق نادری افتاد. اتوبوس هنرمندان و خبرنگاران در شهر دور زد و به ارگ بم رسید. صدای سوز درونش اتوبوس را پر کرد. اما در جمع ما کسی جز او نفهمید فرو ریختن ارگ بم یعنی چه؛ کشتهها و شهر ویرانه، غم درونی و به جان نشستهای برای او و همه ما بود، اما زاری کردن او با تعصب، برای این بنای خشتی بزرگ متفاوت بود.
ترانه شریفی همسر امیدوار از عشق او به زندگی و خانوادهاش گفت و به آن بخش از دستاوردهای هنری همسرش اشاره کرد که در نقاشیهای او دیده میشوند. كارهایی كه از سال ۲۰۰۰ آغاز شده و با همراهی موسیقی و به شكل دیجیتال گسترش یافته است.
هوشنگ مهراردلان، دیگر سخنران این مراسم بود. او صدای آواز خدادادی عطا را برجسته دانست و گفت: بارها به او گفتم کاش فقط میخواندی. عطا شخصیتی دوگانه داشت، دلش به گذشته بود و نگاهش به آینده در نتیجه دو گروه دورو برش بودند یا مرید بودند یا مخالف. مهراردلان سپس به حرمت روان حاضر و ناظر امیدوار، مثنوی سرودهای را به دوست و همکارش تقدیم کرد و برای حاضران خواند.
حسن مهدیان هم روی سن آمد و با این شعر که « ما جمله کاروانیان و جهان کاروانسرا، در کاروانسرا، نکند کاروان سرا»، شروع و عنوان کرد: عطا در هر مجلسی که اینچنین بود همین بیت را میخواند.
او از طنازی و طنز درونی امیدوار هم گفت و تاکید کرد ارتباطات جمعیاش بسیار قوی بود. آخرین حرفهای مهدیان خاطرهای از روزهای آخر زندگی عطا امیدوار بود که داستانی از ملانصرالدین را برای هم گفته و خندیده بودند.
اما امین تنها فرزند پسر عطااله امیدوار آخرین سخنران جمع بود، او گفت: بابا خلاق بود و فرصتها را خوب میشناخت و از آنها به درستی استفاده میکرد. قدر لحظههای زندگیاش را میدانست و تاثیر وجود صمیمیاش در کارهایش و زندگی ما همیشه ماندگار است. بابا به ریتم و هندسه و تکرار توجه ویژه داشت. چه در نقاشیهایش چه در موسیقی و معماریاش.
فاضل جمشیدی و پوریا خاکپور روی سن، به یاد این مرد ماندگار هنر معاصر ایران، بداههنوازی کرده و آواز خواندند.
ویدیوهای دیگری هم روی پرده به نمایش درآمد، یک فیلم که از شبکه چهار تلوزیون ضبط شده بود، عطا امیدوار را نشان میداد که از کارهای کردهاش میگفت. بناهایی که ساخته، عکسهای هوایی برای نقشههای جامع شهری و…، آواز و نقاشیهای دیجیتالش؛ نگاهش را به معماری معاصر و کهن ایران تبیین میکرد و تاکید داشت معماری میتواند هنر هم باشد.از تجربهاش از سالها کار در زمینه عکاسی (عکاسی ماکت،عکاسی پرتره و…) گفت و خود را جزو بهترین متخصصین جهانی معرفی کرد.
بعد فیلمهای کوتاهی از مجموعه «آنچه من دیدهام» عطا امیدوار پخش شد. فیلم، ویدیو سلفی امیدوار با حضور زندهیاد اکبر عالمی در موزهی هنرهای معاصر تهران و مربوط به ۲۴خرداد ۱۳۸۲ بود. عالمی در فیلم مدعی بود هیچکس جز او را انقدر که من میشناسم، نمیشناسد. شخصیتی که حاکی از بخش کودکانه درونش، شاداب، فعال، سریر، با صفا و صمیمی است. کینه و حسادت ذرهای در وجودش نیست. این هنرمندِ دیوانهی عاشق، همیشه با کارهایش مرا شوکه میکند. او تمام مشخصات یک هنرمند جامعالاطراف را دارد.
یک ویدیوی دیگر به آثار نقاشی عطا امیدوار اختصاص یافته که با پس زمینه آواز خودش ساخته شده بود، پخش شد.
فیلم چهارم از مجموعه «آنچه من دیدهام» امیدوار هم در موزه هنرهای معاصر ضبط شده و مربوط به ۲۳ دیماه ۱۳۸۳ بود. مرتضی ممیز، عباس کیارستمی، پرویز تناولی، هوشنگ كاووسی، حسین خسروجردی، سیفاله صمدیان، طاها بهبهانی و چند نفر دیگر در موزهی هنرهای معاصر تهران بودند. بعد از بازدید از نمایشگاه و نشست در دفتر مدیر وقت موزه به گنجینه رفتند تا آثار نقاشی دیجیتال عطا امیدوار را ببینند. همهی حاضران در فیلم به تکرار خطاب به عطا امیدوار میگفتند: دمت گرم!
آخرین بخش مراسم اکران مستند بم ؛ روز سوم ، روز دهم همراه ساختهی سیفاله صمدیان بود که عطااله امیدوار حضوری کلیدی در فیلم داشت.