هفتمین نشست مجازی تجسم تحت عنوان «حجم خط» یکشنبه ۲۱ آذر در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در این برنامه شمسالدین مرادی، خوشنویس و کارشناس ارشد ارتباط تصویری به گفتگو با علیرضا آستانه، نقاش و مجسمهساز پرداخت.
در این نشست مجازی، علیرضا آستانه بیان کرد: ایده، نه خیلی به خلاقیت ارتباط دارد و نه ارتباط مستقیمی به آموزش و تمرین دارد. ایده ریشهای از دیدن دارد و اولین بازخورد خودانگیخته اشیا در ذهن ما است. همان طور که دکارت میگوید: «بعضی از افکار من، شبیه تصویری از یک چیز هستند، بنابراین بهترین کلمهای که برای این افکار میتوانم به کار ببرم، کلمه ایده است.» چون ذهن ما مکانیسم ثابتی برای تفکر و کشف ندارد، بنابراین ایده خیلی وقتها، میتواند نتیجه تجربه شخصی باشد. ایده نتیجه کارگاه و محیط پیرامون هنرمند است.
وی افزود: اگر کار هنری دلیل زندگی یک شخص باشد، تمام زندگیاش را با آن تنظیم میکند. اگر این کار هنری دلیل زندگی شخص نباشد، نمیتواند با یک فشار بیرونی آدمها را به پرکاری تشویق کرد. عوامل ظاهری چون پول، شهرت و… خیلی نمیتواند تاثیرگذار باشد چون عواملی کاهنده هستند و انسان را خسته میکنند. چیزی که ممکن است که آدم کاری که دوست دارد را انجام دهد این است که تنها دلیل زندگیاش باشد.
آستانه گفت: آنچه اهمیت دارد این است که هنرمند به یک نقطه مرجع در زندگی نیاز دارد.
در ادامه مرادی با اشاره به رابطه سنت و مدرنیته پرسید که هنرها و عناصر سنتی را با بیان جدید چگونه میتوان ارائه داد؟ آستانه در پاسخ به این پرسش گفت: انسان در دوره مدرن، اسیر دوگانههایی میشود که مقداری افراد را دچار اضطراب میکند. این دوگانگی در ایران به شکل سنت و مدرنیته است. به نظرم، با پرداختن بیش از حد به این دوگانه، ذهن خودمان را فرسوده میکنیم. معضل اصلی انسان امروزی، این است که مدام در حال جستجو کردن است که ببینند کدام مسیر درست است.
علیرضا آستانه اظهار کرد: در هر اثر هنری، اولین چیزی که با چشم با آن مواجه میشویم، فرم اثر هنری است. از این منظر همه هنرمندان با طریقی با فرم درگیر هستند.
وی درباره فرم در کارهایش گفت: فرم چیزی است که در کار من حضور دارد، یعنی نه خیلی سعی در زدودن آن دارم و نه سعی کردهام آن را در کارم توسعه و پرورش دهم. مسئله ذهنی من نگاه به شکل کامل فرم نبوده است.
مرادی گفت: برخی هنرمندان تک بعدی هستند و تا پایان عمرشان یک کار را ادامه میدهند. در نقطه مقابل هنرمندی هست که جستجوگر است و متریال، سبک، شیوه و… را تغییر میدهد اما رد امضایش در همه کارها معلوم است.
آستانه گفت: پیکاسو میگوید که هنر از من قویتر است و من را با خود به هرجا که بخواهد میبرد. اما من با این مدل ارزشگذاری موافق نیستم. شاید ما نتوانیم خیلی توقع داشته باشیم که کسی که با یک مدیوم کلاسیک کار میکند، خیلی احساسات و عواطفش وارد کار شود و به معنایی که تعریف میکنیم، جستجوگر باشد. گاهی هنرمند خود را وقف دنیایی کرده و احتمالا خیلی هم قرار نیست منجر به موفقیت مالی و کسب شهرت شود.
مرادی درباره خط به عنوان یک عنصر و پوتیف در آثار آستانه پرسید و علیرضا آستانه اظهار کرد: من از کودکی کار خوشنویسی کردم و خیلی خوشنویسی سنتی را دوست دارم. ابزار آلاتی که مرسوم است جلوی طراحی را میگیرد، من خیلی راحتتر با مداد و خودکار کار میکنم.
وی گفت: اصولا وقتی که شما به عنوان هنرمند ایرانی میخواهید در جهان حرفی برای گفتن داشته باشید، یا خیلی به شما توجه نمیکنند و یا نگاهی که به شما میکنند نگاهی اگزوتیک است، یعنی نگاهی عجیب و غریب. مسئله ما این است که سیستم آموزش شاگرد و استادی مخصوصا در فضای هنرهای سنتی کنار گذاشته شده و دلایل زیادی مانند رسانههای جدید، افزایش جمعیت، دوری راه و… دارد. همه باعث شده که سیستم آموزش استاد و شاگردی که به شکل ارگانیک هنرمند را تربیت میکرد، وجود نداشته باشد و ما با یک چیزهای انتزاعی مواجه میشویم.
وی ادامه داد: آنچه برای من اهمیت دارد، شاعرانگی است. حس و موسیقی در هنر با شاعرانگی در آن خیلی فرق میکند. هنگامی که هنرمند زمان در اثرش از بین میرود، خاصیت شاعرانگی پیدا میکند. آنچه به شعر موجودیت میدهد، وقتی وارد هنر میشود، آن را شاعرانه میکند ولی وقتی خود شعر وارد هنر شود، به احتمال زیاد آن را به سمت دکوراتیو شدن می