در بیست و پنجمین قسمت از سری برنامههای لایو «دوشنبههای سینما» که توسط سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار میشود، بخش پنجم نشست تخصصی بررسی سینمای دهه ۹۰ به پژوهش وآموزش اختصاص یافت و کیوان کثیریان با دکتر رامتین شهبازی، مدرس سینما و مدیر گروه سینما در دانشگاه سوره و دکتر مسعود نقاشزاده، مدرس سینما وعضوهیات علمی دانشگاه صداو سیما در این باره به گفتوگو نشست.
دکتر رامتین شهبازی، مدرس سینما و مدیر گروه سینما در دانشگاه سوره، در بخشی از این نشست مجازی درباره ویژگیهای آموزش و پژوهش در دهه ۹۰ گفت: مقوله اموزش در سینما، مثل خودِ سینما میماند. طبیعی است که در دهه ۹۰ نسبت به دهههای گذشته پیشرفت داشتیم، به خاطر اینکه شیوههای آموزش متحول شد، اساتید دانشگاهها به نسبت بروزتر شدند و این بروزتر شدن باعث شد که وارد حوزههای جدیدترآموزش شویم که امری اجتناب ناپذیر است.
وی ادامه داد: با توجه به اینکه اساسا مقوله پژوهش، جدای از آموزش، متاسفانه در ایران خیلی محل توجه نیست. متاسفانه در ایران، پژوهشگاه سینمایی نداریم. دانشگاههای ما وضعشان خوب است و به لحاظ اموزشی اساتید خوبی داریم و افراد باسوادی هستند. در این دهه تعداد زیادی نیرو و استاد جدید و جوان به دانشگاه تزریق شد. اتفاقی که در دهه۸۰ و ۷۰ کمتر افتاد. متاسفانه نگاهی مبنی بر فضای بسته بود که انگار با معبدی مواجه هستیم که هر کس اجازه ورود به آن را برای تدریس ندارد.
این مدرس سینما بیان کرد: تجربه نشان داد با اعتماد کردن به مدرسین جوان، انان ارتباط بهتری با دانشجویان برقرار کردند و توانستند علوم جدیدی را هم بیاورند. البته با احترام کامل به اساتید قدیمی که همه ما دانشجو و شاگردشان بودیم و اگر آنها نبودند ما هم نبودیم. مانند جریان سینما که ما نمیتوانیم یک جریان تاریخی را نفی کنیم. در دهه۹۰ با ورود اساتید جدید که خیلیهایشان متخصص در حوزههای میانرشتهای بودند و آموزش سینما و آموزش هنر در جهان نیز توجه خاصی به مسائل میانرشتهای داشت، کلاس ها و مباحث نو شد و جلو رفتیم.
همچنین در بخش دیگری ازاین نشست دکتر مسعود نقاشزاده، مدرس سینما وعضوهیات علمی دانشگاه صداو سیما درباره ارتباط بین بخش صنعتی و عملیاتی با دانشگاهها عنوان کرد: یک بخش مربوط به رابطه بین پژوهش و صنعت سینما و یک بخش هم مربوط به این که ایا در دانشگاه باید تئورسین تربیت کنیم یا کسانی که قرار است فیلمساز شوند؟ این یک گرفتاری جدی و سردرگمی عمده در برنامهریزی آموزش تحصیلات عالی در حوزه هنر و به خصوص سینما در ایران است.
وی افزود: به طورکلی در دنیا و جاهایی که سابقه طولانی اموزش سینما دارند، معمولا از ابتدا وقتی یک داوطلب چه در مقطع کارشناسی و چه در مقطع کارشناسی ارشد، میخواهد وارد دانشگاه شود، ۲ مسیر کاملا واضح و مجزا وجود دارد.ی ک مسیر مطالعات فیلم و در واقع نظریات فیلم است و یک مسیر هم تولید فیلم و فیلمسازی است. یعنی از ابتدا دانشجویی که وارد دانشگاه میشود، بر اساس علاقه، نیاز و گرایشهایش، مطالعات فیلم یا تولید فیلم را انتخاب میکند.
عضوهیات علمی دانشگاه صداو سیما گفت: برنامه اموزش سینما در ایران یک برنامه قدیمی است که تقریبا از ۱۳۴۸ یا حتی کمی زودتر اجرا شده و برگرفته از برنامه مدارس سینمایی اروپا است. شاکله این برنامه خیلی قدیمی است و نیاز به بازنگری جدی دارد. اما مهمترین مسئله این است که تمام کسانی که در طول سالها در حوزه برنامهریزی درسی در وزارت علوم تلاش و فعالیت کردهاند، خواستهاند رشته سینما همه چیز را داشته باشد؛ هم تئورسین، هم منتقد و هم فیلمساز. به زعم من، اشکالی بنیادی در طراحی رشته سینما و اقتضائات اموزش سینما در ایران است.
وی اضافه کرد: فرض کنید یک نفر در رشته کارشناسی ارشد سینما قبول شده، تحصیل کرده و فارغ التحصیل میشود. برنامه آموزشیای که به او ارائه شده، نه برنامهای است که او را به سمت فیلمساز شدن یا حرفهایتر شدن در فیلمسازی ببرد و نه برنامهای است که او را به سمت نظریه پرداز شدن یا عمق پیدا کردن در رفتارها و عملکردهای نظری ببرد. این اشکال اساسی در برنامهریزی است.