مراسم بزرگداشت مجازی منوچهر طیاب برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم بزرگداشت مجازی زندهیاد منوچهر طیاب با عنوان «مردی عاشق این سرزمین کهن»، دوشنبه ۱۷ شهریور بهصورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. اسعد نقشبندی، همایون امامی، ارسطو مداحی گیوی، مهرداد اسکویی، معصومه کیانی و هدیه طیاب سخنرانان این مراسم بودند و کیوان کثیریان مدیریت برنامه را برعهده داشت.
نظم و انضباط طیاب تحسینبرانگیز بود
در ابتدای این برنامه هدیه طیاب در پاسخ به سوال کثیریان درباره ویژگیهای شخصیتی منوچهر طیاب گفت: منوچهر طیاب انسان بسیار منضبطی بود و انضباط قابل تحسینی داشت که در آثارش هم دیده میشود. در فرآیند آماده کردن هر کدام از این فیلمها و کتابها، یادداشتهایش بهشکلی باورنکردنی منظم بود. او انسانی بسیار احساساتی بود که با دیدن یک صحنه احساسی اشکهایش به سرعت سرازیر میشد. ایشان پشتکار بسیار زیادی داشتند و یا کاری را انجام نمیداد یا اگر تصمیم به انجامش میگرفت، سعی میکرد آنرا به بهترین نحو انجام دهد. منوچهر طیاب انسان مودبی بود و با همه با احترام برخورد میکرد فارغ از اینکه طرف مقابل او چه کسی باشد. یکی دیگر از ویژگیهای او مهماننوازی بود و همیشه درب خانهاش به روی دیگران باز بود. او آدم بامزهای بود و طنز بامزهای داشت و البته این ویژگی را بیشتر در جمعهای خانوادگی میشد مشاهده کرد.
وی ادامه داد: منوچهر طیاب آنقدر خونگرم و خوشاخلاق بود که وقتی از سفرهای طولانی برمیگشت هم شما احساس نمیکردید که فاصلهای وجود داشته است. او سفرهای زیادی داشت اما همواره ارتباطش با خانواده را حفظ میکرد و با فامیل دور و نزدیک همیشه رابطه خوبی داشت. عملا هر کسی با ایشان دوست میشد او را دوست داشت. طیاب بسیار باسواد بود، بسیار مطالعه میکرد و جدا از تحقیقاتی که برای ساخت فیلمهایش انجام میداد، در زمینههای شخصی هم بدون تحقیق صحبت نمیکرد. بزرگ شدن در محیطی که شخصی مانند منوچهر طیاب زندگی میکرد و رفت و آمد با او، بسیار آموزنده بود. از جمله آموختن این که برای رسیدن به چیزی که میخواهیم باید تلاش و زمان صرف کنیم و ناامید نشویم. موسیقیای که در خانه او پخش میشد، کتابهایی که در کتابخانهاش داشت، فیلمهایی که پخش میکرد، تسلط او بر زبانهای خارجی و.. همه آموزنده و تاثیرگذار بودند.
انسانیت؛ مهمترین ویژگی طیاب
پس از آن اسعد نقشبندی گفت: رفتن منوچهر طیاب اتفاقی سخت و ناگوار بود؛ تلخی رفتن ایشان برای من مانند تلخی از دست دادن پدرم است. آشنایی و همکاری با منوچهر طیاب و تاثیری که بر من داشت، زندگی حرفهایام را به دو دوره تقسیم میکند. در طول حدود بیست و پنج سال آشنایی، تقریبا در تمام پروژههای ایشان حضور داشتم. از این موضوع خوشحالم که این شانس را داشتم که در خدمت و در کنار همچین انسانی بودم. در مورد خصوصیات اخلاقی و ویژگیهای کاری و تواناییهای او فراوان گفته شده است؛ اما انسانیت و شخصیت جذاب او ورای تمام مسائل حرفهای قرار میگرفت.
این عکاس و مستندساز افزود: اولینبار در سال ۷۵ ایشان را در کویرهای کرمان ملاقات کردم؛ پای سفره نان و پنیر و هندوانه او نشستم و آنچنان جذب ایشان شدم که پس از آن تمام تلاشم را میکردم برنامههای زندگیام به ترتیبی باشد که منوچهر طیاب را مرتب ببینم، چه بهعنوان عکاس پروژهها و چه بهعنوان کسی که دوست داشتم در کنار ایشان حضور داشته باشم. در کنار عکاسی هر کار دیگری که از دستم برمیآمد نیز انجام میدادم. پس از اتمام آن پروژه در کویر، گفتگوی مفصلی با ایشان داشتم که آن زمان در سه شماره روزنامه همشهری چاپ شد. این داستان ادامه پیدا کرد و در فیلمهای بعدی ایشان بهعنوان مدیر تولید، مجری طرح و.. حضور داشتم و از بودن در کنار منوچهر طیاب لذت میبردم.
نقشبندی ادامه داد: وقتی از او سوالی میپرسیدید، با روی خوش و طمانینه به شما پاسخ میداد و تا زمانی که قانع نمیشدید، کنار نمیرفت. منوچهر طیاب هیچگاه به کسی که چیزی را نمیدانست، تحقیرآمیز نگاه نمیکرد و در عوض فرد را تشویق میکرد که بیشتر جستجو کند و بیاموزد. این ویژگیها به ما نشان میدهد که انسانها جدا از جایگاه طبقاتی و نژاد و محل زیست و.. چقدر مهماند و خودِ انسانها اهمیت دارند. باید به هر انسانی احترام گذاشت. در مورد منوچهر طیاب، انسانیت او بیش از سینما و دانش و دیگر ویژگیهایش من را جذب میکرد.
وی اضافه کرد: ایشان نظم ذهنی قدرتمندی داشت و دچار تلاطم نمیشد. انضباط ذهنی منوچهر طیاب ستایشبرانگیز بود؛ در بدترین موقعیتها و در شرایط بسیار ناخوشایند هم عصبانی نمیشد و از کوره در نمیرفت. اگر چیزی او را ناراحت میکرد باز هم میکوشید برای آن راهحلی پیدا کند. مثلا زمانی که مشغول ساخت فیلم «همراه باد» بودیم، پس از چهل روز فیلمبرداری متوجه شدیم که بهدلیل اشکالی که در دوربین وجود داشت، بخشی از نگاتیوها از دست رفته است؛ برای ضبط این تصاویر صدها کیلومتر راه طی کرده بودیم و روزها در شرایط سخت کویر زمان صرف شده بود. گمان میکردیم منوچهر طیاب پس از این اتفاق کار را ادامه نخواهد داد. اما او گفت مهم نیست و کار را دوباره ضبط میکنیم و اینبار کار را بهتر انجام میدهیم. ایشان در حالی چنین حرفی میزد که شبزندهداریها و سختیهای کار بر روی دوش خودش بود. پس از ضبط مجدد هم گفت حاصل کار از بار پیش بهتر و ایرادات قبلی برطرف شده است. چنین اتفاقی میتوانست هر کسی را از نظر روانی بهم بریزد اما او با آرامش با قضایا برخورد میکرد و این مناعت طبع برای من باورنکردنی بود.
طیاب مانند پژوهشگران قرن نوزدهم سفر میکرد
مهمان بعدی این مراسم مهرداد اسکویی بود که در ابتدای صحبتهایش گفت: همه آثار طیاب درباره ایران است و سعی کرده درباره ریزفرهنگهای گمشده ایران پژوهش عمیق و چندلایه انجام دهد و آنها را ثبت کند و نجات دهد. او همیشه لباس آماده به سفر داشت و مدام از جایی آمده بود و به جایی میرفت. ما با آدمی طرف بودیم که مثل پژوهشگران قرن نوزدهم و بیستم مشغول سفر بود؛ او فرهنگ غرب را خوب میشناخت و آنجا بهخوبی در زمینه معماری و سینما و موسیقی و زبانهای آلمانی و انگلیسی آموزش دیده بود. طیاب تسلط عمیقی بر فارسی داشت و از توان او در گفتن و نوشتن و احاطهاش بر تاریخ و فرهنگ ایران میتوانستیم به عمق شناخت او پی ببریم.
این مستندساز ادامه داد: انوری میگوید سفر مربی انسان است؛ طیاب چند سفر داشت؛ سفر درونی در خلوتهای زیادی که با خودش داشت و به تمدن درونی که ساخته بود سفر میکرد. دوم سفر در کتابها و سوم سفرهایی که منزل به منزل از این روستا به آن روستا و از این شهر به آن شهر میرفت. او با تیم کوچکش همه جای ایران را درنوردید، دریافت کرد و با کتابها تطبیق داد. طیاب از سفرهایش همانقدر آموخت و ثبت کرد که از کتابها آموخته بود. او به این آب و خاک عشق و ارادت داشت و میخواست فرهنگ کهن ایران و تاریخ و جغرافیا و معماری و همه چیز ایران را به ایرانیها و به دنیا بشناساند. نود فیلمی که او طی شصت سال ساخت و کتابها و نوشتههای طیاب بیش از آن چیزیست که یک انسان میتواند در یک زندگی تولید کند.
وی افزود: انسانهایی که رسالتی پیامبرگونه برای معرفی کشورشان و کاوش و ثبت دارند، زمان کم میآورند؛ یعنی نسبت به آنچه که ایدهآلشان است، هر کاری که میکنند را هم ناچیز میدانند. اما اگر در اینترنت اسم منوچهر طیاب را جستجو کنیم چیزی جز خبر درگذشت او و اسامی برخی فیلمهایش نمیبینیم و این برای مملکت ما اسفناک است. در حالی که باید برای تکتک سفرهایی که داشت تاریخ شفاهی او را ضبط میکردند. طیاب آنگونه که دوست داشت زندگی کرد و این زندگی عاشقانه و خلاق و پرثمر، غبطهبرانگیز است.
اسکویی ادامه داد: طیاب میگفت فرهنگ یک جریان سیال است که در ارتباط صحیح با دیگری شکل میگیرد؛ طیاب و نسل شگفتانگیز او، از مردم خودشان دیگرسازی نمیکردند و حرف دل تمام مردم ایران را در فیلمهایشان مطرح میکردند. طیاب آنقدر فرهیخته بود و دل و جهان بزرگی داشت که میدانست ایران و مردم ایران یعنی چه. او میدانست با آدمها چطور صحبت کند تا رازهای زندگی و منطقه زیستشان را برایش بشکافند؛ طیاب گوینده اسرار امروز و گذشته مردم نقاط مختلف ایران بود. او انسان موفقی بود و کتابها و فیلمهایی که میخواست را تا جایی که توانست خلق کرد اما متاسفانه ما افرادی مانند او نداریم و تربیت نکردهایم.
طیاب را زجر دادند
پس از آن همایون امامی گفت: متاسفانه داریم بنیانگذاران و ستونهای سینمای مستند ایران را از دست میدهیم. شاید صد سال زمان نیاز باشد تا کسی جایگزین منوچهر طیاب شود. ما فیلم مستند را فیلمی میدانیم که میخواهد شناخت بدهد. پس اول خودمان باید تحقیق کنیم و به شناخت برسیم و بعد آنرا در قالب زیبای سینمایی ارائه دهیم. رکن اساسی یک فیلم مستند تحقیق و پژوهش است. منوچهر طیاب در هر حوزهای که کار میکرد در پی تحقیق عمیق بود و مادامی که به شناخت عمیق نرسیده بود سراغ دوربین نمیرفت. ایشان اگر به این درجه از فرزانگی رسیدهاند و فیلمهایش به این درجه از دانش و آگاهی و اطلاعات عمیق رسیده است، به دلیل اهمیتی است که به تحقیق و پژوهش میدادند. اما امروزه میبینیم برخی افراد صرفا در گوگل جستجو میکنند و فیلم میسازند و متاسفانه بهدلیل سیاستهای فرهنگی میبینیم همین فیلمهای سطحی در جشنوارهها جایزه هم میگیرند.
این مستندساز ادامه داد: منوچهر طیاب یکی از بنیانگذاران سینمای مستند ایران است و سینمای مستند امروز ایران در واقع میراث طیاب و سینایی و شیردل و اصلانی است که برای برپایی این بنای رفیع تلاش کردند. طیاب ایرانشناس و ایراندوست بود و آرزو داشت به تمام نقاط مملکت برود و از خرده فرهنگها و اکوسیستمها و ویژگیهای اقلیمی مختلف ایران فیلم مستند بسازد، اما نشد. طیاب زمانی که دید از میانسالی عبور کرده و به این آرزو نرسیده و وقتی دید که دلسوزی وجود ندارد، تصمیم گرفت ایران را به چهار قسمت تقسیم کند و به چهار قسمت البرز و دریای پارس و زاگرس و کویر بپردازد. یعنی به جای دهها فیلمی که میتوانست بسازد، چهار فیلم ساخت که البته در نوع خود بینظیرند. او بدعتی برای ما مستندسازان گذاشت و یادداشتها و عکسها و پژوهشهای این چهار فیلم را با قلم شیوا و نثر صمیمیاش به قالب چهار کتاب در آورد و در کنار فیلمها منتشر کرد. این کتابها با ترکیبی از عکس و متن نوشتاری خود میتوانند بهعنوان یک فیلم مستند مطرح شوند.
امامی افزود: وجب به وجب ایران پر از موضوعات ناب برای ساخت فیلم مستند است. اما بدقولی و بدعهدیهای زیادی در کار برای منوچهر طیاب پیش آوردند و او را زجر دادند. هر جای دیگر دنیا بود امثال منوچهر طیاب را روی چشمشان میگذاشتند و پول به پایشان میریختند تا بروند و با دست پر برگردند. اما این کارها دلسوز میخواهد و ما دلسوز فرهنگی نداریم. امثال منوچهر طیاب باید برای تکتک این فیلمها رنج بکشند و فرسوده شوند. طیاب عاشقانه میخواست درباره وطنش فیلم بسازد و متاسفانه مدیران فرهنگی این فرصت را از او دریغ کردند و در اختیار کسانی قرار دادند که ربط و نسبتی با مقوله فرهنگ ندارند.
این پژوهشگر سینما ادامه داد: بسیاری از دوستان و بزرگان به عشق سینمای داستانی و اکران وارد سینمای مستند شدند، چون موقعیت سینمای ایران در اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ به آنها امکان کار نمیداد. ولی منوچهر طیاب فقط یک فیلم داستانی کوتاه دارد که آنرا هم در تلویزیون ساخت. ایشان کارگردان تماموقت سینمای مستند بودند چون عاشق ایران و فرهنگ ایران بود و میدید چیزهایی از این فرهنگ و آثار باستانی کشور کم میشود و سر از موزه لوور و آرمیتاژ و جاهای دیگر در میآورد. طیاب میدید که خردهفرهنگهای ما زیر نفوذ تلویزیون و ماهواره دارد نابود میشود و همه ما فرهنگ و گویش یکسان پیدا میکنیم. مستندساز باید اینها را ثبت کند و نگه دارد و بهعنوان یک میراث معنوی و فرهنگی به دست آیندگان برساند؛ و تا عاشق و دلسوخته این چیزها نباشید قدرشان را نمیدانید و نمیتوانید مانند طیاب آنها را ثبت کنید.
طیاب خودش فرهنگ بود
پس از آن ارسطو مداحی گیوی گفت: آشنایی من با منوچهر طیاب در مرحله انتهایی تولید فیلم «همراه باد در دل تنهایی کویر» بود و پس از آن در فیلم «دریای پارس» با ایشان همکاری کردم و این همکاری در پنج فیلم ادامه پیدا کرد. مهمترین ویژگی او نظم هم در زندگی شخصی و هم در آثارش بود و من هم تاثیر زیادی از نظم و سلیقه ایشان گرفتم. منوچهر طیاب بارها به نقاط مختلف ایران سفر و عکاسی کرده و یادداشت برداشته بود و به مناطق مختلف اشراف داشتند و به همین دلیل دکوپاژ آنچنانی در کار وجود نداشت.
این فیلمبردار اضافه کرد: هر جایی که میرفتیم ایشان علاوه بر فیلمی که میساختند سعی میکردند یکسری راش هم ثبت کنند که ربطی به فیلم نداشتند و دیگران بعدها میتوانند از آنها استفاده کنند. کار ما هیچ لحظهای تعطیل نمیشد و او از تمام فرصتها استفاده میکرد و مدام فیلم میگرفت و در این کار حتما به آینده نگاه داشتهاند. زمانی که ما مشغول فیلمبرداری بودیم ایشان به عکاسی هم میپرداختند. منوچهر طیاب خودش فرهنگ بود، دائم در حرکت بود وحتی زمانی که در خانه نشسته بود با آدمهای نقاط مختلف ایران در ارتباط بود.
ثبت فرهنگ ایران با نگاه مدرن
در ادامه معصومه کیانی گفت: آشنایی من با استاد طیاب بهواسطه زندهیاد خسرو سینایی و برای انجام گفتگو درباره زیباییشناسی و ساختارشناسی آثارشان و انتشار کتاب این گفتگوها بود. مواجههام با منوچهر طیاب از دو منظر بود؛ نخست مواجهه نسل من با ایشان؛ نسلی که شتابزده و اهل محاسبه است و حتی برای دیدار نزدیکان و دوستان وقت ندارد؛ و در مقابل نگاه منوچهر طیاب به دوستی و انسانها را دیدم که برای من بسیار عجیب بود. ابتدا فکر کردم چون بازنشسته شدهاند وقت دارند، اما بعد متوجه شدم اینطور نیست و ایشان همزمان چندین کار را پیش میبرند و در عین حال برای گفتگو نیز وقت میگذاشتند.
وی افزود: وجه دوم، مواجهه من با ایشان در مقام سینماگر بود و در این کار با آثار منوچهر طیاب مواجه شدم. این پروژه برای بررسی آثار سه استاد سینما یعنی زندهیاد خسرو سینایی، زندهیاد منوچهر طیاب و محمدرضا اصلانی در جریان بود؛ یعنی سه شخصی که در یک برهه زمانی و در یک جغرافیا زندگی کردهاند اما سه نگاه متفاوت داشتهاند. این کار در جریان بود و با پیشنهاد استاد طیاب قرار بود متریالهای تصویری هم به کار اضافه شود، اما تقدیر به گونهای دیگر رقم خورد. مباحث این سه پروژه که در کنار هم معنا پیدا میکنند، درباره زیباییشناسی و ساختارشناسی سینمای این سه استاد است و کتاب آن به زودی منتشر خواهد شد.
این مستندساز در پاسخ به سوال کثیریان درباره ویژگیهای آثر طیاب گفت: منوچهر طیاب در فضایی رشد کرده و سینما را آموخته بود که نئورئالیسم ایتالیا در حال شکلگیری بود، سینمای فرانسه در اوج و مکتب مستندسازی انگلستان مطرح بود. ایشان هیچگاه شیفته سینمای هالیوود و هیچکاک نشد، بلکه آیزنشتاین و پودوفکین را دوست داشت. در واقع طیاب نوع خاصی از نگاه مدرنیته را برای خود انتخاب کرده بود. وقتی کار فیلمسازی در ایران را شروع میکند، «ریتم» و «ادیان» را میسازد و در آن زمان جلوههای ویژه کامپیوتری وجود نداشت؛ اما در فیلم «ادیان» میبینیم که با استفاده از نور و سایه روشن همه این جلوهها را بهشکل واقعی ایجاد کردهاند و قالب این فیلم آنچنان معنای گستردهای دارد که میتوانیم آنرا یک نیایش بدانیم نه یک فیلم. رفته رفته فیلمهای معماری را آغاز میکنند و همین فیلمهاست که باعث میشود ایران را بشناسند و سپس سراغ فرهنگ مردم ایران بروند.
کیانی اضافه کرد: منوچهر طیاب این کار با نگاه مدرن انجام داد؛ او هیچ عنصری را بیدلیل بکار نمیگرفت و هر عنصری که ضرورتی نداشت را کنار میگذاشت. ایشان هیچوقت از ریتم برای ایجاد فرم استفاده نمیکردند، بلکه به کار ریتم درونی میدادند. گفتار متن آثارش نیز تصویری بود و با بیانی ساده و همهفهم، بهشکل تصویری مساله را مطرح میکردند. همه ما بخشهایی از ایران را میشناسیم اما منوچهر طیاب میدانست که دامنه یک کوه مشخص در چه روزی و چه ساعتی بهترین نور را برای فیلمبرداری دارد و همین زیباترین تصویر را به ایشان میداد. در آثار طیاب در یک دوره مساله فرم خیلی مطرح است و در دورهای دیگر ثبت فرهنگ و آثار فرهنگی و پس از آن شاهد تلفیق این دو هستیم؛ یعنی ثبت فرهنگ با نگاه مدرن.