در ادامه برنامههای مستند سینماتک خانه هنرمندان ایران که با همکاری انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند برگزار میشود، سهشنبه ۳۰ مهر فیلم مستند «آتش در دریا» به کارگردانی جان فرانکو رزی در سالن استاد شهناز به روی پرده رفت. پس از آن نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور حامد شکیبانیا و پدرام اکبری برگزار شد.
شکیبانیا در این نشست گفت: میتوان نگاهی تطبیقی داشت به مستندهایی که این سالها کارگردانان در ایران درباره مهاجرت ساختهاند و فیلم «آتش در دریا»؛ تم سیاسی این فیلم کاملا مشخص است و بسته به اینکه از منظر کدام قاره به تماشای آن بنشینیم، تفسیر سیاسی آن نیز متفاوت خواهد شد. مثلا بعضی از نقدها که از شرق عالم مطرح شده، این فیلم را نژادپرستانه دانستهاند که موقعیت اروپامحوری را به نمایش میگذارد. این منتقدان خود را در جایگاه مهاجران میبینند و نه در جایگاه اروپاییهایی که به نجات آنها میآیند.
وی ادامه داد: در فیلمهای مستندی که این سالها در ایران در مورد مساله مهاجرت ساخته شده است، کارگردانان هرکجا توانستهاند صحنهای بهشدت تاثیرگذار و تلخ را شکار کنند، آنرا در نقطه طلایی فیلم جای دادهاند. در مستند «آتش در دریا» هم صحنههای تلخ وجود دارد، اما هیچگاه چهره یک مرده را نمیبینیم. یعنی کارگردان ما را به عمق تلخی نمیبرد و صرفا مفهوم و موقعیت را به ما نشان میدهد و جلوتر نمیرود. این فیلم در ابتدا یک فیلم کوتاه سفارشی بوده که قرار بوده در مورد مساله مهاجرت به اروپا باشد که پس از جنگ سوریه تشدید شده بود. این جزیره نیز یکی از مقاصد اصلی مهاجران بوده است. اما پس از حدود ۱۱ ماه فیلمبرداری محصول نهایی آن چیزی میشود که امروز تماشا کردیم.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: «آتش در دریا» فیلمی در ظاهر بهشدت ساده است که در آن چند سوژه بیربط دنبال میشوند. یک رادیوی یکنفره محلی که موسیقی درخواستی برای اهالی جزیره پخش میکند، یک مادربزرگ ایتالیایی که خانهدار است، یک خانواده ماهیگیر و یک بچه ماجراجو و خیالپرداز؛ در کنار اینها نیز گاهی مهاجران و نجاتیافتهها را مشاهده میکنیم و در سکانسهایی خیلی کوتاه جنازههای بستهبندیشده را میبینیم. یک صحنه استثنایی در فیلم نیز تصویر مردگانیست که در طبقه زیرین کشتی جای داده شدهاند که در آن صورت هیچ فردی دیده نمیشود. یعنی فیلمساز از چنان تصویری استفاده نکرده یا اساسا میزانسن را به نحوی چیده است که این پروتکل رعایت شود.
شکیبانیا ادامه داد: اما گرایش ایرانی ما در ساخت چنین فیلمهایی اینست که اگر به یک تلخی عمیق برسیم، در نمایش آنها فروگذار نیستیم. اتفاقا اگر قصد ما این باشد که در جامعه جهانی تاثیرگذار باشیم، شیوهای که جان فرانکو رزی بکار گرفته شیوهای انسانیتر است. او در عوض اینکه وارد مصداقهای جزئی و تلخ شود، موقعیت را برای ما ترسیم میکند. رزی طوری عمل کرده که به نظر میرسد اساسا بیخیال است و یک گوشه ایستاده و فیلمبرداری کرده است؛ در حالیکه بیش از ۵۰ درصد «آتش در دریا» طراحی شده است. حتی پلان آخر فیلم هم که در نتیجهگیری فیلم نقش موثری دارد، ممکن است طراحی شده باشد.
وی افزود: به هر حال در خروجی فیلم، ما یک فیلمساز بیتفاوت میبینیم که اصلا دست به ارزشگذاری نمیزند. رزی همانقدر که مادربزرگ را در حال پاک کردن ماهی و دیگر امورات زندگی روزمره تصویر کرده، به قایقهای مهاجران و جابجا کردن افراد بدحال و درگذشته نیز پرداخته است؛ بدون اینکه هیچ روایت اضافی حاوی ارزشگذاری در آن وجود داشته باشد. این امر باعث شده که مخاطب از پیشداوری رها شده و با گارد به تماشای فیلم ننشیند.
این منتقد سینمایی در پایان توضیح داد: کارگردان هیچ قضاوتی را به مخاطب تحمیل نمیکند و تجربه نمایش آن در نقاط مختلف دنیا به ما میگوید که فیلمساز در دستیابی به هدف خود موفق بوده است؛ اینکه تلخی ماجرای مهاجرت و بیپناهی این آوارگان و وضعیت پیچیده زندگی در آن جزیره به ظاهر آرام را به مخاطب نشان دهد و او را به فکر وادارد. خوبیِ فیلمی که خود دست به تحلیل نمیزند اینست که مخاطب را برای فکر کردن به ماجرا آزاد میگذارد. وقتی یک فیلم خود دست به تحلیل میزند، مخاطب یا همفکر کارگردان است یا میخواهد علیه آن تحلیل بشورد. اما در هر دو صورت درگیر آن تحلیل باقی میماند؛ چه حالت نفی داشته باشد و چه اثبات.