مراسم گرامیداشت مهدی اخوانثالث با عنوان «یادی از مهدی اخوان ثالث» به همت انجمن فرهنگی افراز و انتشارات زمستان با همکاری خانه هنرمندان ایران با حضور جمعی از اساتید و صاحبنظران ادبیات و خانواده اخوانثالث، جمعه 15 شهریور در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در آغاز این این برنامه، افشاری، دبیر انجمن فرهنگی افراز به بیان پیشینه انجمن افراز و فعالیتهای آن در قالب تقویت هویت ایرانی پرداخت.
اخوانثالث شاعر هر دو جولانگاه کلاسیک و نو بود
در ادامه محمد بقاییماکان، مدرس ادبیات و اقبالشناس اولین سخنران رسمی این نشست درباره ویژگیهای شعر اخوانثالث عنوان کرد: برای اینکه به ویژگیهای شعر اخوان بپردازیم، لازم است بدانیم که شعر چیست و چه تعریفی دارد. نظر خیلی از شاعران خودخوانده این است که شعر اصولا قابل تعریف نیست؛ اما تعریف جامع از شعر این است که شعر اندیشهای است که از دل برمیآید و بر دل مینشیند که این دل بر اساس گفته غزالی در «کیمیای سعادت» همان روح است، پس شعر بر روح انسان مینشیند و اثر میگذارد. حال هر چقدر این گفته متعالیتر باشد، روح شنونده را بیشتر تسخیر میکند.
او ادامه داد: در تعریف شعر آمده که شعر کلام منظومی است؛ یعنی آن اندیشههای لطیف و احساسات ظریف، باید در سخنی منظوم گنجانده شود، تا بتوان به آن نام شعر داد. البته شعر، براساس سبک نیمایی، که اخوان به شدت به آن گرایش داشت، میتواند فاقد قافیه باشد، اما اگر قافیه به عنوان یک زیور بر اندام موزون شعر قرار گیرد، شعر دلنشینتر و اثرگذارتر میشود. چنین تعریفی از شعر مبتنی بر دیدگاه نیما است، که اخوان سخت به آن پایبند بود و باید اضافه کرد که از میان شاگردان و پیروان نیما، اخوانثالث، چون با سابقه پربار ادب فارسی آشنا بود، بیش از دیگران به روش او اعتبار بخشید. اخوان شاعر هر دو جولانگاه کلاسیک و نو بود. اکثر شاعران معاصر تکپایهای هستند؛ یعنی یا در گفتن شعر نو تبحر دارند، یا در حوزه شعر کلاسیک؛ اما هر یک از اینها که در سبک دیگری شعر گفتند، قدرتشان مانند سبک اولیهای که برگزیده بودند، نبود. این اشکال را در سرودههای نیما و اشعار شاملو میبینیم. یعنی اگر قرار بود نیما و شاملو فقط در سبک کلاسیک شعر بسرایند، مطمئنا به اندازه شاعران درجه سه این سبک هم معروف و مقبول نمیشدند.
بقاییماکان در ادامه ضمن تاکید بر مهارت اخوانثالث در هر دو سبک شعری کلاسیک و نو، اضافه کرد: هم شعر سبک جدید او کاملا متعالی، قابل قبول و بسیار دلنشین است و هم اشعاری که در سبک کهن و خراسانی دارد، موفق است. سبک نیمایی متاسفانه تبدیل به راهی آسان برای ورود به عرص شعر شد که در نتیجه بسیاری از افراد بدون آگاهی لازم از ادب فارسی پا به این عرصه گذاشتند و به دلیل اُفت معلومات ادبی نسل جدید و کجخلقی زمانه که حاصل ماشینیسم است، با صدور اشعار دولاپهنا، اسم و رسمی هم به هم زدند، که غالب سرودههایشان خالی از اشکال ادبی نیست و برای این ولنگاری، به اصطلاحات جدیدی مثل حسآمیزی، آشناییزدایی و گسترش زبان فارسی پناه بردهاند و پای در کفش ادیبان کردهاند.
به اعتقاد اخوان وزن برای شعر مثل هارمونی برای موسیقی است
او ادامه داد: وقتی کسی به عنوان منتقد ادبی به اشعار اخوانثالث نظر میکند، پی میبرد که صاحب این قلم دارای پشتوانه ادبی محکمی است و به همین علت است که او وزن را رها نمیکند. البته برای مدت کوتاهی قبل از سال 1335 این کار را کرد، اما سریع از این راه انحرافی بازگشت و شعری را دنبال کرد که با تعریف شعر تطابق داشت. اخوان پیوسته اعتقاد داشت وزن برای شعر مثل هارمونی برای موسیقی است. او نه تنها از این حیث پیرو نیما است، بلکه نسبت به زندگی هم نگاهی همانند او دارد. هر دو زیباییهای طبیعت را ستایش میکنند و نشانههای طبیعی برای آنها پیاماور روزگاری بهتر است.
این اقبالشناس در ادامه و در بیان مشابهتهای نیما و اخوان بیان کرد: هر دو آنها به طنز صریح گرایش دارند. گاهی شعر اخوان چندان به شعر نیما نزدیک میشود و احساساتی عمیق نسبت به او ابراز میکند، که پیداست عشق به این پیرمرد تمام وجودش را تسخیر کرده است. برخی از سرودههای مثل «باغ من»، «بازگشت زاغان» و «مرداب» چندان متاثر از شیوه زبانی نیما است، که انگار شعری از دفتر نیماست. اخوان در سبک قدیم در حوزه سبک خراسانی جای میگیرد. زبانی فاخر دارد، شعر او دارای ترکیبات و تشبیهات پیچیده نیست و به واقعیتهای زندگی و جامعه نظر دارد و بارها گفته نقشگر جامعه خویش است. شعر «زمستان» مثال روشنی در این زمینه است.
اخوانثالث بیشتر ایراناندیش است تا جهاناندیش
بقاییماکان در ادامه ضمن اشاره به ویژگیهای شعر اخوان گفت: م.امید از جمله شاعرانی است که بسیاری از سرودههایش در زمان خود وی ورد زبانها بوده است. اکثر اشعار او آینه جامعهای است که در آن میزیسته و نگاهش به زندگی انسانگرایانه و جهانی است. مفاهیم، مضامین و اندیشههایی که او از آغاز بر آنها تمرکز داشته، در جهت آرمانهای انسانی بوده است. زبان شعری اخوان بیشتر روایی است و به کار توصیف، به خصوص توصیف طبیعت میآید. اخوانثالث بیشتر ایراناندیش است تا جهاناندیش. خود او هم میگید که من «مرثیهگوی وطن مرده خویشم» و انسان مورد نظر او هم انسان ایرانی است. او خود را در یک کلام «مزدوشتی» میدانست و هرگز نخواست پای از محدوده اصالت فرهنگ ایرانی بیرون بگذارد. از نام فرزندان اخوان میتوان فهمید که او تا چه میزان پایبند و دلبسته فرهنگ ایرانی است. وابستگی او به این خاک چندان بود که حتی به رغم دعوتهای متعدد که از سوی نهادهای فرهنگی خارج از کشور، از او میشد، غالبا آنها را نمیپذیرفت و ترجیح میداد که در سرزمین خود بماند.
در ادامه زینب دریسمحافی، مترجم و نویسنده و شاهنامهخوان، به شعرخوانی سرودهای از اخوانثالث پرداخت. پس از آن پیامی که اردشیر خورشیدیان، رئیس انجمن زرتشتیان تهران، برای این نشست ارسال کرده بود، توسط برادر وی، رشید خورشیدیان قرائت شد.
در ادامه برنامه چیستا سلامتی، از هموطنان زرتشتی، به خوانش گزیدهای از شعر «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» اخوانثالث پرداخت.
اخوانثالث محصول دوره بازگشت است
نشست با سخنرانی علیاصغر دادبه، مدرس دانشگاه و مدیر گروه ادبیات دایرهالمعارف اسلامی پی گرفته شد. دادبه در شروع سخنان خود گفت: من یزدی هستم و قطعا اگر چند نسل قبلی همه ما را بشمارند، زرتشتی هستیم. چند وقت قبل از من خواسته شد که در همایشی در شهر یزد، درباره فرهنگ مردم یزد صحبت کنم. آنجا من عنوان کردم که من از شهر و مردمی حرف میزنم، که میشناسم و الان تتمههای آن باقی مانده است. از زمانی که اگر دو ماه هم دوچرخهات در کوچه میماند، کسی به آن دست نمیزد. شهری که زندانهای آن خالی از دزد و خلافکار بود.
او ادامه داد: ما از آخرین نسلهایی بودیم که قبل از مدرسه پیش ملا میرفتیم و قرآن میخواندیم. ملاهایی که برجستهتر بودند، بعد از قرآن، حافظ یا گلستان تعلیم میدادند. یادم هست که ملایی که به ما قرآن یاد میداد؛ فشرده اعتقادات مذهبی بود و برای ما از دوزخ و بهشت حرف میزد و قرآن را تفسیر میکرد، برای خانمهای زرتشتی یراق میبافت و سلوک و رفتار او با زرتشتیان دیدنی بود. با آنها زندگی میکرد و روابط دوستانهای با یکدیگر داشتند. یعنی اینکه خود مردم راه زندگیشان را بلد بودند و آن چیزی که با عنوان «پلورالیسم دینی» این روزها در جهان پز آن را میدهند را خود به خود مردم میدانستند. یعنی مولانا و مولاناها در «فیهمافیه» به آنها یاد داده بودند که این جهان، جهان کثرت است و وحدت اعتقادات مال جهان دیگر است و اگر هم قرار است وحدتی باشد، وحدتی است که مذهب عشق برقرار میکند.
دادبه در ادامه ضمن اشاره به سبکهای ادبی عنوان کرد: ما در دوره بازگشت بهسرمیبریم؛ اما متاسفانه نگاهی که به بازگشت داشتهایم، به شیوه همه نگاههایی که داریم، یا از این طرف بام افتادهایم، یا آن سوی پشت بام. یعنی یاکاملا منفی یا کاملا مثبت دیدهایم؛ در حالی که قصه حد وسطی هم دارد. زمان منفی دیدیم که نگاهمان به شکستهایی بود که در دوره قاجار از سر نابخردیها خوردیم و بخش عظیمی از مملکتمان تجزیه شد. یعنی ناخودآگاه ذهنمان به آن سمت کشیده میشود و آن نگاه را درمورد «بازگشت» هم اعمال میکنیم و آن را هم پدیدهای نابجا میبینیم. در حالی که قضیه اصلا چنین نیست؛ آن زمان امپراطوری تشکیل شد و لازمه آن امپراطوری، این بود که ادبیات ویژه خودش را پدید آورد. آن ادبیات ویژه که در آن روزگار دستگاه تبلیغاتی حکومت هم بود، تشکیل شد. درواقع دوره بازگشت از قبل شروع شده بود، اما قدرت و قوت او از این زمان شروع شد.
او ادامه داد: غیر از اینکه این مسئله ضرورت داشت و میبایست این سبک صورت گیرد، تمام آدمهای حسابی که در دورههای جدید دارید، حتی مخالفان بازگشت هم، محصول «بازگشت» هستند. اخوانثالث، پروین اعتصامی، ملکالشعرای بهار و نیما هم به نوعی محصول بازگشت هستند. منتهی بازگشت شاخهها و شعبههای مختلفی پدید آورد، که هرکدام حکایت خاص خود را دارد و هرکدام از این شاعرها از یک شاخه آن بیرون آمدهاند. ما متاسفانه همیشه با دو دیدگاه بله یا خیر به این مکتب نگاه کردهایم و هیچ وقت حد وسط را ندیدهایم، که آن هم به دلیل نبود اعتدال در نگاه ما است. این اعتدال مال عقل است و تا وقتی که این نگاه عقلانی را پیدا نکنیم، وضع تغییر نخواهد کرد. از وظیفه محققان ما است که در این زمینه بازنگری داشته باشند.
دادبه در ادامه ضمن اشاره به میهندوستی در نگاه شاعران از فردوسی تا امروز گفت: ایراندوستی و ایرانیت در طول تاریخ در شکلهای مختلف بیان شده است. در دوره خراسانی، ایراندوستی با واژه «ایران» بیان میشد، که این در دوره بازگشت، چون بازگشت به همان دوره بود، دقیقا تکرار شد. این وسطها هم که واژه «ایران» کم است، به این دلیل است که تجلیات دیگر میهن خودش را نشان میدهد و ایرانگرایی به جلوههای دیگر نمود مییابد. در این میان اخوانثالث، غیر از گرایش شدید به شاهنامه و مطالعاتی که در آن زمینه داشت، تجربههای ایرانگرایی مثل مصدقی بودن هم داشت. علاوه بر آن تمام قصیدههای قبل را خوانده بود و با این ترکیب تبدیل به اخوانی شد که ما امروز میشناسیم.
پس از سخنان دادبه، فرنگیس طوسی، دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی و از نقالان شاهنامه به خوانش یکی دیگر از اشعار اخوان پرداخت.
پس از آن امینالله رشیدی به دعوت مزدک اخوانثالث به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: مهدی اخوانثالث، سرو ممتاز ادبیات معاصر ایران است که شب تا صبح میتوان درباره او سخن گفت. اولین کسی که برای شعر «زمستان» اخوانثالث آهنگ ساخت، من بودم. وقتی که من این آهنگ را در رادیو خواندم، دو جای آن را تغییر دادند. بعد از آن من برای اولینبار خدمت اخوان رسیدم و گفتم که رادیوییها دو جا از شعر شما را تغییر دادهاند، شما چه میفرمایید؛ که اخوان با همان خوی درویشی گفت، هر چه که میگویند را اجرا کنید و ایرادی به کار نگرفت.
اخوانثالث جزو محبوبترین شعرای معاصر ماست
در ادامه بهرام پروینگنابادی، دیگر سخنران نشست گفت: تحقیقی ما در اواخر دهه شصت انجام دادیم که طی پرسشنامههایی از پاسخگوها پرسیده بودیم که چه شعری از شاعران فارسی را در حافظه دارید. این تحقیق به دلایلی تا زمان حال به درازا کشیده شد و طبق نتایج به دست آمده، یکی از شاعرانی که در این چهار دهه شعر فارسی در بین دوستداران شعر رای بالایی دارد، مهدی اخوانثالث است؛ یعنی بر مبنای آمار کتبی و حافظه دوستداران شعر معاصر، جزو سه تا محبوبترین شعرای معاصر ما است. در علت آن هم خیلی میتوان صحبت کرد؛ اما اگر امروزه ما بخواهیم ملاک بگذاریم که کدام یک از شعرای بزرگ معاصر ما میتواند به یک شاعر کلاسیک تبدیل شود، مانند ویکتورهوگو در زبان فرانسه، شکسپیر در زبان انگلیسی و سعدی و حافظ در زبان فارسی؛ از بین شاعران معاصر ما، کسی که زودتر از دیگران این صفات را دارد، مهدی اخوانثالث است.
او ادامه داد: از ویژگیهای شاعران کلاسیک، نبوغ زبانی است و اخوان نبوغ زبانی دارد؛ همانطور که فردوسی، حافظ و سعدی دارند. زبان فارسی، همانقدر که به فردوسی مدیون است، به سعدی- بلکه بیشتر- هم مدیون است، چون سعدی توانمندیهای پنهان و بالقوه زبان فارسی را از زبان محاوره کشف کرد و نشان داد چگونه میتوان غزل گفت. تسلط اخوان بر زبان، باعث شده که او جزو شعرایی باشد که خیلی راحت بتواند در صد یا دویست سال آینده از شاعران کلاسیک بشود؛ اما بخشی از این تسلط زبانی مربوط به نبوغ است و بخش دیگر آن، مطالعه است. در برخی شعرهای اخوان چندین و چند ضربالمثل میبینیم که حاصل همان مطالعهای است که او داشته است.
پروینگنابادی در ادامه ضمن اشاره به توجه اخوانثالث به ضربالمثل، اضافه کرد: حتی برخی از اشعار اخوان مانند «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» تبدیل به ضربالمثل شده است. اینکه شعر اخوان قدرتمند است، چون حاصل مطالعه و زحماتی است که یک شاعر نابغه در زبان میکشد و به همین دلیل هم هست که ما اخوان را دوست داریم.
این نشست با شعرخوانی فرزانه زمانی، شاهنامهخوان به کار خود ادامه داد و پس از آن نسرین ارمگان، کارگردان تئاتر، صداپیشه و مترجم به خوانش شعری از اخوان پرداخت.
در ادامه زرتشت اخوانثالث، فرزند مهدی اخوانثالث ضمن ابراز خوشحالی از برگزاری این نشست و تشکر از برگزارکنندگان آن، سخنان خود را به نقل خاطرهای از زبان پدرش محدود کرد.
در انتها هم خوانش شعر زمستان توسط مجری نشست، پایان بخش بزرگداشت مهدی اخوانثالث بود.