در ادامه برنامههای مستند سینماتک خانه هنرمندان ایران که با همکاری انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند برگزار می شود، سهشنبه 11 تیر فیلم «مرثیه برای جنگل تنها» به کارگردانی همایون امامی در سالن استاد شهناز به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور همایون امامی و پدرام اکبری برگزار شد.
امامی در ابتدای این نشست درباره وضعیت جنگلها در ایران گفت: ضایعه بزرگِ تخریب جنگلها مدام در کشور ما تکرار و بیشتر و بیشتر میشود و این قلب آدم را به درد میآورد. قطعا طی ده سالی که از زمان ساخت این فیلم میگذرد، میزان تخریب بسیار بیشتر شده است. اگر به آمار مراجعه کنیم، متوجه خواهیم شد که این تغییرات تا چه اندازه بر شرایط اقلیمی کشور و شرایط زیست مردم تاثیر منفی داشته است. سیل لجامگسیختهای که همین اواخر شاهدش بودیم و هزاران خانوار را آواره و دربهدر کرد، ناشی از سوءمدیریت، بها ندادن به جنگل و تخریب جنگلها به بهانه معدنکاوی و تغییر کاربری و.. است. بدون اغراق هر زمان این فیلم را میبینم، قلبم فشرده میشود؛ مایه تاسف است که جنگلهای کشورم مانند بسیاری چیزهای دیگر، مانند آیینها و فرهنگهای دیرینه ما، مورد چنین تطاولی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: قصد داشتم آیینها را وارد فیلم کنم که در نهایت این اتفاق نیفتاد؛ زمانی که وارد یک جغرافیا میشویم، طبعا با فرهنگ آن جغرافیا و جامعه آنجا نیز مواجه خواهیم شد. میخواستم نمود این فرهنگ را که در قالب مناسبات آیینی مردم آن خطه است را تصویر کنم. فیلم مستند همراه است با پرورش خلاق واقعیت؛ و این کار از طریق بازتاب نمودهای فرهنگی در کنار مسائل زیستمحیطی میتوانست شکل بگیرد. اما متاسفانه موفق به فیلمبرداری بخش آیینها نشدیم.
این مستندساز اضافه کرد: «مرثیه برای جنگل تنها» قرار بود در یک قسمت سی دقیقهای تهیه شود، اما حجم راشها و یافتههای تحقیقاتی بیشتر از سی دقیقه بود و خوشبختانه سعید نبی، تهیهکننده فیلم، موافقت کرد که یک قسمت سی دقیقهای دیگر را اضافه کنیم. با وجود اینکه چند روز بیشتر به کار فیلمبرداری ادامه دادیم، ولی اقامت ما در پارک ملی گلستان و روستای تنگراه نمیتوانست بیش از آن طول بکشد و متاسفانه موفق به فیلمبرداری یکسری چیزها نشدیم؛ از جمله جاهایی که درختان قطع میشوند، بحث قاچاق چوب مطرح میشود، اینکه کارخانههای چوببری مشغول چه کاری هستند و..
امامی ادامه داد: البته در تحقیقاتم به کارخانههای چوب گیلان مراجعه کرده بودم و کارشناسی از رشت را نیز به همراه داشتم. این شرکتها تاسیس میشوند تا نهالکاری کنند و در ازای این کار و صیانت از جنگل، اجازه دارند درختانی فرسوده را قطع کنند و چوب آنرا بفروشند و از این طریق مزد خدمتشان را دریافت کنند. اما این شرکتها درختان را قطع میکردند بدون اینکه نهالهایی که موظف بودند را کاشته باشند. زمانی که انتظار میکشیدیم تا ما را وارد سایت کارخانه کنند، ناگهان متوجه شدم آن دو کارشناس دیگر در آنجا حضور ندارند و رفتهاند. به هر حال به تنهایی وارد محوطه شدم و در آنجا با خروارها درخت بریدهشده روبرو شدم. طبق قانون، این شرکتها صرفا اجازه دارند درختان علامتگذاری شده یا به اصطلاح «چکشخورده» را قطع کنند. من در محوطه آن کارخانه، در کمال بلاهت دنبال جای چکش روی تنه درختان قطع شده میگشتم اما اساسا چنین چیزی وجود نداشت. در مرحله فیلمبرداری هم که اساسا ما را به آنجا راه ندادند. بنابراین سراغ فرهاد ورهرام رفتم که چندین فیلم در این زمینه ساخته است و از او خواستم راشهای استفادهنشدهاش را در اختیارم قرار دهد و او نیز با سخاوت این راشها را به من داد. آن بخشهایی از فیلم که در آن درختان میافتند، بخش کارخانه چوببری و.. در واقع توسط او فیلمبرداری شدهاند و از این بابت از او ممنونم که کمک کرد «مرثیه برای جنگل تنها» بهشکلی ابتر به پایان نرسد.
مولف کتاب «فیلم مستند؛ درام و ساختار دراماتیک» در بخش دیگری از این نشست گفت: در سینمای مستند به تحقیق خیلی خیلی اهمیت میدهم؛ من معتقدم فیلم مستند قرار است به مخاطبش شناخت بدهد. اگر فیلمساز خودش از یک پدیده شناخت نداشته باشد، چطور میتواند به مخاطبش شناخت بدهد؟ در بخش تحقیقاتی کار تا جایی که بضاعتم اجازه میدهد، تمام تلاشم را بکار میبندم و سعی میکنم روش تحقیقم درست باشد. این امر از یک طرف باعث میشود نقش پژوهش در فیلمهایم برجسته شود، اما از سوی دیگر انبوهی از اطلاعات جمعآوری شده روی دستم باقی میماند، چون حجم آنها تناسبی با زمان یک فیلم مستند ندارد. ضمن اینکه فیلمهایم بیشتر سمت و سوی پژوهشی پیدا میکنند و وجه عاطفی آنها کمرنگتر میشود. اگرچه در «مرثیه برای جنگل تنها» تلاش کردم جا به جا از بیان تصویری ایهامآلود و غیرمصرح استفاده و آنرا جایگزین بیان صریحشده فیلم کنم. اما دلم میخواهد همپای وجه اطلاعاتدهی فیلم، بیان تصویری نیز قوی باشد و همدلی مخاطب را برانگیزد. اطلاعات برای مدت زمان طولانی در خاطر تماشاگر باقی نمیماند؛ آنچه باعث میشود فیلم در ذهن شما باقی بماند و به گردش خود ادامه دهد و در نهایت شما را به حرکت وادارد، حس همدلی مخاطب با فیلم است. و بیان عاطفی و تصویریست که میتواند این همدلی را بهوجود آورد. به هر حال همواره درگیر این مساله بودهام و نمیدانم در این فیلم تا چه اندازه در جلب همدلی تماشاگران موفق عمل کردهام.
امامی در پایان درباره موسیقی فیلم گفت: تمام موسیقیای که در فیلم میشنویم، رکوئیم است که در کلیساها برای آمرزش اموات نواخته میشود. در واقع این موسیقی یکجور فاتحهایست که برای این جنگلها میخوانیم و کلمه «مرثیه» در عنوان فیلم نیز به همین مساله اشاره دارد. به گمان من با شیوهای که در پیش گرفته شده، از همین حالا فاتحهخوانی برای جنگلهایمان آغاز شده است و بوی حلوای آن از مدتها پیش به مشام میرسد.