نشست «نقد و بررسى پوسترهاى سينماى ايران؛ با نگاهى به آثار على باقرى» با حضور قباد شیوا، محمدرضا اصلانی، مهرداد اسکویی و علی باقری پنجشنبه ۳۰ خرداد در گالری پاییز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
آفیشهای علی باقری یک حرکت اجتماعی مهم است
محمدرضا اصلانی بهعنوان اولین سخنران این نشست تاریخ آفیش در ایران گفت: سنت اعلانات در ایران سابقهای طولانی دارد که به دوره قاجار برمیگردد. ترجیح میدهم بهجای واژه پوستر از آفیش استفاده کنم، چون پوستر بیشتر به نحو عکاسانه توجه دارد، اما آفیش بیشتر به طراحی وابسته است. در این مسیر طولانی آثار درخشانی از مرتضی ممیز، قباد شیوا و.. داشتهایم. پیش از انقلاب بر سر در سینماها پلاکارد میزدند که در واقع نقاشی میکردند. بعد از انقلاب پلاکاردها وارد آفیشسازی شد و در نتیجه پرترههای کاراکترها تبدیل به نوعی بت شد و یک نوع فتیشیسم اتفاق افتاد. اینکه چهرههای بزرگشده افراد را به ما تحمیل کنند، تبدیل به یک امر معمول در شهرهای ما شده است؛ تحمیل پرترههایی بزکشده که جز تبلیغات و امر تجاری و تحمیل کردن یک کالا به جامعه چیز دیگری نیست. در واقع این یک عمل سیاسی و تجاری است.
وی ادامه داد: پیش از این کارهای باقری را ندیده بودم چون با این سینما ارتباطی ندارم، این فیلمها را نمیبینم و چنین تولیداتی را سینما نمیدانم. مجموعه آثار علی باقری در مقابل یک چنین مسالهای ایستادگی میکند و بنابراین نه فقط یک حرکت فرهنگی و هنری، که یک حرکت اجتماعی مهم به حساب میآید. بخشی از این آفیشها مدل نقاشانه دارند و صرفا گرافیک نیست؛ این آثار بهجای اینکه موضوع فیلم را طرح کنند، مفهوم فیلم را مطرح میکنند و طراحی مفهوم بههیچ وجه کار آسانی نیست. میتوان گفت علی باقری به نحوی گرافیک اروپای شرقی و بهویژه لهستان را پیگیری کرده و به نتیجه رسانده است. آنها ارزش سطح را به مثابه امر مفهومی در گرافیک و حتی در صنعت مطرح کردند؛ اینکه چگونه سطحها مفهوم ایجاد میکنند، بهجای اینکه به فیگورهایی تبدیل شوند که منظر را از چشم انسان حذف و نوعی بت را جایگزین تفکر میکنند. این بت به معنای اشغال ذهن و حذف مفاهیم از ذهن است. سنت اروپای شرقی تلاش کرد مفهوم را جایگزین موضوع کند و این یک مبارزه بود که امروز نیز در جریان است. کارهای علی باقری نیز در چنین مسیری حرکت میکند.
این فیلمساز اضافه کرد: عناصر وابسته به متنهای فرهنگی از اوایل سالهای قرن بیستم بهتدریج استقلال پیدا کردند؛ نقد که تا پیش از آن وابسته به متون فرهنگی و حاشیه این متون بود، توانست خود را به مثابه امر هنری مطرح کند. به این معنا نقادان شأنی مستقل نسبت به متونی که نقدشان میکردند، یافتند. در اروپای مرکزی و شرقی نیز گرافیک به سمت استقلال از متن و تبدیل شدن به یک اثر هنری مستقل حرکت کرد. در ایران هم افرادی مانند مرتضی ممیز و هوشنگ کاظمی چنین حرکتی را آغاز کردند که منجر به شکلگیری دانشکده هنرهای تزئینی شد. اینها اولین کسانی بودند که همگام با گرافیک جهان سعی کردند در ایران به گرافیک تشخصی مستقل بدهند. کار فرشید مثقالی در «ماهی سیاه کوچولو» یا کاری که مرتضی ممیز در «گیلگمش» و «کتاب هفته» میکرد، کارهایی درخشان و در سطح جهانی بود. اما در دوران بعد از انقلاب این روند کمرنگ شد.امروزه در پیوند با پروپاگاندا و تبلیغات، بهویژه با استفاده از ابزارهای نوین، آثاری تولید میشوند که خیال میکنند آفیش است، اما چیزی جز بازاریگری نیست.
اصلانی در پایان گفت: آفیشهای علی باقری علاوه بر اینکه با مفهوم فیلمها سر و کار دارد و آنها را در نحو ترکیببندی مطرح میکند، به فیلمها ارزش فرهنگی بخشیده است و نه ارزش تجاری؛ و این قدم بسیار بزرگی است که توجه فیلمسازان را به هنر بودنِ فیلمها جلب میکند، نه اینکه صرفا در پی فروش باشند. واقعیت این است که میزان فروش این فیلمها در برابر میزان فروش فیلمهای عادی هالیوود نیز ناچیز است و صرفا یک فروش بومی است و در سطح جهانی حضوری ندارد. بنابراین مایه افتخار نیز نیست، و نه تنها ارز وارد کشور نمیکند بلکه باعث خروج ارز از کشور میشود و اقتصاد آن اقتصادی غیر ملی است. آفیشهای علی باقری به اعتبار سینما توجه دارد و تلاشی است برای معتبر شدن و معتبر کردن؛ و این کار کمی نیست.
علی باقری به سمت مخاطبشناسی فرهنگی میرود
پس از آن مهرداد اسکویی در صحبتهایش گفت: اولینبار بهعنوان تهیهکننده فیلم «رویاهای دم صبح» با علی باقری دیدار کردم. با هم فیلم را تماشا کردیم و بعد او شروع کرد به پرسیدن سوالاتی تا لایههای فیلم را کشف کند. در این میان هیچ صحبتی در مورد قیمت پوستر مطرح نشد و او صرفا از من پرسید که دوست دارم چه چیزهایی در پوستر وجود نداشته باشد. لایهسازی و توجه به زیرمتنها، امر مهمی در سینماست؛ بهخصوص در آثار سینماگرانی مانند محمدرضا اصلانی و خسرو سینایی که امروز اینجا حضور دارند. این لایهسازی در پوسترهای علی باقری نیز اتفاق میافتد. آثار او از یک منظر من را به سبک و سیاق اروپای شرقی و مکتب ورشو وصل میکند و از سوی دیگر من را از مکتب نیویورک دور میکند.
وی ادامه داد: این آثار به ما میگوید چگونه با خلاقیت ویژه میتوانیم مخاطب را به فکر فرو برده و از مسیر یک اثر تجسمی مستقل او را با لایههای فیلم درگیر کنیم. باقری با قدرت طراحی و نقاشی و آشنایی با تکنیکهای اجرایی، ایدههای مستقل پوسترش را پیدا و اجرا میکند و قدرت بصریاش را با تفکر مفهومی به مخاطب انتقال میدهد. او به سمت مخاطبشناسی فرهنگی میرود و مخاطبانش را از میان اهالی فرهنگ جستجو میکند. به این ترتیب مخاطب با دیدن آثار او، توقع بالاتری نسبت به فیلم پیدا میکند.
این تهیهکننده سینما اضافه کرد: آمیزش مناسب نوشتهها و تصاویر و همینطور نوشتن حروف با طرح و نگاه جدید، از دیگر ویژگیهای آثار اوست. هیچکدام از این آثار، یک فرم تکرارشونده از خط و ترکیب آن با تصویر نیست. باقری عکاس است و عکس پایه کار اوست و به او کمک میکند ترکیببندیهای متفاوتی در پوسترهایش ارائه دهد. اگر به برش عکسها در این آثار توجه کنیم، جسارت یک عکاس را بهخوبی مشاهده خواهیم کرد؛ اینکه چگونه موضوع و شخصیت را در کادر قرار دهیم و به سمت مفهوم حرکت کنیم. استفاده درست از عناصر بصری ویژگی بارز این آثار است؛ باقری در هر پوستر مسیر متفاوتی را برای به چالش کشیدن خودش و تداوم مسیر بزرگانی مانند مرتضی ممیز، نورالدین زرین کلک، قباد شیوا، فرشید مثقالی و.. طی میکند.
اسکویی ادامه داد: در کشورهایی مانند چک، مجارستان و لهستان همزمان با برگزاری جشنوارههای فیلم، نمایشگاههایی از پوسترهای سینمایی که در طول زمان توسط بزرگان این عرصه خلق شدهاند نیز برگزار میشود. اما در ایران چنین مسالهای مورد بیتوجهی قرار گرفته است. امیدوارم سینمای ایران و سیاستگذاران آن، از چنین مسیر و نگاهی که در پی استقلال فکری و تولید فرهنگیست، پشتیبانی کنند تا تبدیل به یک جریان شود.
وی در پایان گفت: پوسترهای علی باقری دروغ نمیگویند؛ با دیدن آنها احساس میکنید میتوانید به هنرمند اعتماد کنید و کار را دوست داشته باشید. کاتالوگ آثار او نویدبخش شروع یک جریان در پوسترهای سینمایی ایران و تداوم آن در آثار دیگر هنرمندان است. امیدوارم این مسیر، تداوم راه چهرههای برتر فرهنگ و هنر ایران در زمینه آفیش باشد.
آثار علی باقری با عادت سینمای ایران تفاوت دارد
پس از آن قباد شیوا به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: ما به یک سری پوسترهای سینمایی مزخرف عادت کردهایم و آثار علی باقری فاصله زیادی با عادات مردم ما دارد. حضور طراحی در هر پوستر یک اصل مهم به حساب میآید و در این آثار حضور آن حتی بیش از میزان مورد نیاز است. سوژهها، ایدهها و انرژی این آثار خیلی خوب است؛ پوسترهایی مخصوص سینما هستند که روح سینما و کاراکتر سینما را میتوانید در آنها ببینید. چنین کاری از دست کسی ساخته است که قدرت طراحی داشته باشد. این آثار معرف نگاهی دیگر و بهخصوص است که با عادت سینمای ایران تفاوت دارد؛ نگاهی اندیشمندانه و سرشار از قدرت طراحی که ما را وارد جهان سینما میکند.
وی ادامه داد: اما مخاطب تمام این آثار، جز یک اثر، خارج از کشور است و هیچ پوستری نمیبینم که در آن لغات فارسی وجود داشته باشد. چرا چنین پوسترهای زیبایی نباید در شهرهای خود ما حضور داشته باشند؟ این یک معضل در سینمای ایران است که کارهای تبلیغاتی به دست افرادی بنجل افتاده است و اهالی سینما نیز نه تنها در برابر آنها نمیایستند که از آنها استقبال هم میکنند. زشتترین پوسترها در ایران، پوسترهای سینمایی است. چرا نباید چنین آثاری را در مملکت خودمان ببینیم؟ چون تهیهکننده تاجر است و سراغ فروش بیشتر هستند و بنابراین سراغ گرافیک بنجل میروند.
شیوا در پایان گفت: هیچکدام از این پوسترها لغت فارسی ندارند. این یعنی مخاطب ایرانی را آدم حساب نمیکنیم، در حالیکه فرهنگ ما چیز دیگری میگوید. پوسترهای سینمای ایران فقط برای فروش بیشتر فیلم طراحی میشوند و هرچه تهیهکننده بخواهد همان تولید میشود و این موجب انحطاطی خاص در فرهنگ سینمای ایران شده است. باید جلوی این روند را گرفت و در عوض، آثاری مانند کارهای علی باقری را روی دیوارهای شهر ببینیم. مولفها باید جلوی تهیهکنندهها و پخشکنندهها بایستند. متاسفانه هیچ نمونه فارسی خوبی نداریم چون تهیهکنندهها سلیقه انحطاطی برای مردم را بیشتر میپسندند. اهالی سینما و طراحان گرافیک باید در مقابل این وضعیت بایستند. دلم میسوزد که چرا این پوسترها به فارسی نیست و مخاطب آن خارج از کشور است و این یک ضایعه است. باید حروف فارسی وارد این پوسترها شود تا با دیدن آنها سلیقه زیباشناختی مردم ارتقا پیدا کند.
پوستر تمامی فیلمها مشابه یکدیگرند
علی باقری نیز در این نشست گفت: مجموعه این آثار بالغ بر هفتاد نسخه بود که قصد نمایش تمامی آنها را داشتیم، اما بهدلیل محدودیت فضای گالری به همین تعداد اکتفا کردیم. تمامی این پوسترهای فیلم سفارشدهنده داشته است و هیچ اثری را بهصورت خودجوش تولید نکردهام. پوستر معرف فیلمهای «شیار 143»، «نفس» و «هندی و هرمز» همین پوسترهایی بود که در اینجا مشاهده میکنید که تعداد زیادی در مجموعه آثار به حساب نمیآید. چون تهیهکننده فکر میکنند همان پوسترهایی که دوستان درباره آنها صحبت کردند، موجب فروش بالاتر فیلم میشود. در کار کردن با کارگردان خیلی سریع به نتیجه میرسم، اما با تهیهکننده کار سخت میشود و در نهایت پخشکننده داخلی کار را خراب میکند و طرح خودش برای پوستر و بیلبورد را بکار میگیرد.
وی در پایان گفت: من با پوستر از کلوزآپ سوپراستارها مخالف نیستم؛ مشکل آنجاست که پوستر تمامی مدلهای مختلف فیلمها به یکدیگر شبیه است و تماشاگر متوجه نمیشود قرار است چه فیلمی ببیند. پس اگر از این چهرهها به جای خودش استفاده شود مشکلساز نیست. اما در وضعیت فعلی از آنجایی که اولین برخورد مخاطب با فیلم از طریق پوستر اتفاق میافتد، خیلی اوقات به او آدرس اشتباه داده میشود؛ چون پخشکننده فکر میکند تمامی پوسترها باید از یک کانال مشخص عبور کند.