در چهارصد و سی و یکمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه 23 اردیبهشت فیلم «دیگران» به کارگردانی آلخاندرو آمنابار در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور محسن آزرم و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست آزرم در پاسخ به سوال کثیریان درباره جایگاه «دیگران» در سینمای وحشت گفت: این فیلم قدمی برای آلخاندرو آمنابار بود که وارد سینمای بینالمللی شود، اما از جهاتی نیز به ضرر او عمل کرد و فیلمهایی که بعد از این ساخت فیلمهای مهمی نیستند و کارنامه او شاید تا «دیگران» قابل ستایش باشد. ماجرای این فیلم تا حدی کلاسیکتر از آن چیزیست که در فیلمهای ترسناک میبینیم. وقتی پای فیلمهای ترسناک در میان است، باید مناسبات ژانر را در نظر گرفت تا فیلم ساخته شود و تماشاگر نیز از آن لذت ببرد. تماشاگری که جمله هیچکاک را در ذهن دارد که «اینا همهش فیلمه»، اساسا دلیلی ندارد چنین فیلمهایی را تماشا کند چون واقعا فیلم است و چیزی واقعی در آن وجود ندارد. اما مهم است که در چنین ژانری نیز فیلمساز رویکرد رئالیستی داشته باشد و آمنابار در «دیگران» تمام سعی خود را بکار بسته تا چنین اتفاقی رخ دهد. این رابطه دو طرفه در فیلمهای ژانر وحشت و بهطور کلی در قواعد ژانر خیلی مهم است. کسی که به تماشای فیلمهای ژانر مینشیند میداند که این فیلمها به مرور زمان کلیشههایی برای خود ساختهاند و روی مسیر کلیشهها حرکت میکنند. مهم اینست که فیلمساز از این کلیشهها چطور استفاده میکند و آیا تلاش میکند تغییری در آنها بهوجود بیاورد یا نه؟ در شیوههای نامتعارف فیلمسازی مثل جیم جارموش هر سال فیلمی میسازد که پارودی یک ژانر باشد و مناسبات ژانر را بهم بزند.
وی ادامه داد: آنچه به اسم «ژانر وحشت» میشناسیم تازه از دهه 60 میلادیست که جدی گرفته میشود و تا پیش از آن به رسمیت شناخته نمیشد. فرانسویها که در کار نظریهپردازی سینما نقش پررنگی دارند، این فیلم را جزو سینمای تخیلی میدانستند. پیش از آنکه سینما داستان وحشت را جدی بگیرد، چنین چیزی در ادبیات وجود داشت. «دیگران» نیز بیش از آنکه ریشه در سینما داشته باشد، تحتتاثیر ادبیات است. چیزی که «دیگران» را نسبت به فیلمهای قبل و بعد از خود متفاوت میکند، اینست که سعی نمیکند شبیه به فیلمهای ترسناک رفتار کند. دلیلش نیز به این برمیگردد که آمنابار رویکری گوتیک دارد و تلاش کرده فیلمی بر پایه نگاه و ادبیات گوتیک بسازد. ویژگی ادبیات گوتیک اینست که در صحنههای قرون وسطایی اتفاق میافتد، فضایی تیره و تار بر آن حاکم است، همه چیز مرموز است و خشونت زیادی در آن رخ میدهد. بهطور خلاصه مضمون ادبیات گوتیک، اضطرابهای درونی است. برخلاف اضطرابی که ناشی از دیدن موجودات شیطانی یا دیو و غول است. این اضطرابها متاثر از دیدن چیزی هستند که آدم را آشفته یا هیجانزده میکند. شاید عامل بیرونی هم موثر بوده باشد، اما آنچه در درون افراد اتفاق میافتد خیلی مهمتر است. به همین دلیل در «دیگران» سر و کله یک هیولا پیدا نمیشود یا روحی ظاهر نمیشود که آدمها را بترساند.
این منتقد سینمایی افزود: از زمانی که ادبیات گوتیک شکل میگیرد، یعنی از سال 1764 با «قصر اوترانتو»، داستان شبح و قتل و جنایت درهم تنیده شدهاند. مشخص نیست این عبارت دقیقا از چه زمانی شکل گرفته است، اما روی چاپ دوم این داستان نوشته میشود «یک داستان گوتیک». به نظر میرسد از آن زمان داستانهایی که با چنین سبک و سیاقی نوشته میشوند، داستان گوتیک نامیده میشوند. در این داستانها نیروهای ماوراء طبیعی، روح، شبح و هر پدیدهای که قادر به ترساندن آدمهاست مشاهده میشود. بخشی از آنچه در ادبیات گوتیک مهم است و در سینمای مبتنی بر این داستانها نیز اهمیت دارد، معماری گوتیک است؛ ارتفاع ساختمانها، تزئینات درون آنها و.. مدل کلاسیک ساختمان را زیر سوال میبرد. در فیلمهایی مانند «دیگران» نیز این معماری گوتیک را تا حد زیادی میبینیم. یکی دیگر از عناصر مهم ادبیات گوتیک «هراس» است، که باید آنرا از «وحشت» جدا کنیم؛ آدمها در حال رفت و آمد در راهروهای زیرزمینی و مقبرهها هستند، چیزهایی میبینند که تواناییشان را از دست میدهند و ذهن و تنشان منفعل و از کار افتاده میشود، با جسد و شبح و راهب و راهبه طرفیم و.. . برای نمونه در کارهای آلن پو با زنهایی مواجهیم که مدام غش میکنند.
آزرم در توضیح دیگر ویژگیهای آثار گوتیک گفت: جدا از کیفیت داستانپردازی و شخصیتها و..، مکان نیز اهمیت زیادی در ادبیات گوتیک دارد؛ یعنی جایی که این اتفاقات در آن رخ میدهد. «دیگران» از این نظر نیز قرار است یک داستان گوتیک را روایت کند و اساسا به آن خانه که در فیلم میبینیم وابسته است. صداهای گنگ و ابهامآمیزی که شبیه به اصوات اشباح است، یکی دیگر از ویژگیهای ادبیات گوتیک است که در «دیگران» نیز وجود دارد. شخصیتها از راهروها و پلکانهای نمناک عبور میکنند، دهلیزهای پیچ در پیچ داریم. گرچه مکان در ادبیات گوتیک خیلی واقعی است ولی حالت تخیلی دارد و همه چیز تبآلود و مالیخولیایی است. حس اندوه و فکر مرگ در ادبیات گوتیک نقش مهمی دارد و هر چیز نامعقولی به معقولترین شکل ممکن روایت میشود. داستان «دیگران» داستان معقولی نیست و از نظر عقل سلیم چنین چیزی اتفاق نمیافتد. اما چون به این شیوه و با این مشخصات ژانری روایت میشود، بنابراین آنرا میپذیریم. داستانهای گوتیک اساسا با ترس سر و کار دارند و جمله معروفی هست که میگوید «داستان گوتیک روانکاوی ترس بشری است». یعنی ترس ابدی بشر از هر چیزی که دربارهاش چیزی نمیداند. آن چیز میتواند مرگ، موجودات بیگانه، قدرت آینده، جادو، خرافه و.. باشد.
وی ادامه داد: تفاوتی که «دیگران» با ادبیات گوتیک دارد، به زمان ادبیات گوتیک مربوط میشود. داستانهای گوتیک معمولا در هنگام شب یا غروب اتفاق میافتند، یعنی زمانی که دیگر نور وجود ندارد یا دارد کم میشود. «دیگران» این مساله را با کشیدن پردهها و تاریک کردن فضا تا حدی حل کرده است و سعی میکند به این قواعد وفادار بماند. در داستان گوتیک با هیولاها مواجه نیستیم، بلکه این فضاست که تنشآلود است و اعصاب ما را بهم میریزد. جهان داستانهای گوتیک کابوسوار است؛ همانطور که ابتدای فیلم «دیگران» نیز شبیه به کابوس است. شخصیت اصلی بسیاری از داستانهای گوتیک زنها هستند و آنها داستان را پیش میبرند. در «دیگران» نیز داستان را تا حد زیادی مدیون روایت «گریس» هستیم و در نهایت متوجه میشویم به هیچکدام از روایتهایش نمیتوان اعتماد کرد. نبود پدر را از این منظر نیز میتوان تحلیل کرد. داستانهای گوتیک زمان خاصی ندارند و معمولا از سال وقوع خود نیز خبر نمیدهند. اما فیلم «دیگران» سال وقوع را به ما میگوید و مکان را صرفا در حد همان ساختمان معرفی میکند. در این جنبهها به نظر میرسد آمنابار کار را مطابق نظر خودش پیش برده است.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: یکی از نکتههای جذاب «دیگران» اینست که فاقد جلوههای ویژهایست که معمولا در فیلمهای ترسناک وجود دارد. تلاش فیلمساز صرف این شده که ترس را برای تماشاگر درونی کند. علاقه آمنابار برای ساخت چنین فیلمی به داستانهای ترسناک مصوری برمیگردد که در دوران کودکی مطالعه میکرده است؛ چیزی شبیه به همین کتابهایی که در فیلم نیز مدام یادآوری میشوند. بنای آمنابار بر این بوده که فیلم وحشت نسازد، بلکه فیلمی بسازد که بخشهایی از آن ترسناک باشد و مساله ترس از تاریکی و چیزهایی که دیده نمیشوند مرکز فیلم قرار بگیرد. عنصر سکوت در فیلم نقشی مهم بازی میکند، برخلاف بسیاری از فیلمهای ترسناک که با صداهای عجیب و غریب تماشاگر را میترسانند.
آزرم در بخش پایانی این نشست گفت: نگاه استعاری به نور نقش مهمی در فیلم بازی میکند؛ اساسا سفر «گریس» و بچهها به سمت نور است. اگر جنبههای دینی «گریس» را لحاظ کنیم، میتوانیم آنرا سفری بهسوی مکاشفه بدانیم. اگر روشنایی و نور را نیز معادل دانایی در نظر بگیریم، گویا اعتقادات «گریس» در تمام این سالها چشمان او را کور و از تماشای نور واقعی عاجز کرده بوده است. در این بخش تمرکز فیلمساز نه فقط بر ظاهر نیکول کیدمن، که یادآور ستارههای تاریخ سینماست، بلکه بر چشمهای اوست و از این طریق ترس و اضطراب و هر آنچه در وجود «گریس» هست را به تماشاگر منتقل میکند. به نظر میرسد این فیلم نیز مانند فیلم «بیگناهان» متاثر از داستان «چرخش پیچ» هنری جیمز است. این کتاب چرخشی در ادبیات گوتیک و ترسناک نیز به شمار میآید و بر سینما نیز تاثیر گذاشته است. اینکه همه وقایع آنطور که از اول تصور میکردهایم نبوده است و قرار نیست مطابق با کلیشهها اتفاق بیفتند. در این مواقع به قول آلن پو با «راوی نیرنگباز» طرفیم که همه چیز را طوری به ما نشان دهد که فکر کنیم واقعی است اما در نهایت به ما رودست بزند.