در چهارصد و بیست و هشتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه 2 اردیبهشت فیلم «طالع نحس» به کارگردانی ریچارد دانر در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور امیر پوریا و هومن اشکبوس برگزار شد.
پوریا در ابتدای این نشست به دوران ساخت «طالع نحس» اشاره کرد و گفت: مهمترین نکته درباره این دوره از سینمای وحشت و فیلم «طالع نحس» این است که سه سال پیش از این فیلم، فیلم «جنگیر» ساخته شده بود؛ یعنی اولین فیلم ژانر وحشت که کاندیدای اسکار بهترین فیلم شد. میدانیم که سینمای وحشت همواره بهشکلی مصرفی تلقی میشود؛ یعنی بینندهها برای جور بودن جنس فیلمها در طول سال و در ترکیب ژانرهای مختلف، نیاز دارند فیلمی از ژانر وحشت نیز در دست داشته باشند. پس این سینما همواره برقرار بوده است اما کمتر جدی گرفته میشده است. حتی «بچه رزماری» پولانسکی نیز در اسکار جدی گرفته نشده بود و حتی منتقدان فرانسوی به آن توجهی نداشتند. به نظر میرسد سینمای وحشت از این جهت وضعیتی استثنایی داشته باشد. ژانر وحشت در کنار ژانر کمدی، از معدود ژانرهایی هستند که هرگز دچار مرگ نشدهاند. مثلا در دهه 1930 شاهد شکوفایی ژانر موزیکال هستیم که در دهه 1940 دچار افت محسوسی میشود تا اینکه دوباره در دهه 50 رونق پیدا میکند. اما در ژانر وحشت تقریبا هیچگاه شاهد افت تولید نبودهایم. همین حالا هم در میان فیلمهایی که کنار خیابان فروخته میشوند، تعداد فیلمهای ژانر وحشت آنقدر زیاد است که موجب تعجب شما میشود؛ فیلمهایی که حتی اسمشان به گوش شما نخورده است. اما به هر حال این فیلمها چندان جدی گرفته نمیشوند و این صرفا شامل فیلمهای وحشت دمدستی و عامهپسند نمیشود، بلکه در مورد بخش جدیتر آن نیز وضعیت همینگونه است.
وی ادامه داد: مقطع تولید «طالع نحس» مقطع مهمی است که در آن مساله تقابل مسیحیت با تصور یا هراس حضور فرزند شیطان بر روی زمین، با ساخت فیلم «جنگیر» به اوج میرسد و بعد «طالع نحس» ساخته میشود. این فیلم از نگاه انتقادی چندان موفق دانسته نمیشود و صرفا اسکار موسیقی نصیب آن میشود. موسیقی فیلم فضاسازی میکند و گرایش مهمی در موسیقی فیلمهای وحشت بهوجود میآورد. در مجموع میتوان گفت «طالع نحس» به لحاظ زیباییشناختی فیلم چندان مهمی دانسته نمیشود، اما تاثیرات مهمی بر آثار بعد از خود داشته است. بدون شک بخشی از فیلم «درخشش» کوبریک تحتتاثیر این فیلم است، مثلا خیره نگریستن کودک و اساسا انتخاب این نوع کودک از «طالع نحس» شروع میشود. تا پیش از این، چهره کودکانی که در این نوع گرایشها انتخاب میشدند، گرایش آشکاری به صورت شیطانی داشت و به قول معروف شرارت از چهره آنها میبارید. در مورد سهچرخه کودک و صدای آن روی کفپوش خانه نیز تاثیرپذیری کوبریک از «طالع نحس» کاملا آشکار است. هرچند ساخت سینمایی و ساختار شنیداری آنچه در «درخشش» میبینیم، بسیار استثنایی است.
این منتقد سینمایی افزود: تلفیق شکلهای مختلف زیرژانری در «طالع نحس»، گرایش دیگری بود که بعدها اثرگذار شد و در ژانر ادامه پیدا کرد. بخشهایی از این فیلم به زیرژانر اسلشر تعلق دارد، بخشی ساختار معمایی دارد، بخشی چندشآور است و در جاهایی نیز ملودرام را با سینمای وحشت تلفیق کرده است. «طالع نحس» تمامی اینها را در خود دارد و در عین حال مثل فیلمهاییست که به یک آیین مسیحی/ضدمسیحی در تقابل با هم متکیاند و فضاسازی موسیقایی نیز در آن عمده است؛ این یکی دیگر از اثرگذاریهای فیلم است که بعدها در ژانر وحشت ادامه یافت. امروز بهندرت فیلمی از ژانر وحشت پیدا میکنید که اصرار داشته باشد و کارگردان موفق شود در این مسیر پیش برود که از کلیشههای ساخت موسیقی و ترکیب موسیقی با صداگذاری و افکتها استفاده نکند. گویا این جزو قاعدهها و قرارهای اولیه با استودیوهاست که نوع صداگذاری فیلم در ترکیب با نوع حرکت دوربین و دکوپاژ بهگونهای باشد که به بیننده شوک وارد کند و آهنگساز اساسا نمیتواند از افکت صوتی پرهیز کند و این افکتهای صوتی هم کلیشهای است. به همین دلیل است که صرفا با شنیدن صدای این فیلمها نیز میتوانید حدس بزنید که به ژانر وحشت تعلق دارند.
پوریا ادامه داد: خیلی عجیب است که اتفاقات در این زمینه تا این حد ژنریک و منتسب به کلیشهها شده است و بنابراین اگر اتفاقی دیگرگونه هم در فیلمی رخ دهد، مثل آنچه در «پروژه جادوگر بلر» یا «فعالیت فراطبیعی» میبینیم، حتما مجبور میشوند در زمینه افکتهای صوتی و موسیقی باز به همان کلیشهها روی بیاورند. کلیشهها نوعی از بیننده را با توقعات مشخص پرورش میدهند که شناختی نسبت به انواع دیگر ترس ندارد، یا فرق بین ترس و هراس، بین هراس و شوک یا دلهره، تعلیق و.. را نمیداند. این نوع تماشاگر گمان میکند اگر در طول فیلم مدام جیغ بکشد و از صندلی به هوا بپرد فیلم موفقی از ژانر وحشت را تماشا کرده است. این میزان اهمیت موسیقی متن در فیلمهای وحشت، میراث «جنگیر» و «طالع نحس» است هرچند شکل صداها لزوما شبیه آنها نباشد.
وی سپس به وجوه سیاسی فیلم پرداخت و گفت: «طالع نحس» از جهاتی سیستم سیاسی آمریکا و بدنهاش را نیز تقدیس میکند؛ اینکه شیاطین اینبار به بدنه سیاسی آمریکا حمله کردهاند و در فیلم یک همنشینی تدریجی بین تقدس آیینهای کلیسایی و باور مسیحی با نظام حاکم اتفاق میافتد. این نگاه که در «جنگیر» نیز وجود داشت جالب توجه است؛ اینکه گویا نیرویی برای مقابله با شیاطین وجود ندارد، مگر صلیب و آیینهای مسیحی. در حالیکه در «بچه رزماری» اینگونه نیست و اهمیت اعتقاد مسیحی در مقابل شیطانپرستان قرار نمیگیرد؛ هیچ کجای «بچه رزماری» قرار نیست آنها با دیدن یک صلیب پا به فرار بگذارند، بلکه تقابل شیاطین با انسانیت را مشاهده میکنیم. البته فراموش نکنیم که «جنگیر» دارای وجوه سیاسی «طالع نحس» نیست. «طالع نحس» در جامعهشناسی سیاسی اساسا یک فیلم دستراستی محسوب میشود. این مساله در گرایشی از سینمای وحشت و حتی سینمای پلیسی و بهویژه جاسوسی باقی میماند.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: آنچه بر سر «بچه رزماری» آمد بهطور ویژه باعث شد که فیلمسازان و جریانهای تولیدی به سمت قالبهای دیگری بروند. در «بچه رزماری» نکته ترسناک این است که هیچ چیزی با ظاهر ترسناک وجود ندارد، بلکه نمایندگان شیطان میتوانند همین شخصیتهای پیرمرد و پیرزن همسایه طبقه بالایی شما باشند. یعنی شهروند متمدن بغلدستی شما ممکن است دست به اعمال شیطانی بزند، نه به معنای ماورایی بلکه به معنای گرایش به رفتارهای غیرانسانی. این هشدار و شوک اصلی «بچه رزماری» است که مهمترین تیر در چشمان نگرشهای شیطانپرستانه و برخی دیگر نگرشها، مانند نگرش نئونازیستی، نیز به حساب میآید. پولانسکی بزرگترین کتیبه تاریخ سینما در تقابل با دیدگاه شیطانپرستی را به ثبت رسانده است و هزینه آنرا هم در زندگیاش پرداخت.
پوریا در پایان گفت: در حالیکه در ظاهر به نظر میرسد فیلمی مانند «بچه رزماری» ربطی به زیست ما ندارد و هشداری به ما نمیدهد، اما هشدار اخلاقی مهمی برای ما به همراه دارد. برخلاف فیلمهایی مانند «وکیل مدافع شیطان» که اتفاقا خیال بیننده را راحت میکنند که هیچ اتفاق عجیب و شیطانی در زندگیاش رخ نخواهد داد. در بسیاری از فیلمهای ژانر وحشت از جمله «طالع نحس» بیننده در نهایت به آرامش میرسد و میگوید چنین چیزی در زندگی واقعی من اتفاق نمیافتد. برای نمونه، اتفاقات «طالع نحس» به مسیحیت و خانواده یک دیپلمات محدود میشود و همین باعث میشود که بیننده آنرا به خود بیارتباط بداند و هشدار اخلاقی و انسانی خاصی برای تماشاگر و تاثیری بر زیست فردی او در پی نداشته باشد. «بچه رزماری» ادعای تاثیرات اخلاقی ندارد، اما در عمل چنین اتفاقی برای تماشاگر اتفاق میافتد. همواره تاثیرات اخلاقی عمیق جاهایی رخ میدهند که فیلمساز فیلم را به قصد تاثیرات اخلاقی نساخته و بیانیه صادر نکرده است.