در هفدهمین برنامه «مستندات یکشنبه» خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم مستند «قاب» ساخته امید خاکپورنیا، درباره پیشی نگرفتن کارگردان در فُرم ساختاری اثر از سوژه «قاب» که دستی بر آتش فیلمسازی دارد، سخن گفته شد.
به گزارش روابطعمومی خانه هنرمندان ایران، هفدهمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران و نخستین برنامه در فصل تابستان، بعد از ظهر روز یکشنبه، چهارم تیر ماه ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «قاب» ساخته امید خاکپورنیا در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران اختصاص داشت و با پایان اکران آن، امید خاکپورنیا کارگردان فیلم و سامان بیات منتقد و پژوهشگر سینما به بحث و تبادل نظر راجع به این فیلم پرداختند.
در ابتدای نشست، سامان بیات در توصیف تمایل خاکپورنیا کارگردان «قاب» به ثبت سند گفت: امید خاکپورنیا به عنوان کسی که مستندساز است و پادکست «رادیو پایان» را در ارتباط با تاریخ سینمای ایران تولید میکند. همچنین، صفحات اینستاگرامی همچون «سینهلوکیشن» را مدیریت میکند که به معرفی لوکیشنهای تولیدات سینمای ایران میپردازد. علاوه بر این تیزر تبلیغاتی میسازد. در کل این علاقهمندی امید خاکپورنیا به پژوهش درباره سینمای ایران ارزشمند است چنانکه همین موضوع باعث میشود ناخودآگاه یا خودآگاه به سمت ثبت سند برود. میتوان به طرق گوناگون مستند ساخت و ثبت سند یا مستند اسنادی، یکی از این راههاست. کارگردان «قاب» با توجه به دغدغههایی که دارد، مستندی میسازد که بازیگوشیهای فُرمی و شیطنتهای سینمایی ندارد و فقط قرار است راجع به یک هنرمند به نام جمشید الوندی باشد.
وی افزود: «قاب» مستندی است که بیشتر به حال و احوال و زندگی شخصی جمشید الوندی میپردازد. بیش از اینکه پرتره یک فیلمبردار باشد، پرتره انسانی است که در مسیر هنری قدم گذاشته و تجربیاتی کسب کرده چنانکه از پایینترین درجات، رفتهرفته به اوج رسیده است. سخنانی که میگوید، بیش از آنکه سندی درباره تاریخ و زمان ساخت آثاری که جمشید الوندی در آنها مشارکت داشته است، باشد، نقبی به خاطرات روزانه او در هنگام فیلمبرداری آن آثار میزند.
این منتقد سینما راجع به دلیلی که سینماگر، شخصیت «جمشید الوندی» را به عنوان سوژه مستند انتخاب کرده است، عنوان کرد: این نوع مستندها قرار نیست بازگوکننده یک حقیقت تاریخی قطعی درباره سینمای ایران باشند بلکه قرار است جرقهای در ذهن مخاطب ایجاد کند که او سراغ جمشید الوندی برود. من فکر میکنم فیلمساز به همین علت، سراغ این فیلمبردار رفته است. چرا سراغ نعمت حقیقی یا علیرضا زریندست نرفته است؟ اینها آدمهایی هستند که به نسبت جمشید الوندی، خیلی شناختهشده هستند و ممکن است مثل هوشنگ بهارلو شهرت بینالمللی هم داشته باشند. به نظر من، چنین مستندهایی باید درباره آدمهایی باشد که کمی در حاشیه هستند تا چیزی از آنها ثبت بشود. ساخت اینگونه مستندها حتی اگر با فُرم ساختاری آن موافق نباشیم، خیلی بهتر از این است که اصلا ساخته نشوند.
امید خاکپورنیا درباره دلایل اهمیت انتخاب جمشید الوندی به عنوان سوژه مستند «قاب» بیان کرد: ابتدا اصلا قرار نبود فیلمی درباره جمشید الوندی ساخته شود. در صحبتی با مسئولان انتشارات رشدیه قرار شد که یک مجموعه سهجلدی راجع به سینمای ایران تهیه کنیم که جلد نخست آن به «فیلمفارسی» اختصاص داشت. از سوژههای مد نظر من برای گفتگو، جمشید الوندی بود که به عنوان فیلمبردار و دستیار فیلمبردار در ۸۰ فیلم و سریال و با کارگردانان مختلفی از رضا صفایی تا کامران شیردل و امیر نادری تا علیرضا داوودنژاد و فرزاد موتمن همکاری داشته است. در صورتی که سراغ هوشنگ بهارلو میرفتم، گفتگو به یک گونه از سینما در ایران محدود میشد. اتفاقی که با جمشید الوندی قابل گسترش بود و این امکان بود که از همه کس و از همه چیز حرف زد. زمستان ۱۳۹۵ گفتگو برای انتشار در کتاب مذکور آغاز شد. گفتگو آنقدر طولانی شد که چند جلسه به درازا کشید. بعد از جلسه چهارم، به علت کسالتی که ایشان پیدا کرد، گفتگو ادامه پیدا نکرد هرچند در تمام مدت، جویای احوال ایشان بودم تا اینکه متاسفانه، ایشان در دی ماه ۹۶ از میان ما رفت. بعد از آن، من ماندم با یک گفتگوی نیمهتمام.
او ادامه داد: گفتم که اصلا قرار نبود مستندی ساخته شود. من از تمام جلسات فیلمبرداری کرده بودم بدون اینکه توجهی به نور و موارد اینچنینی داشته باشم. همچنین، در آن چند جلسه وقت نشد درباره همه کارنامه او صحبت کنیم و توانستیم تا نیمی از آن را پوشش بدهیم. بعد از پیادهسازی گفتگوها، تصمیم گرفتم با کسانی که با او در مقام کارگردان همکاری داشتند، گفتگو کنم. هوتن شیرازی از کسانی بود که جمشید الوندی از وی نام برده بود و قبلا با هم همکاری داشتند. اسم او هم در آن فهرست بود و با وی قرار یک گفتگو درباره جمشید الوندی گذاشتم. هوتن شیرازی وقتی فهمید که از تمام جلسات فیلمبرداری کردهام، پیشنهاد ساخت یک مستند درباره جمشید الوندی را داد.
این کارگردان در شرح دلیل برگزیدن یک فرم ساختاری ساده برای «قاب» گفت: احساس میکنم حتی اگر از ابتدا هم میخواستم فیلمی درباره جمشید الوندی بسازم، سراغ فُرم دیگری برای الوندی نمیرفتم چون الوندی، آدمِ فُرمگرایی در سینما نبود، بنابراین باید با الوندی طوری برخورد میکردم که اگر خودش بود از آن تکنیکها استفاده میکرد. از اینرو سعی کردم نه از الوندی جلو بزنم و نه از او عقب بمانم. همان جایی بایستم که جمشید الوندی ایستاده است.
امید خاکپورنیا درباره برنامههای گروه سازنده برای اکران اثر در سطح گسترده در سینماهای کشور عنوان کرد: همانطور که در جریان هستید، برای دریافت پروانه نمایش با مشکلاتی مواجه شدیم. همچنین، برای اکران اثر در جشنواره سینماحقیقت اقدام شد که گفتند مشکلاتی دارد و باید ممیزی شود. در نتیجه، بحث اکران را رها کردم. با خودم گفتم اصلا فکر میکنم فیلم را برای خودم ساختهام و با مخاطبان محدودی که گاهی در چنین جلساتی وجود دارند و فرصت نمایش آن به وجود میآید، آن را به اشتراک میگذارم. شاید، روزی روزگاری حتی «قاب» را در اینترنت پخش کردم.
یکی از حضار در سخنانی راجع به رابطه کارگردان و مدیر فیلمبرداری در سینمای آمریکا عنوان کرد: کارگردانانی همچون مارتین اسکورسیزی و استیون اسپیلبرگ به طور معمول همکاری بلندمدت و مداومی با یک مدیر فیلمبرداری خاص دارند. در صورتی که در سینمای ایران، چنین نیست و معمولا کارگردانان دنبال تجربه یک فضای جدید هستند. وقتی کارگردانان به درک متقابل و زبان مشترک با مدیر فیلمبرداری میرسند همانند آنچه که در فیلمهای اروپایی و آمریکایی حس میشود، در آثار استیون اسپیلبرگ، میتوان امضای خاص مدیر فیلمبرداری او را متوجه شد. مثلا چرا امیر نادری در فیلمهای بعد با جمشید الوندی همکاریاش را ادامه نمیدهد؟ چرا در سینمای ایران، همکاری کارگردانان با یک مدیر فیلمبرداری خاص مثل سینمای آمریکا ادامهدار نیست؟
امید خاکپورنیا از توافق ضمنی امیر نادری با جمشید الوندی برای همکاری در «تنگسیر» پرده برداشت و گفت: با استناد به گفتههای جمشید الوندی، «تنگسیر» را قرار بود الوندی فیلمبرداری کند منتها زمانی که بهروز وثوقی به عنوان بازیگر اصلی انتخاب میشود، وثوقی میگوید فقط نعمت حقیقی. در نتیجه، نعمت حقیقی فیلمبرداری «تنگسیر» را بر عهده میگیرد. همکاری کارگردانان با جمشید الوندی، همیشه ادامهدار بوده است و یکی از دلایلی که میتوان در این باره برشمرد، این جمله است که من از کامران قدکچیان نقل قول میکنم: «خوشبختانه، الوندی دکوپاژ نمیدانست، بنابراین دخالتی در کار کارگردان نمیکرد ولی چیزی را که از او میخواستی، به بهترین نحو انجام میداد.» اینکه گاهی همکاریها ادامه پیدا نکرده به این علت بوده است که مثلا الوندی به دلیل تداخل زمانی با پروژه دیگری همکاری داشته و آنها به سراغ فیلمبردار دیگری رفتهاند.
این پژوهشگر سینما در تشریح ویژگی خاص جمشید الوندی به عنوان یک مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران خاطرنشان کرد: جمشید الوندی از نوجوانی در لابراتوار کار میکرده است و یک مورد استثنایی درباره او وجود دارد؛ فکر کنم فقط دو نفر در سینمای ایران هستند که در سن 20 سالگی، به عنوان فیلمبردار در یک فیلم سینمایی همکاری داشتهاند، یکی جمشید الوندی و دیگری، فرج حیدری. فکر کنم در سینمای جهان هم همتایی برای آنها وجود نداشته باشد که در سن ۲۰ سالگی، مدیر فیلمبرداری یک پروژه سینمایی شده باشند. این یکی از جذابیتهای این آدم برای من بود به علاوه کارنامه عجیبی که دارد و با همه طیف فیلمسازی، سابقه همکاری داشته است و به هیچکس «نه» نمیگفت.
امید خاکپورنیا درباره فقدان حضور دیگر فیلمبرداران سینمای ایران در مستندش برای صحبت درباره کارنامه و آثار جمشید الوندی بیان کرد: با ۱۰ مدیر فیلمبرداری دیگر در این باره مصاحبه کردم که آنها در این نسخه نیستند و فقط اصغر رفیعی جم را نگه داشتم چون میخواستم حتما یک مدیر فیلمبرداری درجه یک در کار وجود داشته باشد که به ارزیابی کیفیت جمشید الوندی بپردازد. همچنین ایشان با خانواده الوندی رفت و آمد خانوادگی داشتند. وقتی از او خواستم درباره جمشید الوندی صحبت کند، گفت که من از او تعریف بیجا نخواهم کرد. در پاسخ گفتم هر چه که حقیقت دارد را بگویید. ما قصدمان تاباندن نور به بخشی از سینمای ایران به واسطه حضور جمشید الوندی است. در نهایت، اصغر رفیعی جم قبول کرد که برای گفتگو حضور پیدا کند.
محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما با ارجاع به دو صحنه از فیلم سینمایی «طوطی» ساخته زکریا هاشمی و نبوغ جمشید الوندی در دیگر آثار در مقام فیلمبردار در سخنان پایانی گفت: نوع فیلمبرداری سیاه و سفیدِ اثر و میزان کنتراستِ شدید برای ترسیم «قلعه» در «طوطی» قابل مشاهده است، اگر سیر تکاملی جمشید الوندی به عنوان فیلمبردار قطع نمیشد، انگار داشت به یک جهانبینی و یک نگاهِ ویژه میرسید با اینکه تحصیلات سینمایی نداشت. در برخی از صحنهها اتفاقاتی در یک فیلم خیلی معمولی فارسی میافتد که نشان میدهد فیلمبرداری مثل جمشید الوندی در حال حرکت به سمت یک زبان سینمایی و دریافتهایِ جدیدِ سینمایی بوده که خودش، اتفاق بزرگی به شمار میرفت. با قطع این روند، آثاری مثل «سفیر» و «شیخ مفید» ساخته شد که در قد و قواره جمشید الوندی نبودهاند و نیستند.
گزارش:فرزاد جمشید دانایی