پنجمین نشست تخصصی نمایشگاه «پلکان» با موضوع «بازی به مثابه امر رهایی بخش» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نشست تخصصی «بازی به مثابه امر رهایی بخش» از سلسله برنامههای نمایشگاه «پلکان» با حضور امیر مازیار (عضو هیات علمی دانشگاه هنر)، حسام سلامت (جامعهشناس) و آسیه مزینانی (معاون فرهنگی و هنری خانه هنرمندان ایران) بعد از ظهر دوشنبه ۲۹ خردادماه، در سالن امیرخانی و سالن شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
آسیه مزینانی در ابتدای این نشست گفت: امروز اینجاییم تا درباره بازی به مثابه امر رهایی بخش صحبت کنیم. نمایشگاه پلکان با پرداختن به مسئله بازی و کودک و برگزاری نشستهایی که امروز آخرین برنامه آن را پشت سر میگذاریم، اتفاق مثبتی را ایجاد کرده است. باتوجه به بازخوردهایی که از نشستهای این برنامه داشتیم، احتمالا خانه هنرمندان ایران برگزاری این برنامهها را در ادامه نیز در دستور کار خود قرار میدهد.
حسام سلامت در این نشست گفت: درخورترین نوع مواجهه با بازی این است که خودمان بازی کنیم. در این نشست میخواستم در کنار هم کار تازهای انجام دهیم. به همین دلیل فکر کردم بهتر است به جای سخنرانی کردن، با حاضرین شروع به انجام بازیهایی کنیم. زیرا در اکثر اوقات برای نزدیک شدن به اتفاقی که مد نظر داریم، باید آن را زندگی کنیم. البته در نهایت تصمیم من نیز تغییر کرد و به این اقدام محافظهکارانه رسیدم. البته شاید هنوز دیر هم نباشد و بعد از نشست بتوانیم باهم بازی انجام دهیم.
او در ادامه بیان کرد: مفهوم بازی حتی برای اکثر اشخاص همواره مفهوم دردسرسازی بوده است. زیرا تعریف این واژه به خصوص برای اهالی فلسفه بسیار آزاردهنده بوده است. این اتفاق دوری برای ما هم نیست؛ به عنوان مثال قرار است امروز وجهه تعریف ناپذیری واژه بازی بلایی بر سر من نیز نازل کند. به همین دلیل برای تعریف این واژه، خیلی به خودم فشار نمیآورم؛ در واقع سعی میکنم تا تنها کمی مفهوم کلمه بازی را روشن کنم.
سلامت در ادامه بیان کرد: یکی از اولین دردسرهای ما با این مفهوم به ظاهر ساده این است که ما در زبان فارسی نمیتوانیم تفاوت بین گیم و بازی را بیان کنیم؛ در صورتی که میدانیم با هم متفاوت هستند. به طور کلی گِیمها قواعدی دارند و هدف تعیین شده در آن، برنده شدن یک طرف ماجرا است اما پِلِیها معنایی متفاوت از گِیم دارند. پِلِیها لزوما قاعدهای نداشته و هدفی هم ندارند. در واقع اگر بخواهیم وجهه رهایی بخش را در نظر بگیریم، این اتفاق در پِلِیها رخ میدهد.
این جامعهشناس با بیان اینکه پِلِیها بیشتر توسط کودکان انجام میشود، عنوان کرد: یکی از مهمترین کارهای بازی، تحلیل نقش است. گافمن در این رابطه میگوید: جامعه صحنه نمایش است و افراد در حال بازی نقشهای مختلف هستند. او با این حرف، به نحوی جامعهشناسی را تبدیل به دراماتورژی میکند.
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: در انسان شناسی بازی به معنای آیینهاست. آیا میتوان نشان داد که چگونه بازیها در جامعه تبدیل به آیین شدند؟! به صورتی که میبینیم پس از آن وجه رادیکال و رهایی بخش خود را از دست داده و قاعده و هدفی پیدا کردهاند. البته آیینی شدن بازیها یک وجهه رهایی بخش هم دارد و به صورت یک بِرِک یا مکث در زندگی روزمره عمل میکند که نکته قابل توجهی است.
امیر مازیار نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: سالها پیش مقالهای درباره بازی نوشته بودم که همان مقاله دلیل حضورم در این جلسه است. اما باتوجه به موضوع جلسه که بازی به مثابه امر رهایی بخش است، میخواهم درباره آزادیبخشی بازی و هنر صحبت کنم. اگر به عقب برگردیم، میتوانیم ردپایی از بازی را در صحبتهای افلاطون، ارسطو، کانت و غیره نیز ببینیم.
او ادامه داد: کانت میگوید بازی همیشه با آزادی ارتباط داشته است. ما وقتی کاری انجام میدهیم، برای مقصودی است و از همین رو میکوشیم در چهارچوبی این کار را انجام دهیم ولی وقتی خسته میشویم به سراغ بازی میرویم که غایتی ندارد. البته ارسطو مخالف غایت نداشتن بازی است اما به هر حال سطحی از آزادی و غایت نداشتن در بازی هست که افراد به آن میل پیدا میکنند.
این کارشناس در ادامه بیان کرد: البته این میل و لذت از آزادی تا زمانی ادامه دارد که ما آن را هدف خود قرار ندهیم و درباره دلیل لذت آن جستجو نکنیم؛ تنها از آن لذت ببریم. کانت و شیلر و شوپنهاور هر کدام نظرات مختلفی در این رابطه داشتند اما گادامر میگوید بیایید به این بیاندیشیم که وقتی ما بازی میکنیم، در حال انجام چه زیستی هستیم؟! او میگوید اگر ما بخواهیم رابطه خودمان را با هنر توضیح دهیم و گرفتار دوگانههای سوژه و اُبژِه نشویم، به رابطه بازی میرسیم.
مازیار در ادامه صحبتهایش گفت: گادامر بازی را یک رفت و آمد میداند و آن را متفاوت از رابطه سوژه و ابژه معرفی میکند که حتی میتواند به صورت تکنفره انجام شود. یکی از ویژگیهای اصلی بازی این است که قوانین آن را خودمان تعیین میکنیم. به همین دلیل در آن احساس آزادی میکنیم. در واقع ما نمیتوانیم قوانین طبیعت را تغییر دهیم ولی همه چیزِ بازی ما هستیم و از همین رو از این بعد آن لذت میبریم.
او در ادامه افزود: البته گادامر میگوید: شما وقتی بازی میکنید که بازی خورده باشید. از نظر او بازی زمانی اتفاق میافتد که شما در جریان آن قرار گرفتید و با هیجان زیاد در حال تجربه آن هستید. بنابراین بازی کردن بازی خوردن است که شما در آن سوژه باهوش و آگاهی نیستید، در واقع در بازی حل شدید. البته این میتواند خوب هم نباشد؛ چون میتواند آزادی شما را نفی کند.
حسام سلامت در بخش دیگری از این نشست گفت: فهم ایجابی که من از بازی دارم در گفتگو با چهار فیگور از چهار فیلسوف به نتیجه میرسد. به عنوان مثال آن وجهی که از بازی برای ویتگنشتاین مهم است، بازیهای زبانی است. بازیهای زبانی درون نوعی از زندگی معنی میشود. حرفههای مختلف درگیر بازیهای زبانی مختلف است و معنای آنها را تنها در صورتی متوجه میشوید که شیوه زندگی آنها را بفهمید. در نهایت دغدغه ویتگنشتاین معناست.
او ادامه داد: فیگور بعدی مربوط به فیلسوفی به نام برنارد سوتس بوده که در کتاب ملخک خود به بحث بازی پرداخته است. قهرمان این کتاب ملخکی است که اکثرا داستان آن را در کودکی شنیدهایم. اما او در این کتاب برعکس روایت کودکی، ملخک را قهرمان معرفی میکند، چون زندگی مورد علاقه خود را انجام داده و زندگی خود را وقف بازی کرده است. ما هنوز در جامعهای زندگی میکنیم که وقف کار است، به همین دلیل مرتبا باید حواسمان به شرایط باشد. در نتیجه به معنایی این زندگی ضد بازی است. ملخک نیز تقریبا شرایطی مشابه به ما را تجربه میکند و چون قصد داشته با معیاری زندگی کند که در این جامعه پذیرفتنی نبوده، میمیرد. او زود به دنیا آمده است.
این جامعهشناس با بیان اینکه وجهه اتوپیایی بازی موضوع مهمی است که باید به آن اهمیت داد، عنوان کرد: وجهه اتوپیایی بازی زمانی خود را نشان میدهد که فراغت از کار رخ داده باشد. انگار نسبتی بین کار و بازی وجود دارد که مارکس هم درباره آن صحبت کرده است؛ رویای او این است که کار کردن تبدیل به بازی آزادانهی قوای فکری و جسمی ما شود.
او افزود: به هر ترتیب در نظم مستقری که ما میشناسیم، شکافی بین کار و بازی وجود دارد که انگار تا زمانی که کار هست، بازی نمیتواند باشد. اکنون خود بازیها به معنای گیم آن تبدیل به کار شدهاند. ورزشکاران و گیمرهایی که اکنون حضور دارند مثالی برای این اتفاق است.
امیر مازیار در ادامه این جلسه گفت: تا آنجا گفتیم که گادامر میگوید، وقتی بازی میکنیم، ما در حال بازی کردن نیستیم، بلکه بازی، بازی یا برپا میشود. این اتفاق احتمالا میتواند معانی بدی داشته باشد و خلاف جهت صحبتهای ما باشد. چون انگار با این فرض بازی بر ما سلطه پیدا کرده است. اما وقتی دقیق به این تعریف نگاه کنیم، متوجه میشویم که اینطور نیست.
او ادامه داد: وقتی از برپا شدن بازی صحبت میکنیم، یعنی شما وقتی در حال خواندن رمانی هستید، بعد از گذشت صفحاتی درگیر داستان کتاب شدید و رمان برپا میشود. بازی نیز به همین صورت در ما تحقق پیدا میکند. در واقع این من یا ما هستیم که بازی را اجرا میکنیم و به آن تحقق میدهیم. به عنوان مثال در فوتبال هیچ مدافعی مانند مدافع دیگر عمل نمیکند، بلکه هر کدام بازی خود را انجام میدهند. همچنین اشخاص زیادی نمایشنامه هملت را اجرا کردند، اما هیچکدام شبیه هم این کار را نمیکنند. اینجا من یا همان آدمها که بازی را برپا میکنند معنا مییابند.
عضو هیات علمی دانشگاه هنر در ادامه صحبتهایش بیان کرد: وقتی ما بازی را برپا میکنیم، در واقع یک لحظه واقعی از زندگی را در خودمان یافتیم و آن را محقق کردیم. انگار در حین بازی معجزهای در ما رخ داده و چیزی را میآموزیم. گادامر این موضوع را با دو معنا از علم مقایسه میکند. جایی که شما علم را سر کلاس یاد میگیرید و جایی که علم در بازی در شما تحقق پیدا میکند. در نوع دوم لحظه با شکوه دانستن است. مانند همان حرفی که میگویند در بازی به بچهها یاد دهید.
مازیار در ادامه گفت: آزادی در همین نوع از بازی معنا پیدا میکند. جایی که ما خودمان هستیم. در بازی ما سوای کلیشهها خودمان را میابیم و خودمان را میسازیم. بنابراین آزادی را تجربه میکنیم. بازی یعنی ساختن، برپا شدن و ایجاد کردن. وقتی ما برای تماشای تئاتر یا اثر هنری میرویم، بازی نه نمایش و نه یک اثر هنری، بلکه ما یعنی اثر هنری و مخاطب در کنار یکدیگر هستیم.