فیلم «ابدیت و یک روز» در خانه هنرمندان ایران نقد و بررسی شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سیصد و پنجاهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه 31 اردیبهشت فیلم «ابدیت و یک روز» به کارگردانی تئو آنجلوپولوس در تالار استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور پرویز جاهد و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست کثیریان از مولفههای سازنده سینمای آنجلوپولوس پرسید و جاهد پاسخ داد: برای ورود به دنیای آنجلوپولوس به یکسری کلیدها نیاز داریم؛ برخی از مولفههای فیلمهای او تماتیک است و بعضی دیگر سبکی و زیباییشناختی. فضای فیلمهای او و زندگیای که تصویر میکند، زندگی مردم و سرزمین یونان و رنجهای تاریخی آنهاست. از دغدغههای اصلی آنجلوپولوس میتوان به تاریخ، سیاست، فلسفه و اسطوره اشاره کرد. تمامی این مولفهها را از فیلم «بازیگران سیار»، میتوان فیلم به فیلم در آثار او جستجو کرد. همینطور مولفههای سبکی سینمای او که شاخصه مهم آن، پلان-سکانس یا همان برداشت بلند است، با حرکتهای آرام، بطئی و پیچیدهی دوربین. آنجلوپولوس این بیان و زیباییشناسی را تکامل بخشیده تا به «ابدیت و یک روز» رسیده که به عقیده من از نظر بیانی و نشان دادن مولفههای سینمای آنجلوپولوس، کاملترین فیلم اوست.
وی ادامه داد: «ابدیت و یک روز» به دوره سوم فیلمسازی آنجلوپولوس تعلق دارد که در سهگانهی «مرزها» ساخته شده است. سهگانهای که با «گام معلق لکلک» شروع میشود و با «نگاه خیرهی اولیس» ادامه مییابد تا به «ابدیت و یک روز» برسد. این سه فیلم را باید در تداوم یکدیگر نگریست و اساسا برای شناخت آنجلوپولوس او را باید در یک سیر زمانی مورد بررسی قرار داد. درگیری با تاریخ، سیاست، سرزمین یونان و گذشته تاریخی آن، فشارهای وارد شده به مردم یونان، عرصههای تاریک و تنگاها، سپری کردن دوران سخت از فاشیسم و دیکتاتوری تا آوارگی و مهاجرت، حکومت سرهنگها، سانسور و… همه در تکتک آثار او قابل ردیابی است. ترکیب تاریخ، اسطوره، واقعیت امروزین و خیال را میتوان در تمام آثار او مشاهده کرد. خیال نقشی مهم در فیلمهای آنجلوپولوس بازی میکند و در واقع پیوند دهنده آن گذشتهی تاریخی و امروز است. برخلاف فیلمهای کلاسیک هالیوودی که گسست زمانی از طریق فلشبک نشان داده میشود، آنجلوپولوس زمان امروز را در کنار گذشته در یک قاب جای میدهد.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: شخصیت «الکساندر» انسانی است که تمام زندگیاش را وقف نوشتن کرده، اما واقعیتها در مسیری خلاف آرمانهای او پیش رفته است، کارهایش ناتمام مانده و اکنون باید برود. «الکساندر» برای ما یادآور شخصیت «بدیعی» در فیلم «طعم گیلاس» کیارستمی است. این فیلم پس از «طعم گیلاس» ساخته شد و چون آنجلوپولوس به سینمای کیارستمی علاقمند بود، بهرغم تفاوتهای دنیاهای این دو فیلمساز، پردازش این شخصیت میتوانسته تحتتاثیر کیارستمی بوده باشد.
جاهد ادامه داد: «ابدیت و یک روز» را میتوان مرور تاریخ یونان دانست؛ اینکه احزاب چگونه شکست خوردند و به خواب رفتند. «الکساندر» خود نماد گذشته است، گذشتهای که تا امروز امتداد داشته است. پسربچه آلبانیایی که قصد عبور از مرز دارد تا وارد سرزمین یونان شود، ارجاعیست به آن گذشته تاریخی که در آن این سرزمینها از هم جدا نبودند و مرزی وجود داشت. پسربچه به راحتی یونانی حرف میزند و کلماتی را بلد است که از مادربزرگش یاد گرفته و «الکساندر» حتی آنها را نشنیده است. در واقع «ابدیت و یک روز» از یک گسست سخن میگوید و مساله گسست در سینمای آنجلوپولوس بسیار مهم است. او روایتگر گسست است؛ گسست تاریخی، زبانی و زمانی. زمانی که تکهپاره شده و میبینیم فیلم از نظر روایی مدام بین گذشته و حال حرکت میکند. در این فیلم شاهد گسست عاطفی نیز هستیم؛ «الکساندر» در تمام طول زندگیاش دلمشغول کتاب و شعر نوشتن و مبارزه بوده و در نهایت همه اینها بینتیجه مانده است. در حالیکه تمام پیوندهای عاطفیاش با پدر، مادر و.. را از دست داده و میبینیم که آنها از زمان گذشته حرکت کرده، وارد زمان حال میشوند و دوباره به آن گذشته برمیگردند، اما «السکاندر» در هیات کنونی خود در تمامی این زمانها حرکت میکند.
پس از آن کثیریان به تم «سفر» در فیلمهای آنجلوپولوس اشاره کرد و جاهد در اینباره توضیح داد: این تم از اساطیر یونان باستان و سفر اولیس میآید؛ اولیس در دریاها سرگردان و ده سال از یونان دور بود و گرفتار جنگ و بلایای طبیعی و دیوها شده و به بند کشیده میشود. او مرارتهای فراوانی را تحمل میکند تا در نهایت میگریزد و به سرزمین خود بازمیگردد. اما او نذر کرده بود که به سفر خود ادامه دهد و در نهایت دچار مرگی تراژیک میشود؛ نیزهای از دریا به سمت اولیس پرت میشود و او را از پای درمیآورد، یعنی مرگ از جانب دریاست که وارد میشود. دریا در آثار آنجلوپولوس هم معانی نمادین دارد که نماد پاکی و معصومیت است و هم معنای اسطورهای.
جاهد افزود: تم سفر در تمام فیلمهای آنجلوپولوس حضور دارد؛ از «بازیگران سیار» که سفری تاریخی را طی میکنند از 1939 تا 1952، و ما آنها را طی چهار دوره میبینیم که هربار قصد دارند نمایشی قرن نوزدهمی را اجرا کنند، با مانعی روبرو میشوند؛ از دیکتاتوری و سانسور گرفته تا جنگ جهانی دوم. در دنیای آنجلوپولوس، رویدادهای تاریخی همواره بازدارنده بودهاند و این را در مونولوگ «الکساندر» با مادرش نیز میبینیم؛ اینکه چرا هیچوقت به چیزهایی که میخواستیم نرسیدیم و در حال پوسیدن هستیم؟ اینها پرسشهای همیشگی آنجلوپولوس است. در «سفر به سیترا» یک مبارز روشنفکر چپ پس از سی سال تبعید به سرزمین خود برمیگردد و در آنجا احساس غریبگی میکند. عنصر غریبگی در فیلمهای دیگر او نیز دیده میشود، غریبههایی که دائم در سفرند و مدام زجر میکشند. شکست دغدغه اصلی آنجلوپولوس است و این شکست، شکست تاریخی همهی دورانهاست. گرچه آنجلوپولوس این فیلم را با رقص تمام میکند و نه با مرگ، و این خود امیدوارکننده است.
این منتقد سینمایی درباره سبک فیلمسازی آنجلوپولوس گفت: سبک زیباییشناختی او بسیار به آنتونیونی، بلا تار، تارکوفسکی و برسون نزدیک است، اما در عین حال تفاوتهای روشنی دارد. برای آنجلوپولوس، برداشت بلند صرفا یک تمهید کارگردانی و یک انتخاب روشنفکرانه نیست، بلکه یک راه نفس کشیدن و زندگی کردن است. او عمدا از کات پرهیز میکند و با مفهوم کات بیگانه است. برداشت بلند به او اجازه میدهد تماشاگر روح فیلم را بهتر درک کند. تماشاگر گویی در مقابل یک تابلوی نقاشی ایستاده و احتیاج به زمان دارد تا اجزاء این تابلو را بهدقت ببیند. آندره بازن میگوید «سینما ماشین دیدن است» و انگاره آنجلوپولوس از روند دیدن و نظارهگری به این نوع نگاه بسیار نزدیک است. پلان-سکانس به ما امکان میدهد در عناصر درون نماهای فیلم دقیق شویم؛ عناصری که بهدقت چیده شدهاند. با دقت در میزانسنها، حرکت دوربین، حرکت بازیگران، ارتباط میان بازیگران و چینش آنها، فاصله دوربین با آنها که بهندرت به صورت بازیگران نزدیک میشود و.. میتوان به درک بهتری از دنیای آنجلوپولوس رسید.
وی ادامه داد: آنجلوپولوس کات را گسستی میداند که باعث برداشت غلط میشود. او نمای بلند را بخشی از یک زندگی مینامد که مفهوم و اخلاقیات خاص خودش را دارد. مرز یک عنصر تماتیک در آثار اوست. مرزها هم جغرافیایی و هم ذهنی و هم تاریخیاند. گسست جغرافیایی را هم باید به دیگر گسستها در آثار او اضافه کرد. مرزهایی که پیشتر نبودند و هرچه به دنیای مدرن نزدیک شدیم، مرزها بیشتر و ارتباط میان فرهنگها و ورود و خروج انسانها کمتر شد. سینمای آنجلوپولوس سینمای گسست است، اما استراتژی فرمال او تداوم است. او با این بیان فرمال، با برداشت بلند، قصد غلبه بر تمامی آن گسستها دارد
جاهد در پایان گفت: میل آنجلوپولوس به آفرینش، ازلی-ابدی است و این در برابر روند فناپذیر هستی قرار میگیرد؛ اینکه زمان نمیتواند متوقف شود و همه چیز در زمان معنا مییابد. زمان از نظر آنجلوپولوس هم معنای عینی و فیزیکی دارد که در برداشت بلند سنگینی آنرا حس میکنیم، و هم معنایی ذهنی و سفر به گذشته و مرور خاطرات غبارگرفته. تاریخ برای شخصیتهای آنجلوپولوس یک آزمون است که برخی در برابر آن از پا در میآیند و عدهای دیگر مقاومت میکنند. شخصیتهایی را میبینیم که خواست سیاسی و ماموریتی تاریخی دارند و وقتی این ماموریت به سرانجام نمیرسد، با حسرت و درد زندگی را به پایان میرسانند. این تراژدی را آنجلوپولوس از آشیل و تراژدینویسان بزرگ یونان باستان به ارث برده است. آنجلوپولوس ادامهدهنده راه آنهاست. اگر آشیل و افلاطون زنده بودند و فیلم میساختند، به سبک آنجلوپولوس میساختند.