فیلم «مرد آهنین» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران در سیصد و چهل و ششمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه 3 اردیبهشت فیلم «مرد آهنین» به کارگردانی آندره وایدا در تالار استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور نوید پورمحمدرضا برگزار شد.
پورمحمدرضا در ابتدای این نشست گفت: صحبت راجع به کارنامه آندره وایدا و دورههای مختلف کاری او و نمایشهایی که روی صحنه برده است، وقت و انرژی زیادی میطلبد. گرچه «مرد آهنین» احتمالا مشهورترین فیلم وایدا است، اما فراموش نکنیم که او «مرد آهنین» را 25 سال پس از دوران باشکوه اولیهاش ساخته است. سه فیلم اول او یعنی «یک نسل»، «کانال» و «خاکسترها و الماسها» حدود ربع قرن زودتر ساخته شده بودند. پس با فیلمسازی طرفیم که پیش از «مرد آهنین» فیلمهای زیادی ساخته است و بدون این فیلم هم با فیلمسازی مهم طرف بودیم.
وی ادامه داد: وقتی محافل سینمایی از فیلمسازانی مانند وایدا، فرانچسکو رزی، کن لوچ و.. صحبت میکنند، آنها را فیلمسازانی «سیاسی» مینامند. مثلا میگویند وایدا فیلمسازی سیاسی بوده که راجع به دورههایی از تاریخ کشورش فیلم ساخته است. نفس فیلمساز سیاسی بودن ایرادی ندارد، اما چنین اطلاقی یک بار معنایی به همراه خواهد داشت؛ به این ترتیب، کل کارنامه وایدا تقلیل پیدا میکند به مضامین سیاسی محبوب او یا مقاطعی که از نظر سیاسی برای او اهمیت داشته است. به قول معروف از فیلمسازی گفته میشود که خیلی دغدغه اجتماعی و سیاسی داشته و تلاش کرده این دغدغهها را در تاریخ کشورش ردیابی کند. این حرفها مطلقا نادرست نیستند، اما این فقط سطح ماجراست و به هیچ وجه حق مطلب را در مورد فیلمسازی مانند وایدا ادا نمیکند. در بررسی «مرد آهنین» که نیازمند ارجاع به «مرد مرمرین» نیز خواهد بود، سعی خواهیم کرد این مساله را بازتر کنیم.
این منتقد سینمایی افزود: اگر با این گزاره آغاز کنیم که آندره وایدا فیلمسازی دغدغهمند و سیاسی است، در اینصورت «مرد آهنین» فیلمیست راجع به جنبشهای کارگری و تجمعات و تظاهرات گسترده آنها در ابتدای دهه 80 میلادی. «مرد مرمرین» که پیشتر ساخته شده بود نیز راجع به یکی از کارگران نمونهایِ کشور لهستان در دهه 50 میلادی است که در دولت کمونیستی تازه استقراریافته اتفاقات عجیبی برای او رخ میدهد. «مرد مرمرین» واکاوی میکند که چه بر سر این کارگر نمونه آمده است، در حالیکه در رژیم نوپا باید مورد تکریم قرار میگرفت. «مرد مرمرین» فیلمیست دربارهی فیلمی که قرار است یک زن راجع به یک قهرمان مبارزات کارگری بسازد. «مرد آهنین» فیلمی است درباره پسر همان مرد، پس از آنکه کشته شده و حالا اوست که این اعتصاب گسترده کارگری را نمایندگی میکند.
پورمحمدرضا ادامه داد: از نظر ژنریک، وقتی فیلم با همچین سوژهای آغاز میشود و شما یک تهیهکننده تلویزیونی را روانه میکنید تا چیزهایی علیه این مرد جمعآوری کند، تلقی ژانری ما اینست که فیلم قاعدتا باید ما را درگیر اعتصابات و مناسبات کارگران و اتفاقات درون آن کند. یا برعکس، در یک روایت فاتحانه چگونگی به نتیجه رسیدن مبارزات و پیروزی کارگران را تصویر کند. بهطور کلی توقع داریم این مکانیسم را تماشا کنیم، چه مکانیسم شکست و رفتن به دادگاه و دریافت حکم زندان، و چه مکانیسم پیروزی. اما فیلم به نحوی حیرتانگیز به این سمت نمیرود. مثل اینست که وایدا بگوید قصد دارم فیلمی راجع به اعتصابات کارگری ابتدای دهه 80 میلادی بسازم، اما نمیتوانم چیز زیادی راجع به این اعتصابات بگویم.
وی سپس به طرح این سوال پرداخت که «توجیه روایی چنین کاری در خود فیلم چیست؟» و در توضیح آن گفت: قرار است فیلم وایدا به میانجی «وینکل»، تهیهکننده تلویزیونی، برای ما شرح دهد که پشت میلهها چه خبر است، اما تهیهکننده اجازه وارد شدن به آن مکان را ندارد. پس باید از بیرون تصور کند آن داخل چه خبر است و خودِ این انتخاب، بسیار رادیکال است. اینکه راجع به چیزی فیلم بسازید که مطلقا نمیتوانید راجع به آن فیلم بسازید و تنش میان نیروهای حاکم و مطالبهگران را ترسیم کنید.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: انتخاب کاراکتر «وینکل» هم مهم است؛ از این نظر که یک نیروی غیرخودی محسوب میشود و توسط کسانی اجیر شده تا وارد آن فضا شده و مدارک و شواهدی جمعآوری کند تا مقامات بتوانند محرک اعتصابات کارگری را راحتتر محکوم کرده و به زندان بیندازند. پس «وینکل» صرفا معرف نقطهنظر روایی فیلم نیست، بلکه واجد نقطهنظر اخلاقی فیلم نیز هست. او ابتدا به ساکن با اتفاقات آنجا همدل نیست و ده سال پیش نیز راجع به پدر «ماچیک» مطلبی نوشته، اما درباره آخر و عاقبت آن پدر و اینکه پلیس چه بلایی بر سر او آورده، بهشکلی فرصتطلبانه سکوت کرده است. او چطور میتواند معرف این نقطهنظر باشد؟
پورمحمدرضا افزود: نسبت شخصیت «وینکل» با چیزی که قرار است راجع به آن خبر تهیه کند، یعنی نسبت خودی/غیرخودی، بیشباهت به نسبت خود وایدا یا مدیوم تحت اختیارش یعنی سینما، با تاریخ نیست. برای وایدا هرگز سینما از ابتدا یک مدیوم صادق و مورد اطمینان در مواجهه با تاریخ نبوده است. هر ساله دهها فیلم ساخته میشود که در آن سراغ تاریخ گرفته میشود و سینما ادعای حقانیتی از پیش اثبات شده برای رفتن سراغ یک سوژه تاریخی دارد. سینما مدعیست قادر است یک ماجرای تاریخی را به دقیقترین و گستردهترین شکل ممکن پیش چشمان شما قرار دهد. اینجاست که متوجه کار حیرتانگیز وایدا در تردید اولیهاش نسبت به سینما میشویم.
وی ادامه داد: به این ترتیب فیلمی درباره اعتصابات کارگری اوایل دهه 80 میلادی، تبدیل به فیلمی میشود راجع به کنکاش در زندگی یک فرد که نقش محرک دارد. ضمن اینکه قرار است قابلیت خود سینما در این کنکاش به آزمون گذاشته شود. به همین دلیل اگر صرفا بگوییم وایدا یک فیلمساز سیاسی است، حق مطلب را ادا نکردهایم. شما با فیلمسازی طرف هستید که در عینحال دلمشغول این است که مدیوم سینما تا چه حد قادر است روایتی جامع، اصیل و حقیقی از اتفاقات ارائه دهد. منتقدان «مرد آهنین» میگویند جایزه نخل طلای کن بهدلیل دست گذاشتن روی یک سوژه سیاسی ملتهب به این فیلم رسیده است، اما تمام اعتبار فیلم از این سوژه سیاسی نیست؛ این فیلم کلاس درس نقطهنظر در سینماست.
پورمحمدرضا اضافه کرد: فیلم چگونه گذشته را احضار میکند، در شرایطی که هیچ متریالی برای این کار وجود ندارد، دروازهها به روی شما بستهاند، نمیتوانید به خود آن شخص دسترسی داشته باشید، بهعنوان یک مدیوم هم چیز خاصی از تاریخی نمیدانید، بلکه تمام این مسائل را باید بار دیگر در فیلم خود کسب کنید. پس فیلم از نقطهای به بعد، تجزیه میشود به بخشهایی که در هر بخش «وینکل» سراغ آدمهایی میرود تا از نقطهنظر آنها بتواند بخشی از گذشته «ماچیک» را احضار کند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: تمهیدات روایی فیلم از این نظر کاملا یادآور «همشهری کین» اورسن ولز است. گرچه این اولینبار نیست که وایدا سعی کرده مکانیسمها و تمهیدات روایی اورسن ولز را مورد استفاده قرار دهد. سینمای برای وایدا یک دانای کل نیست که بتواند همهجا سرک بکشد، بلکه هر اطلاعات کوچکی ارزشمند است و برای بهدست آوردن آن در فیلم باید جان کند. باید راوی را پیدا کرد و او سخن بگوید، در حالیکه از صحت آن صحبتها مطمئن نیستید. اما چارهای ندارید جز اینکه اعتماد کنید و جلو بروید تا به روایت بعد برسید. ضمن اینکه راوی شما یعنی «وینکل» هم مثل خود مدیوم سینما، نامحرم است. سینما در برابر هر برهه تاریخی نامحرم است، و لازم دارد که محرم شود و اطمینان جلب کند.
وی افزود: موقعیت سینمای تحت اختیار آندره وایدا خیلی به موقعیت «وینکل» در طول فیلم شبیه است. یک غیرخودی که باید کم کم اعتماد آدمها را جلب کند تا در مقابلش سخن بگویند و چیزی را زنده کنند. با پیش رفتن فیلم، بخشها گسترش بیشتری پیدا میکنند و به مرور به جزئیات بیشتری از زندگی «ماچیک» و رابطه او با پدرش پی میبریم. از طریق بخشهایی که نقطهنظرهای روایی درون فیلم برای ما میسازند، پازل به تدریج تکمیل میشود و به بیوگرافی «ماچیک» شکل کاملتری میدهیم. بدون اینکه از دروازه عبور کرده و به مکانیزم درونی اعتصابات پی برده باشیم.
پورمحمدرضا ادامه داد: «وینکل» و سینما در ابتدا اذن ورود ندارند و زمانی که اعتماد همه را جلب کرده و موفق شده با همسر در بند «ماچیک» دیدار کند، بالاخره میتواند وارد شود. این ورود، خود میتوانست نقطه عزیمت یک فیلم باشد، اما «مرد آهنین» همینجا پایان میپذیرد. زمانی که «وینکل» از دروازه میگذرد، همان کسانی که اجیرش کرده بودند، او را لو میدهند و میگویند نیرویی نفوذی بوده است. یعنی در نهایت بهعنوان یک غیرخودی بیرون انداخته میشود.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: «مرد آهنین» به این معنا نیست که سینما حقانیت خود را به تاریخ اثبات کرده است و از این به بعد میتواند در دستان آندره وایدا بدل به یک مدیوم راستگو شود و هر گوشهای از تاریخ را تصویر کند. اتحاد میان «وینکل» و نیروهای خودی، اتحاد میان سینما و تاریخ، اتحادی کاملا موقتی است. در شرایطی خاص میتوان متحد شد، مثل این فیلم در لحظهای که از دروازهها عبور میکنیم. اما پایان فیلم دوباره نقطه آغازی است که در فیلم بعد باید تلاش کنید تا اعتماد طرف مقابل جلب شود. دوباره باید لحظه به لحظه تمام اطلاعات را با جان کندن بهدست آورد، در حالیکه هیچکدام از این اطلاعات از پیش در اختیار شما نیست.
وی ادامه داد: موضوعی که فیالنفسه دراماتیک و هیجانانگیز است، وقتی در دستان وایدا تبدیل به سینما میشود، بهشدت تکهپاره است، جاهایی نچسب است، دائما تماشاگر را پس میزند و به او یادآوری میکند که دقت کنید هر چیزی از کجا بهدست آمده است و چطور میتوان به حقانیت آن پی برد. در نهایت فیلمی راجع به مبارزات کارگری میبینید که خود بیش از آنکه شبیه به یک مبارزه باشد، به یک تامل و مراقبه شبیه است. «مرد آهنین» به شما میگوید چطور میتوان به چنین تصویری دست پیدا کرد.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: وایدا به طرح این سوال میپردازد که مدیوم سینما چه اندازه میتواند دست به مکاشفه زده و در گذشته یک انسان کنکاش کند. ایده کلیدی «همشهری کین» نیز همین است. آیا میتوان راز یک زندگی را برملا کرد یا نه؟ حد اختیار و تواناییهای مدیوم سینما کجاست؟ تا کجا میتواند پیش رود و چیزی را آشکار کند؟ وایدا همان مساله و تردید اورسن ولزی را میآورد و در دل تاریخ لهستان قرار میدهد و سعی میکند کنکاش کند که کجاها را میتوان آشکار کرد و کجاها کماکان پنهان باقی میمانند؟
پورمحمدرضا در پایان گفت: یک تاریخ لهستان را مورخان مینویسند و یک تاریخ آن در سینما نوشته میشود. به لحاظ بازه زمانی، کاملترین تاریخ لهستان را آندره وایدا نوشته است. از درگیری لهستان در جنگ جهانی دوم که فلشبکهای آن به جنگ جهانی اول هم میرسد، تا جنبش مقاومت و جوانان بازمانده از جنبش پس از جنگ و استقرار دولت کمونیستی و.. . وایدا کاملا به این موضوع واقف است که این تاریخ، تاریخ دانای کل نیست و وسواس و دغدغه و درگیری او با نقطهنظرها و راویان مختلف را میبینید. شما از ابتدا تمام حقیقت یا اطلاعات را در اختیار ندارید، بلکه باید سعی کنید تمام آنها را لحظه به لحظه و تکه به تکه بهدست آورید. موقعیت مردد «وینکل» در «مرد آهنین» و غیرخودی بودنِ او در ابتدا و پاسکاری شدن بین آدمهای مختلف برای بهدست آوردن گوشههای مختلف حقیقت، بهشدت شبیه به سینمای خود آندره وایدا است؛ سینمایی که در مواجهه با تاریخ از ابتدا خود را محق نمیدانست، بلکه تلاش کرد لحظه به لحظه تکتک اطلاعات را یکبار دیگر کسب کند.