مراسم نمایش فیلم «نیشدارو» و رونمایی از کتاب «از نیش تا نوش» در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم نمایش فیلم «نیشدارو» به کارگردانی منوچهر انور و رونمایی از کتاب «از نیش تا نوش» به کوشش علیرضا ارواحی چهارشنبه 6 تیر در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه منوچهر انور، محمدرضا اصلانی، رامتین شهبازی، پوریا جهانشاد، مهرداد فراهانی و علیرضا ارواحی به بیان نظرات خود در خصوص فیلم پرداختند. از چهرههای حاضر در این مراسم نیز میتوان به اکبر عالمی، ناصر آقایی، لادن طاهری، سودابه فضایلی، فرشاد فدائیان، ساعد مشکی و.. اشاره کرد.
سپهر آزمایشگاه رازی همچون سپهر هستی
منوچهر انور در ابتدای صحبتهای خود گفت: لطف و محبت دوستان و زحماتی که در این مسیر متحمل شدند، برای من بسیار گرانقدر است. در این فیلم از نظر من تفاوتی میان اشیاء، حیوانات و انسان وجود نداشت؛ برای نمونه لولهای که از آن یک قطره آب عبور میکند برای من همشأن یک موجود زنده و در واقع یک کاراکتر فیلم بود. سپهر آزمایشگاه رازی به سپهر هستی شباهت داشت و هر آنچه در جهان اتفاق میافتد، آنجا نیز رخ میداد؛ رنج، درد، رأفت، همدلی، جنگ، مبارزه، تعارض و امید همه در اینجا بهشکلی منعکس است. شاید واژه «نیشدارو» نیز همین معنا را برساند. برای یافتن واژهای که حامل چنین معنایی باشد، در بیش از 50 مراجعه به آزمایشگاه رازی، بیش از 40 اسم از ذهنم گذشت تا سرانجام به «نیشدارو» رسیدم.
وی ادامه داد: فکر میکنم برای گفتن آنچه قصدش را داشتم، چارهای نبود جز اینکه به رگ معنا وارد شویم؛ همانطور مولانا میگوید «در کوچهی سینهها دویدم»، ما نیز تلاش کردیم در کوچهی سینههای این اشیاء و حیوانات و انسانها سیر کنیم. تا نشان دهیم مرثیه هم برای خوکچه هندی که از کزاز میمیرد، و هم برای هر موجود دیگری باید سروده شود که در هر جایی به این وضعیت دچار میشود.
این گوینده پیشکسوت سپس درباره صداهای موجود در فیلم توضیح داد: با محمود هنگوال عزیز نمونههایی از تمام اشیاء آزمایشگاه را به زیرزمین دفتر کار خودمان بردیم و سه ماه با آنها درگیر بودیم و انواع صداها را از آنها در آوردیم. میخواستیم خود اشیاء حرف بزنند، چون به شخصه با موسیقی در فیلم از اساس مخالفم. البته ممکن است کسی مثل فرشاد فدائیان موسیقی را در فیلمش بکار بگیرد و آنرا تبدیل به گفتار کند، که حساب این کار جداست. به هر حال بعد از سه ماه، حدود 10 ساعت صدابرداری کردیم و این موسیقی فیلم ما شد. وقتی تا این اندازه به حیوانات موجود در فیلم نزدیک شدیم تا معنای مدنظر را بیرون بکشیم، لازم بود این صداها هم تبدیل به موسیقی فیلم شوند. اسم مستعار مهرداد رهسپار را بهعنوان تدوینگر فیلم آوردیم و کار دوبلاژ فیلم نیز بر عهده فهیمه راستکار، منوچهر اسماعیلی و منوچهر نوذری بود.
مهمانی مهرداد رهسپار در خانه نجف دریابندری
انور سپس به چگونگی شکل گرفتن نام مستعار «مهرداد رهسپار» و استفاده از آن توسط افراد گوناگون پرداخت و گفت: در موسسه فرانکلین بهعنوان ویرایشگر مشغول به کار بودم و این اسم مستعار را در آنجا انتخاب کردم. چون متولد ماه مهر بودم نام «مهرداد» را برگزیدم و بعد از خودم پرسیدم من چه کسی هستم؟ و به خود جواب دادم مسافری که در حال گذر است، و کلمه «رهسپار» برای نام فامیلی به ذهنم رسید. به دلایلی که هنوز برایم درست روشن نشده، مجید روشنگر که آن زمان در انتشارات فرانکلین بود و نشر مروارید و خانه کتاب را تاسیس کرد، از من خواست که از این نام استفاده کند. سالها بعد نجف دریابندری من را به خانهاش دعوت کرد و آن شب یک مهمانی برپا کرده بود به اسم «مهمانی مهرداد رهسپار» و حدود 10 نفر را با اسم مهرداد رهسپار به من معرفی کرد، که کسانی بودند که از این اسم مستعار استفاده میکردند.
بهدلیل ساخت «نیشدارو» از کار اخراج شدم
وی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: سازمان برنامه بهدلیل دست داشتن در تمامی برنامههای اجرایی کشور و امکاناتی که در اختیار داشت، برای ما امکان فعالیت ایجاد میکرد. زمانی که به آنجا رفتم 120 سوژه برای ساخت فیلم انتخاب کردیم که یکی از آنها ساخت فیلم از موسسه رازی بود و کار را با آن شروع کردیم؛ چون به ما گفته شده بود تلاشهای مکرر برای ساخت فیلمی درباره آزمایشگاه رازی ناموفق مانده است و واقعا هم کار سختی بود. برای من هم زمان سپری شد تا به این راه فیلمسازی دست پیدا کردم و چارهای هم نبود جز اینکه اینچنین به اشیاء نزدیک شویم و به آنها عشق بورزیم، حتی به یک لوله پلاستیکی.
این مترجم و ویرایشگر در پایان صحبتهایش گفت: قرار بود این فیلم یک نمونه مقدماتی باشد و کارهای بهتری انجام دهیم. وقتی فیلمبرداری تمام شد، مدتی دچار درد سیاتیک بودم و زمانی که به کار برگشتم با نامه اخراج از کار روبرو شدم. تیم قبلی از آنجا رفته و تیم جدیدی بر سر کار آمده بود. بهدلیل ساخت چنین فیلمی، من را از سازمان برنامه بیرون کردند و در ادامه اگر کمکهای دکتر مصاحب و ابوالقاسم رضایی نبود، پروژه ساخت این فیلم به سرانجام نمیرسید.
سینمای مستند ایران و اصل چهار ترومن
در بخشی از این برنامه مهرداد فراهانی «نیشدارو» را «گوهری قدرنادیده و نامکشوف در تاریخ سینمای ایران» توصیف کرد و گفت: امیدوارم انتشار کتاب «از نیش تا نوش» آغازی بر شناخت بیشتر از این مستند باشد. فیلم در سال 1343 توسط سازمان برنامه و بودجه ساخته شده است و در دهه پنجاه در شش دوره جشنواره جهانی فیلم تهران دیده میشود. به دلایلی نامعلوم، به مدت سه دهه در حافظه فرهنگی ایران کمرنگ میشود. شاید در تمام این سالها فقط محمدرضا اصلانی بوده که به نوعی یاد فیلم را زنده میکرد.
وی سپس به فضای ساخت فیلمهای مستند ایران در سال 1343 و پیش از آن پرداخت و توضیح داد: سینمای مستند ایران با چیزی شکل گرفت که معروف است به «فیلمهای اصل چهاری» یا «فیلمهای سیراکیوزی» که به اصل چهار ترومن اشاره دارد. در آن زمان اداره اطلاعات ایالات متحده با همکاری واحد سمعی بصری دانشگاه «سیراکیوز» آمریکا و پشتیبانی اداره هنرهای زیبای وزارت فرهنگ تصمیم میگیرند فیلمهایی آموزشی برای توسعه و عمران در ایران تولید کنند و در روستاها به نمایش در آورند. ابتدا فیلمهای آمریکایی دوبله و پخش میشود که برای بینندگان ایرانی جواب نمیدهد، بعد تصمیم میگیرند با افراد بومی فیلمهایی بسازند که دیده میشوند. پس یکجور نهاد در ایران شکل میگیرد و به نوعی سنگ بنای سینمای مستند با همین فیلمها گذاشته میشود.
مستندهای شرکت نفتی و دیده نشدن «نیشدارو»
این پژوهشگر سینمای مستند افزود: وزارت فرهنگ و هنر در سال 1343 رسما بهعنوان وزارتخانه آغاز به کار میکند. کسانی مانند خسرو سینایی و کامران شیردل در این زمان هنوز به ایران نیامدهاند و تلویزیون ملی هنوز تاسیس نشده است. تنها جریانی که در آن زمان به موازات مستندسازان آموزشدیدهی «سیراکیوز» وجود دارد، کارگاه فیلم گلستان است که در واقع هیچ ارتباطی به «سیراکیوز» نداشت و تا قبل از سال 1343 از جمله «یک آتش» و «موج، مرجان، خارا» را ساخته بود. البته به فیلم «تخت جمشید» فریدون رهنما نیز میتوان اشاره کرد که تک فیلم است و در آن زمان تبدیل به یک جریان آلترناتیو نشده بود.
فراهانی ادامه داد: در ادامه اداره هنرهای زیبا از دانشگاه «سیراکیوز» میخواهد گروهی از نیروهای ایرانی را آموزش دهند تا خود قادر به فیلمسازی شوند. محمدقلی سیار و هوشنگ شفتی دو چهره شاخص از میان آن جمع بودند که تبدیل به نسل نخست مستندسازی ایران شدند. فیلمهای پرورشیافتگان دانشگاه سیراکیوز بیان بسیار ساده و روشن و رسانهای دارند و وجه هنری در آنها یا کمرنگ است یا وجود ندارد. مثلا میتوان به فیلمی از شفتی به اسم «آموزش هتلداری» اشاره کرد که مستندی کاملا خبری و اطلاعرسان است.
فراهانی در پایان گفت: تصور کلی درباره فیلمهای پیش از انقلاب این بود که وزارت فرهنگ و هنر متولی اصلی ساخت فیلم بوده است، بهویژه تا پیش از شکلگیری تلویزیون ملی. در حالیکه تا پیش از سال 1343 چنین چیزی نبود، بلکه یک بخش خصوصی در سینما داشتیم که در آن مثلا ابوالقاسم رضایی «خانه خدا» را میسازد یا همان «کارگاه فیلم گلستانو همینطور فیلمهای مستند فرخ غفاری. از سوی دیگر گره خوردن بیشتر آثار مستند صنعتی و فیلمهای ساخته شده خارج از چتر وزارت فرهنگ و هنر به شرکت نفت، یکی از عوامل دیده نشدن «نیشدارو» است. گویی هر زمان حرف از مستند صنعتی یا تبلیغاتی مطرح میشود، نام شرکت نفت است که میدرخشد؛ همانطور که در تمام این سالها از فیلم «طرح چم» به کارگردانی منوچهر انور سخن گفته شده است اما از «نیشدارو» خبری نیست.
ایران مبدع داکیودراما در جهان است
در ادامه این نشست محمدرضا اصلانی گفت: «از نیش تا نوش» دومین کتابی است که در باب یک فیلم کوتاه مستند در ایران منتشر میشود و امیدوارم این روند درباره دیگر فیلمهای کوتاه ایران ادامه یابد. به نظر من جریان اصلی سینمای ایران در این فیلمهای کوتاه است و کتاب «از نیش تا نوش» نشان میدهد یک فیلم مستند در طرح مباحث پیشرو تا چه اندازه ظرفیت دارد.
وی اضافه کرد: «نیشدارو» حتی قبل از شروع موج نو سینمای فرانسه ساخته شده، اما نفی شده است و در تاریخ سینمای جهان نامی از آن نیست. فیلمهای داکیودراما را ایران ابداع کرد و مرز بین سینمای مستند و داستانی را شکست، اما اسمی از ایران در تاریخ جهانی سینما نیست و اکنون پس از گذشت چند دهه، انگلستان داکیودراما را به نام خود زده است. «نیشدارو» نمونه درخشان یک داکیودراما است که مرز بین داستان و مستند، و حتی مرز میان داستانی بودن و مستند بودن را میشکند. بهدلیل کمکاری منتقدان ما و خلاقیتگریزی جامعه، این فیلم اکنون آواییست که عتیقه شده است. اما «نیشدارو» پس از گذشت 50 سال همچنان امروزی است و این بهدلیل مرزشکنی آن است.
نوشدارو برای «سهراب»، «نیشدارو» برای کل انسانیت
کارگردان «جام حسنلو» ادامه داد: فیلم با واژهسازی شروع میشود؛ تا پیش از آن واژه نوشدارو را داشتیم و از نیشدارو خبری نبوده است. دال و مدلول مدنظر سوسور در دوگانگی واژه نیشدارو کاملا خود را مطرح میکند که در آن دارو مدلول نیش است. به این ترتیب ترکیبی داریم که از آغاز به ما میگوید چه میخواهد بکند. این یک کار ادیبانه است و نه صرفا فیلمسازی. اگر نوشدارو برای «سهراب» بود، اینجا «نیشدارو» برای کل انسانیت است.
اصلانی اضافه کرد: به این ترتیب عناصر فیلم تبدیل به عناصر تمثیلی-نمادین میشوند. تواناییِ خارج کردن واقعیت روزمره از روزمرگی و تبدیل آن به یک نشانه بدون اینکه تصنعی در کار باشد، در هر کسی وجود ندارد. آنهم در سال 1343 که گفتار فیلمهای دانشگاه «سیراکیوز» به این ترتیب بود که مثلا «امروز حسن به مدرسه میرود. حسن لیوان خود را با خود میبرد که با آن آب بخورد». البته مستندهای قدرتمندی در جهان وجود داشتند، اما در ایران هنوز دیده نشده بودند.
وی در پایان گفت: ترکیب نیش و دارو در ذات فیلم هست که دیالوگی بین تصویر و صداست. دوگانگی تصویر و صدا به مثابه دو روایت موازی در فیلم است که درامای اصلی فیلم را شکل میدهد. صدا تبع تصویر و برای تقویت یا تفسیر آن نیست. انور صداهای فیلم را به موسیقی تبدیل کرده است و این امری پیشرو در آن زمان به شمار میآید. فیلم صدای موسیقایی شدهای است که با نظریه برسون تصاویر را احضار میکند. صداها در فضای باز طبیعت و فضای بسته علم، همدیگر را تعبیر میکنند. اصل دراماتیک فیلم در همین تعبیرگری است، یعنی تعبیر به مثابه دراما، و نه داستان به مثابه دراما. راز مساله در این امر نهفته است و همین فیلم را پیشرو میکند. فیلم صدایی مفهومزا و تعبیرگر است. انور بیشتر یک صداست و همه ایران تقریبا انور را با صدا میشناسند. انور صدای تاریخ و فرهنگ معاصر ماست.
«نیشدارو» در نقد گفتمان علم پوزیتیویستی
پس از آن پوریا جهانشاد در توضیحاتی گفت: «نیشدارو» یکی از مهمترین فیلمهای تجربی تاریخ سینمای جهان است. رویکردهای انتقادی سیاسی اینگونه فیلمها بسیار مهم است و میتوان پرسید نگاه انتقادی منوچهر انور متوجه چیست؟ رویکرد انتقادی «نیشدارو» تا حد زیادی متوجه گفتمان علم و اصلیترین حامی آن در قرن بیستم، یعنی پوزیتیویسم منطقی، است. در دهههای اخیر بهطور مفصل در نقد گفتمان علمی مسلط و پیوند آن با گفتمان قدرت و تثبیت وضع موجود و کارکردهای ایدئولوژیکی علم نوشته شده است. اما انور «نیشدارو» را در دورهای ساخته که این بحثها آنچنان شکل نگرفته است. 95 درصد فیلمهای مستند علمی که ساخته شده و میشود، بهشکلی مشهود پوزیتیویستی است. اما تفاوت کار انور با چنین مستندهایی در چیست؟
وی ادامه داد: در مستندهای پوزیتیویستی به شیوههای مختلف از جمله از طریق گفتار متن، یک رابطه اینهمانی میان مدلول و مصداق برقرار میشود. گفتار متن چنین فیلمهایی یک صدای پرطنین مردانه است و دایرهای از واژگان را بهکار میبندد که تمایزی میان راوی و بیننده میگذارد و در آن راوی در نقش عالم و بیننده حکم رعیّت را دارد. به این ترتیب بیننده را مقهور خود میکنند و دلالتهای تصویر را محدود کرده و به ما میگویند آن چیزی که میبینید در واقع همان چیزیست که هست. پس ما را با یکسری حکمهای کلی و جهانشمول در مورد علم و جهان و تاریخ جهان و کارکرد چیزها مواجه میکنند تا در نهایت صادق بودن گزاره علمی مطرح شده را اثبات کنند. در این مستندها همچنین شاهد زمانمند کردن تصاویر با برقراری روابط علت و معلولی بین نماها هستیم. گویا هر تصویر پیامد تصویر قبل از خود است و یکجور تقلیلگرایی و نرمالیزه کردن اتفاق میافتد.
«نیشدارو» راجع به نادیدنیهاست
جهانشاد اضافه کرد: «نیشدارو» بهرغم برخی شباهتهای ظاهری، تفاوتی ماهوی با مستندهای علمی پوزیتیویستی دارد. مثلا دوربین آنقدر به سوژهها نزدیک میشود که عینیت آنها از دست میرود؛ گویا زمان ساکن میشود و تمرکز بر پروسه مشاهده و ذات اعیان است. گسترش طولی زمان به گسترش عرضی تبدیل میشود و بهجای اینکه با کمیت زمان روبرو باشیم، با کیفیت زمان روبروییم، کیفیتی که در ذهن تجربه میکنیم. به جایی میرسیم که گفتار راوی هم قطع میشود و این امر دلیل مشخصی دارد، گویا راوی ناتوانی خود از تفسیرِ این شدنهایِ ناهمسان را بیان میکند. فیلم بیشتر از آنکه راجع به دیدنیها باشد که مشاهدهگری پوزیتیویستی با آن سر و کار دارد، راجع به چیزهای نادیدنی آزمایشگاه است.
این مدرس سینما ادامه داد: در «نیشدارو» ما با دو کارکرد انسانی و مکانیکی طرفیم. در فیلمهای پوزیتیویستی به شما نشان نمیدهند که انسانها سازنده وسایل آزمایشگاهی هستند و اینقدر روی اعمال انسانی تاکید نمیکنند. «نیشدارو» اما به ما میگوید مقداری از خطا، با دستهای انسان وارد آزمایشگاه و پروسه آزمایشگاهی میشود. علاوه بر آن، اکثر مستندهای علمیِ پوزیتیویستی نتیجه کار را به بیننده نشان نمیدهند؛ فرآیند را برای شما تصویر میکنند اما نتیجه را قطعی فرض میگیرند، یعنی همان کاری که پوزیتیویستها میکنند. در «نیشدارو» برعکس، نتیجه یعنی بهبودی برزگر را میبینیم.
آیا انسان حق دارد از حیوانات بهرهکشی کند؟
وی در پایان گفت: فیلمساز تلویحا از ما میپرسد که آیا واقعا در نتیجه فرآیندی که میبینیم، گزاره موردنظر اثبات میشود یا نه؟ فیلم به ما نشان میدهد که موجودات زنده چه رنجی میکشند و این رنج دائم تکرار میشود. «نیشدارو» از ما میپرسد چرا حیوانات باید متحمل چنین رنجی شوند؟ اما با قربانی کردنِ مکرر موجودات خطا کم نمیشود فقط مشروعیت برای آزمایشگران کسب میشود با این تصور که هرچه آزمایشهای بیشتری انجام شود، خطا کمتر خواهد شد، که تصوری غلط و غیرواقعی است. نماهای درشت از موجودات در آزمایشگاه برای اینست که منزلت حیوانات را به ما یادآوری کند و اینکه آیا انسان به بهانه سلامت خود، حق بهرهکشی از موجودات دیگر را دارد؟ این بهرهکشی به حیوانات ختم نمیشود و در دوگانه طبیعت/انسان، طبیعت شامل انسانهایی نیز میشود که مورد بهرهکشی قرار میگیرند. این بحث امروزه در حوزه انسانشناسی مطرح شده است و در پی شکستن دوگانه انسان/غیرانسان هستند. این دوگانه در «نیشدارو» شکسته شد، خیلی پیشتر از اینکه چنین حرفهایی در علوم انسانی مطرح شود.
«نیشدارو» تقابل فرهنگ/طبیعت را به تعامل تبدیل میکند
پس از آن رامتین شهبازی به ویژگیهای فیلم پرداخت و گفت: «نیشدارو» چه نسبت به زمان ساخت و چه زمان کنونی، بهروز است. تقابل فرهنگ/طبیعت در آثار غربی فراوانی وجود دارد که بیشتر در حوزه ادبیات است. اما وقتی به شرق و آثار ایرانی نزدیک میشویم، این تقابل شکسته میشود و به یک تعامل میرسیم. در آثاری مثل «نیشدارو» نیز تقابل فرهنگ/طبیعت شکسته شده و به تعامل میرسد. اما چگونه چنین اتفاقی رخ میدهد؟ تا اواسط دهه 60 بیش از پانصد تعریف از «فرهنگ» وجود دارد از جمله از نظر مکتب تارتو و یوری لوتمان فرهنگ برای بروز یافتن نیاز دارد که از رسانهای به اسم انسان عبور کند. طبیعت نیز هر آن چیزیست که خارج از دستگاه نظام فکری انسان قرار میگیرد.
وی ادامه داد: در پرولوگ فیلم این تقابل طبیعت/فرهنگ به ظاهر مطرح میشود؛ یعنی طبیعتی که انسان را تهدید میکند و در نهایت به ما آسیب میرساند. اما کارِ نام فیلم یعنی «نیشدارو» از اینجا به بعد است که آغاز میشود و از تحلیل نام فیلم متوجه میشویم که قرار است نیش و دارو با هم تنیده شوند. انور با این اثر به ما میگوید حکم تقابلی را میتوان زیر سوال برد و نگاه تعاملی را جایگزین آن کرد. وقتی بحث چگونگی کنترل انسان بر طبیعت بهوجود میآید، کارگردان دست به یک بافتگردانی نسبت به ابتدای فیلم میزند؛ وقتی نشانهها شروع به شکستن میکنند، این مساله مطرح میشود که انسان چگونه میتواند در تعامل با طبیعت آنرا به اختیار خود در آورد و معنای جدیدی را شکل دهد.
«نیشدارو» ایدهای برای تولید نظریه است
شهبازی افزود: پس تفاوت نگاه انور، نخست در تعامل طبیعت و فرهنگ است و نه تقابل آنها، و دوم اینکه یک نگاه ایرانی و اینجایی چگونه میتواند بر فرهنگ غرب تاثیر بگذارد و آنرا بافتگردانی کند. یعنی زیستگاه عقلی ما چگونه میتواند بر تفکراتی که به مثابه دیگری مقابل ما قرار میگیرند و به این واسطه بر معنا تاثیر بگذارد؟ وقتی این سوال مطرح میشود که ما چگونه میتوانیم نظریه تولید کنیم، آنقدر بحث در میگیرد که هیچوقت نظریهای تولید نمیشود. از ربع اول قرن بیستم به بعد رساله مکتوب فیلسوف نداریم، در عوض فیلمسازان فراوانی داریم که فیلمهایشان رساله فلسفی است. «نیشدارو» را میتوان ایدهای برای تولید نظریه دانست.
«از نیش تا نوش»؛ محصول کار جمعی
علیرضا ارواحی که کار گردآوری مقالات کتاب «از نیش تا نوش» را بر عهده داشته در توضیحاتی گفت: حدود سال 92 تصمیم گرفتم روی تاریخ فیلمهای مستند ایران کار کنم؛ بالغ بر چند صد مستند را تماشا و بررسی و درباره آنها با اساتید این حوزه گفتگو کردم. از میان تعداد زیادی مستند دست به انتخاب زدم و فیلمهایی مثل «سنگ مادر خاموش»، «تهران هنر مفهومی»، «ریتم»، «نیشدارو» و.. را برگزیدم. به سردبیر مجله سینما ادبیات پیشنهاد دادم که به این بحث بپردازیم که مورد استقبال قرار گرفت و پروندههای کوتاهی درباره مستندسازان و فیلمهایشان منتشر گردید. ایده تک مستند از همینجا شکل گرفت و در شماره 43 سینما ادبیات پروندهای درباره «نیشدارو» کار شد که محمدرضا اصلانی پیشنهاد داد تبدیل به کتاب شود. این پرونده نیاز به تکمیل و تغییر داشت و حدود 3 سال طول کشید تا کار کتاب به سرانجام برسد. کتاب چندبار بازخوانی و ویرایش شد تا در نهایت به چاپ رسید و امیدوارم دقت موجود در آن، خود گویای طولانی شدن پروسه انتشارش باشد. این کتاب محصول یک کار جمعی است.