نشست «نقد ابتذال در سینمای ایران» در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نشست «نقد ابتذال در سینمای ایران» با حضور هوشنگ گلمکانی، حمید نعمتالله، نوید پورمحمدرضا و غلامعباس فاضلی چهارشنبه 21 شهریور در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این نشست پورمحمدرضا به طرح بحث پرداخت و گفت: برخی نظریهپردازانی که در زمینه ابتذال کار کردهاند، پیشنهاد میکنند هر بحثی در خصوص ابتذال باید در ابتدا تکلیف خود را با مرز بین سرگرمی و ابتذال مشخص کند. باید بدانیم تا کجا در مورد هنر سرگرمکننده صحبت میکنیم و از کجا به بعد این سرگرمی به قلمرو ابتذال فرو میافتد. ریچارد دایر در سال 1977 در مجله «مووی» مقالهای تحت عنوان «سرگرمی و آرمانشهر» نوشت؛ این مقاله دعوتیست به جدی گرفتن سرگرمی و اینکه سرگرمی را به مثابه سرگرمی فهم کنیم. یعنی وقتی راجع به انواع مختلف سرگرمی صحبت میکنیم، فرم و سازوکارهای درونی آنها را ورای بحثهای کلی مورد بررسی قرار داد. دایر میگوید گرچه اکثر مصادیق سرگرمی، مثلا فیلمهای موزیکال، واجد سویهای محافظهکارانهاند اما این نباید مانع بررسی تنشها و مکانیسمهای درونی آنها شود.
وی افزود: یعنی نباید نظری کلی، ماهیتگرایانه و یکسانپندارانه نسبت به محصولات سرگرمی داشت. نباید خود را در جایگاه نخبه، و محصولات سرگرمی را در جایگاه هنری پیشپا افتاده قرار دهیم. چون زمانی که این دوگانه شکل میگیرد، بلافاصله گفته میشود این محصولات محافظهکارند، در خدمت سیستم حاکمند، صرفا برای کسب پول و خالی کردن جیب مردم ساخته شدهاند، حامل ایدئولوژی رسمی و ارتجاعیاند، واقعیت گریزند، برای پرت کردن حواس تماشاگران است، هنر محسوب نمیشوند و.. دایر و رابین وود و مجله «مووی» گرچه نسبت به این گزارهها بهشدت حساس بودند، اما پیشنهاد میکردند این گزارهها را دیرتر مطرح کنیم؛ یعنی پای ایدئولوژی و هنر محافظهکار را بعد از خوانش دقیق و نقادانه خودِ این فیلمها به میان بکشیم.
این منتقد سینمایی ادامه داد: به این ترتیب سطحیترین آثار هم میتوانند دستمایه کارهای جدی و روشنگر باشند. پیشپا افتادگی یک اثر لزوما به پژوهشی که در مورد آن انجام میشود، تسری نمییابد. پس اگر در یک دهه بیش از 500 فیلم موزیکال ساخته شده است، بهراحتی نمیتوان همه آنها را زیر عنوان موزیکال یککاسه کرد. دایر میگوید باید سراغ تمایزها و نوعی جزئینگری پروسواس برویم و در ادامه احکام کلی برآمده از این جزءنگریها برویم. در اینصورت پدیدهها را باید به میانجی ژانر و مدیوم آنها بررسی، و مناسبات درونی آنها را لحاظ کرد.
پورمحمدرضا در پایان گفت: پس اگر قرار باشد به گزارهای مانند ابتذال در دورهای از سینمای ایران برسیم، این حکم باید از خلال جزئیات و تاب آوردن دو جین فیلم ضعیف و بیمایه در بیاید. نمیتوان در جایگاه تماشاگر فیلمهای آنتونیونی و برگمن و برسون نشست و بعد با نگاهی تحقیرآمیز این فیلمهای بیمایه را بررسی کرد. باید در جایگاه تماشاگر جری لوئیس و برادران مارکس قرار بگیریم و بعد راجع به آنها حرف بزنیم. یک آشنایی کلی با ژانر و مدیوم و مناسبات درونی آنها نیز لازم است. در صحبت از ابتذال باید مراقب باشیم که کل صنعت سرگرمی را زیر سوال نبریم، بلکه از خلال بررسی دقیق سرگرمی است که ممکن است از جهاتی به ابتذال برخی آثار پی ببریم.
پس از آن گلمکانی گفت: در هنر سرگرمی عامهپسند، ابتذال تا چه اندازه مستتر است؟ وقتی اثری قصد دارد تعداد تماشاگر بیشتری را از خود راضی کند، پتانسیل بیشتری برای مبتذل شدن نیز خواهد داشت. در فرهنگ لغات ابتذال را «بذل زیادی» تعریف میکنند، یعنی چیزی که از فرط استفاده بیارزش میشود. اما واژه مبتذل در دورههای زمانی مختلف، معانی متفاوتی داشته است. در دوران پس از انقلاب به فیلمهایی که حاوی صحنههای برهنگی بوده میگفتند مبتذل، و کلمه «مستهجن» را نیز به آن اضافه میکردند که منظورشان را روشنتر بیان کنند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: اما اگر تاریخ ابتذال را بررسی کنیم، میبینیم که چنین چیزی از دل هنر عامهپسند بیرون آمده است. ابتذال یک کیفیت است و بستگی دارد چه کسی به این پدیده مینگرد؛ یک فیلم ممکن است از نظر کسی مبتذل باشد و فردی دیگری از آن لذت ببرد. پدیدههای هنر سرگرمی مثل نمایشهای واریته، سیاهبازی، خیمهشب بازی و.. از دیدگاهی ممکن است مبتذل دانسته شوند، اما از منظری دیگر جزو میراث نمایشی و فرهنگی ملتهای مختلف تلقی شوند. در ایران هم معنای «ابتذال» در دورههای مختلف تغییر کرده است؛ وقتی به مبتذل بودن چیزی اشاره میکنیم، بیشتر پرداخت و اجرای آن اثر را مدنظر داریم زیرا موضوع مبتذل وجود ندارد. مثلا ممکن است یک موضوع خیلی عمیق و انسانی و جهانی، موضوع یک فیلم باشد و بهشکلی مبتذل پرداخت شده باشد. از آن طرف یک موضوع ساده و وضعیتی معمولی و بهظاهر پیشپا افتاده میتواند تبدیل به یک اثر عمیق هنری شود. پس نحوه نگاه و پرداخت مهم است. موضوع خوب و بد، یا مبتذل و غیرمبتذل وجود ندارد.
وی افزود: معنای ابتذال در فرهنگهای مختلف فرق میکند؛ مثلا ممکن است ما فیلم هندی را سمبل ابتذال در پرداخت بدانیم و بازی بازیگران مهم سینمای هند را هم که میبینیم، حرکات سر و چشم و دست آنها را مبتذل توصیف کنیم. در حالیکه در فرهنگ هند و حتی در میان قشر نخبه آنها چنین حرکاتی عادی است. چون این شکل استفاده از زبان بدن، بخشی از فرهنگ آنهاست که برای ما ناآشناست. شاید آنها به این حرکات طوری نگاه میکنند که ما به خیمهشب بازی و سیاهبازی نگاه میکنیم. پس جغرافیا، زمان و فرهنگ در تعریف ابتذال و مصداقهای آن تاثیر دارد. در سینمای ایران فیلمفارسی را مظهر ابتذال میدانند.
گلمکانی در پایان گفت: پیش از انقلاب، در حوزهی نقد به جز میراثی که از مرحوم کاووسی باقی مانده بود، نگاه به این فیلمها نگاهی تمسخرآمیز بود و جدی گرفته نشدند. شاید فقط در سال 1350 یا 1351 بود که در گفتگویی میان سیروس الوند و پرویز دوایی نگاهی جدی به این پدیده شده بود. غیر از آن جز تمسخر چیزی دیده نمیشد و اگر منتقدی نگاهی جدی به این فیلمها داشت، خود نیز مورد تمسخر قرار میگرفت. در سالهای بعد این بهزاد رحیمیان بود که بهشکل جدی به فیلمهای جریان اصلی پرداخت. بعد از انقلاب خوشبختانه نگاه جدی به پدیده فیلمفارسی، رایج شد. پس اینکه پدیدهای مبتذل دانسته شود یا نشود، بستگی زیادی به کسی دارد که به آن مینگرد.
در بخش دیگری از این نشست نعمتالله درباره مفهوم ابتذال گفت: مفهوم ابتذال بهراحتی به چنگ نمیآید؛ هیچ خط مشخصی وجود ندارد که یکسوی آن ابتذال باشد و سوی دیگرش هنر. شاید لازم باشد ابتدا روی خود واژهی ابتذال عمیق شویم. در فرهنگ لغات وجه جدانشدنی ابتذال، بیقدرشدگی و مستعمل شدن از فرط فراوانی است. بکار بردن چنین صفتی در مورد آثار، برای سازندگان آنها ناخوشایند است. آنها ترجیح میدهند بشنوند فیلمشان بیمحتواست تا اینکه بگویید مبتذل است، در حالیکه معنای آن برای ما چندان روشن است. به نظر من در اینجا با دو چیز سر و کار داریم؛ نخست کسی که پذیرای ابتذال است و دوم کسی که ابتذال را عرضه میکند. ابتذال به معنای فاقد معنی شدن از فرط استفاده یا به معنای کیفیتی بسیار ساده و غیرمرکب.
این کارگردان سینمای ایران اضافه کرد: وقتی نوبت به بازخوانی آثاری مثل فیلمفارسیها میرسد که پیشتر آنها را مبتذل میدانستیم، معنای دیگری کنار آن مکانسیم سادهای قرار میگیرد که در خود اثر وجود داشته است؛ در اینصورت چیزی به آن اثر اضافه کردهایم یا چیزی کنار آن قرار دادهایم که منجر به احساس یا معنایی سوم میشود. هنر خیابانی وقتی بازخوانی میشود و کنار دیگر چیزهای جامعه قرار میگیرد، جذاب میشود. اما در ابتذال کشفی صورت نمیگیرد و ایدهای مطرح و دریافت نمیشود. ابتذال چیزی بهعلاوه چیزی دیگری نیست؛ مثلا فیلم کمدی به اضافه جاهطلبی، دیگر مبتذل نخواهد بود. یا فیلم کمدی بهعلاوه معرفی یک ستاره جدید در سینما، مبتذل نیست. یکی از نشانههای ابتذال، خنگ و کودن بودن آن است.
وی ادامه داد: بعضی همکاران ما در کمال استیصال میکوشند آثار خود را تزئین کنند تا ما یا خود را فریب دهند. مثلا با زمان بازی میکنند و تراولینگ اضافه هم دارند. یعنی ابتذال از فقر هم میآید یا به زبان دیگر «از کوزه همان برون تراود که در اوست»؛ برای پول در آوردن میتوان فیلمهای خیلی جالبی ساخت. اما کسی که اثر مبتذل تولید میکند، چیزی جز آنرا هم بلد نیست خلق کند.
فاضلی نیز در صحبتهای خود گفت: ابتذال دارای دو سطح آشکار و پنهان است. سطح آشکار ابتذال خطرناک نیست چون ماهیتی آشکار برای همگان دارد؛ مثلا نوع لباس پوشیدن، نوع کلام و.. که در طول تاریخ نیز یکسان میمانند. در ایران در یک قرن گذشته عناصر شکلی و ساختاری این بخش از ابتذال ثابت است. بخش خطرناک آن لایه زیرین است که وسیعتر و عمیقتر است و کمتر متوجه آن هستیم. بخش سطحی ابتذال قبل از انقلاب نیز تقریبا به بنبست رسیده بود و سینمای تجاری ایران در سالهای 56 و 57 ورشکسته است. پرفروشترین فیلمهای آن سالها فیلمهایی عجیب مثل «سوته دلان» یا «بن بست» و «در امتداد شب» هستند. این نشان میدهد مردم در آن سالها شکل ظاهری ابتذال را پس زده بودند.
وی ادامه داد: در دوران بعد از انقلاب به جایی میرسیم که حتی به لحاظ ساختاری، زوم امری مبتذل دانسته میشود. وقتی مجله فیلم در سال 68 ویژهنامه زوم را منتشر کرد، برای همه عجیب بود که مگر ممکن است در زوم نیز بتوان امری زیباییشناختی پیدا کرد؟ سطح زیرین و اصلی ابتذال بر اساس متغیرهایی مثل مسائل اجتماعی و سیاسی تغییر میکند و گاهی آنقدر تغییر میکند که جامعه کاملا پذیرای آنها میشود. من ابتذال در سینمای ایران را به گردن چند فرد محدود نمیاندازم، و آنرا بیشتر متوجه تماشاگران میدانم که از اینگونه فیلمها استقبال میکنند.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: امروز صفحه اول اینستاگرام را که باز میکنید، پر از کلیپها و استوری است. چه چیز والایی در اینها وجود دارد؟ قطعا چیزهایی مبتذل هستند و سرشار از ابتذالاند. ممکن است بسیاری از ما آنرا مبتذل بدانیم، اما کدامیک از ما چنین چیزهایی را نگاه نمیکند و به اینستاگرام بیاعتناست؟ جامعه است که کتاب نمیخواند و سراغ فیلمهای مبتذل میرود. مخاطبان حوصله فیلمهایی مثل «شعلهور» حمید نعمتالله را ندارند، بلکه در پی کلیپهای کوتاه و خندهدار و پرحاشیهاند که در اینستاگرام میبینند. آنها بر اساس همین نگاه فیلمهای در حال اکران را نیز انتخاب میکنند و فیلمهای مبتذل را از نظر آمار فروش به صدر میرسانند.پس نمیتوانیم صرفا افراد معدودی را به اتهام مبتذل کنیم. برای بحث درباره ابتذال باید به جامعه برگردیم و بررسی کنیم که جامعه ایران در دوران پرفراز و فرودش از دهه 60 تاکنون چقدر نگاه خود به آرمانهایش را تغییر داده است و این چه تاثیری روی سینما و جریان نقد فیلم داشته است.