فیلم «فارنهایت 11/9» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سیصد و پنجاه و چهارمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 4 تیر فیلم «فارنهایت 11/9» به کارگردانی مایکل مور و برنده نخل طلای کن در سال 2004 در تالار استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور پویان عسگری برگزار شد.
عسگری در ابتدای صحبتهای خود به روند مستندسازی در آمریکا در نیم قرن اخیر پرداخت و گفت: جامعه آمریکا در دهه 60 میلادی دچار تحولاتی جدی در مناسبات اجتماعی و سیاسی میشود. در این زمان مساله حقوق اقلیتها، حقوق نژادی و.. پیش آمده و خرده فرهنگهایی بهوجود میآید که انتظارات جدیدی را مطرح میکنند. مستندهای ساخته شده در این دهه نیز نگاهی ضدقدرت و ضد سیستم حاکم دارند و با نگاهی انتقادی و بدبینانه به مناسبات سیاسی کلان مینگرند. از مهمترین مستندهای دهه 60 میتوان به «به عقب نگاه نکن» اثر پنهبیکر اشاره کرد که با حضور باب دیلن و با استفاده از تصاویر آرشیوی، خصایل نوپدید دهه 60 و خرده فرهنگهای تازه آمریکا را تصویر میکند. دیگر فیلم مهم این دهه medium cool اثر هسکل وکسلر است که درباره جنبش دانشجویی آمریکا در دهه 60 است؛ این فیلم که به لحاظ سینمایی تحتتاثیر موج نو سینمای فرانسه و زیباییشناسی گدار است، روحیه آنارشیستی جوانان در آن دوره را به خوبی تصویر میکند.
وی ادامه داد: در دهه 70 میلادی دو مستند «وود استاک» اثر مایکل ودلی و «مونتری پاپ» به کارگردانی پنهبیکر به طرفداران خرده فرهنگ هیپی و موسیقی راک در آن دوران میپردازند. در اواخر دهه 70 و پس از سرخوردگیهای سیاسی اجتماعی، فیلمسازان داستانی و مستند نگاه خود را به سوی مناسبات میان انسانها برمیگردانند که زیست انسانیشان در اثر آن شکل از صنعتی شدن جامعه، دچار مشکل شده است. از جمله فیلمهای مستند این دوره میتوان به «کویانیس کاتسی: زندگی بدون توازن» اشاره کرد که مناسبات از خودبیگانه و ماشینیشده انسانها و فرار از شهر و پناه بردن به طبیعت را تصویر میکند.
این منتقد سینمایی افزود: در دهه نخست هزاره سوم شاهد سه مستند سیاسی مهم بودهایم که تحتتاثیر مستندسازی دهه 70 و زیباییشناسی مبتنی بر کلاژ هستند؛ «بولینگ برای کلمباین»، «فارنهایت 11/9» و «مه جنگ». مستند «مه جنگ» که رویکرد انتقادی نسبت به جنگ دارد، نشان میدهد که تخاصم سیاسی آمریکا با ویتنام در دوران حضور دموکراتها در قدرت اتفاق میافتد و اینکه آمریکا بهواسطه این جنگ توانست بحرانهای درونی خود را پشت سر گذاشته و منافع اقتصادی خود را نیز کسب کند.
عسگری سپس به ویژگیها و شیوه فیلمسازی مور اشاره کرد و گفت: مایکل مور به لحاظ روحیه زیستی در آمریکا، یک فرد جنوبی محسوب میشود که بیشتر وامدار زمین است تا مناسبات شهری. برخورد او با مسائل نیز بر خلاف ارول موریس در «مه جنگ» که مو را از ماست بیرون میکشد، برخوردی ژورنالیستی است که لحنی ملودرام نیز به فیلمهایش میبخشد. برای نمونه در «بولینگ برای کلمباین»، مایکل مور خانواده قربانیان را در برابر رئیس انجمن ملی سلاح آمریکا قرار میدهد و با رویکردی کلاژگونه و با استفاده از تصاویر آرشیوی موضوع را پیش میبرد. در «بولینگ برای کلمباین» با فیلمسازی مواجهیم که در مقایسه با «فارنهایت 11/9»، دقیقتر و با حوصله بیشتری مساله را واکاوی میکند.
وی اضافه کرد: مور با تقابلی که میان قربانیان و مسئولان ایجاد این وضعیت پدید میآورد، همچون ملودرامهای کلاسیک سینمای آمریکا از دریچه مناسبات و حساسیتهای انسانی به وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعهاش مینگرد. شخصیتهای فیلمهای او از یک جایگاه انسانی به سیاستمداران جامعه مدرن اعتراض میکنند. «فارنهایت 11/9» با وجود نقایصی که دارد، یکی از بهترین نمونههای فیلم مستند در دو دهه اخیر است که میتوان آنرا ادعانامه انسانهای هزاره سوم علیه دولتها و سیاستمداران در سرتاسر جهان دانست که از شکنندگی و از بین رفتن احساس و جان انسانها در برابر سیستم حاکم انتقاد میکند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: یک لحظه ویژه در «فارنهایت 11/9» جاییست که پس از نمایش اعتراضات آن مادر عراقی و تمام فریادها و ناراحتیهای او، یک کات درخشان به بریتنی اسپیرز بهعنوان یکی از مهمترین سلبریتیهای آن زمان آمریکا داریم و میبینیم که او گویا در خلاء زندگی میکند و اساسا خبر ندارد در جهان اطرافش چه میگذرد؛ اسپیرز در آن شرایط میگوید من از رئیسجمهور کشور راضی هستم و او را قبول دارم. «فارنهایت 11/9» با هزینه 6 میلیون دلاری و فروش 222 میلیون دلاری، به نوعی مهمترین مستند تاریخ سینمای آمریکاست که بیش از هر فیلم مستند دیگری دیده شده و تنها مستندی است که برنده جایزه نخل طلای کن شده است. گرچه کسب این جایزه به حضور تارانتینو در هیات داوران آن سال نیز مربوط است، یعنی کسی که همچون مایکل مور از نگاه ژورنالیستی در فیلمهایش بهره میبرد. به هر حال تصمیم جشنواره کن در آن سال متهورانه بود و نگاه جهانیان را به سمت جنگطلبی جورج بوش و آمریکا بازگرداند. در این میان تهیهکنندگی هاروی واینستین که تهیهکننده فیلمهای تارانتینو نیز است، احتمالا در اهداء نخل طلای کن بیتاثیر نبوده است.
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: در فیلمهای افسانه پریان آمریکایی در دهه 40 که در آثار کسانی مثل فرانک کاپرا یا پرستون استرجیز دیده میشود، شخصیتی معصوم در اثر ورود به فضای شهرهای مدرن دچار وحشت میشود. آن شخصیت در اینجا خود مایکل مور است که در فیلمهایش از ترس قالب تهی کرده و به ما توضیح میدهد که چرا همه چیز اینچنین ترسناک شده است. بهرغم ایراداتی که به فیلمهای مور وارد است، اما فیلمی مانند «بولینگ برای کلمباین» میتواند الگوی فیلمسازی در دیگر نقاط جهان نیز باشد و حجم بالای خشونت را برای ما تصویر کند.
عسگری در پایان گفت: مایکل مور در فیلم «بعد به کجا حمله کنیم» محصول سال 2015، نگاه تعدیلشدهتری نسبت به فیلمهای پیشین خود دارد و در مقام یک گردشگر آمریکایی به ویژگیهای مثبت دیگر فرهنگها مینگرد؛ او به دولتمردان آمریکایی میگوید در عوض کشورگشایی و مستعمرهسازی در نقاط مختلف جهان، میتوان بهعنوان یک فعال فرهنگی به کشورهای مختلف رفت و از ویژگیهای مثبت ساختاری مثل نظام خدمات درمانی، خدمات آموزشی و.. این کشورها آموخت. مایکل مور آن شکل طبیعی از زندگی بشر که از جامعه آمریکا رخت بربسته را احضار میکند تا به جامعه آمریکا بگوید که چه اندازه در خلاء زندگی میکنند و از استانداردها دور شدهاند.