فیلم «کلاس» در خانه هنرمندان ایران به نمایش در آمد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سیصد و پنجاه و هفتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 8 مرداد فیلم «کلاس» به کارگردانی لورن کانت در تالار استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور رامتین شهبازی برگزار شد.
شهبازی در ابتدای صحبتهایش «کلاس» را فیلمی «سهل و ممتنع» توصیف کرد و گفت: در کتابهای حوزههای بینالمللی فلسفه فیلم، معمولا سراغ فیلمهایی میروند که وجوه نمادین بیشتری دارند. اما وقتی پای فیلمهایی مثل «کلاس» به میان میآید با چالش مواجه میشویم و این سوال مطرح میشود که در فیلمهایی که تا این حد داعیه واقعگرایی دارند، چگونه میتوان در آنها وجوه تمثیلی یافت؟ نظر من این است که در فیلمی مثل «کلاس» که از کشوری میآید که اندیشه فلسفه قارهای در آن جایگاه محکمی دارد، شاهد مباحث فلسفی و اساسیای هستیم که پرسش برانگیزند. یکی از ایدههایی که فلسفه قارهای مطرح میکند اینست که فلسفه لزوما به مباحث عجیب و غریب نمیپردازد و همین گفتگوی ساده ما اگر حاوی نکتهای باشد میتواند به فلسفه تبدیل شود. آن فلسفهای که به مسائل بغرنج میپرداخت و شمایل عجیبی داشت دچار تغییر شده است. در فیلم «کلاس» دیدیم که چگونه روابط میان انسانها میتواند چنان مسالهای ایجاد کند و فکر مخاطب را درگیر پرسش کند.
این مدرس سینما سپس به طرح این سوال پرداخت که فیلم چگونه مباحث نظریاش را بر مخاطب پدیدار میکند و در پاسخ گفت: لورن کانت گفته بود وامدار عباس کیارستمی است و تحتتاثیر او فیلم «کلاس» را ساخته است. یکسری مباحث تکنیکی که مرحوم کیارستمی در فیلمهایش استفاده میکرد، در این فیلم نیز قابل مشاهده است. این فیلمها گرچه در ظاهر نوعی شلختگی را نشان میدهند، اما میزانسن در آن کاملا قابل مشاهده است؛ میزانسن به معنای کلاسیکِ قرار دادن در مکان و رابطه هرآنچه در صحنه است با دوربین که در یک مکان مشخص تعریف میشود. در اینجا مکان همان کلاس است.
وی ادامه داد: با فیلمی مدرن مواجهایم ولی اندیشهای که به ما ارائه میکند، اندیشهای پستمدرن است. کلاسی میبینیم که دارد آماده میشود تا به حضور دانشآموزان و شخص معلم نظم و ترتیب بدهد. مکانی که تصویر میشود ابتدا خالیست و بعد بهواسطه شخصیتها پُر و برای آن مکان تعریفی مشخص ارائه میشود. دوربین حالتی سیال دارد و یکجور مستندگونگی در آن است؛ فیلمساز خود را زیاد در قید و بند چینش خطی دوربین و کادربندیهای کلاسیک نگه نمیدارد و این امر در مونتاژ نیز تاثیرگذار است؛ خیلی جاها جامپکات دارید، و روند خطی لازم که برای القای یک داستان مشخص بکار میرود در اینجا وجود ندارد. اگرچه هر چه پیش میرویم داستان پسر و دختر تا حدودی مشخص میشود و کمی سعی میشود شخصیتها بهصورت مشخصتر دنبال شوند. کارگردان این تغییرات را آگاهانه در سبک و عناصر بصری تدارک دیده است. با اینحال دوربین سیال است، تاکیدی روی معلم ندارد، تاکید روی دانشآموزان نیز به یک اندازه است.
شهبازی افزود: در مقدمه از خلال معرفی معلمهای مختلف، شخصیت موردنظر شما را انتخاب میکند و از این طریق داستان را پیش میبرد. اما چرا این معلم انتخاب میشود؟ یعنی کسی که به دانشآموزان زبان فرانسه درس میدهد و با دستور زبان و واژهها درگیر است. اولین نکتهای که با قرار گرفتن در این مکان میبینید، یکجور شلوغی و هرج و مرج است. کلاس چیده شده و آماده است و عناصر مختلف کنار هم قرار گرفتهاند، اما ناگهان میبینید دانشآموزان هرکجا بخواهند مینشینند و هرچه میخواهند میگویند و هرجور بخواهند رفتار میکنند. پس دوربین هم این سیالیت را نیاز دارد تا هر لحظه شخصیتی را که میطلبد شکار کرده و به او بپردازد. در واقع یکجور شکار لحظه وجود دارد، گرچه فیلمنامه کاملا دقیق و درست است و حتی گفتگوی بین شخصیتها ما را هدایت میکند تا در نهایت به یک نگاه مدون و منسجم برسیم.
این منتقد سینمایی ادامه داد: نکته دومی که میبینیم این است که بهواسطه نماهای کلوزآپ، کارگردان دائما ذهن مخاطب را در یک محیط بسته و تحت فشار قرار میدهد. به این ترتیب محیط بسته کلاس بستهتر میشود تا دوئل بین معلم و دانشآموزان را ببینید. حتی وقتی از سکانسهایی بهعنوان پاساژ استفاده میکند، مثلا جایی که حیاط و بازی بچهها را میبینیم، باز هم عنصر هرج و مرج قابل مشاهده است، اما در یک زاویه نمای دیگر. ضمن اینکه محصور بودن حیاط را هم مشاهده میکنیم. وقتی وارد دفتر معلمها میشویم نیز به همین ترتیب؛ کات به کلوزآپها و رفت و آمدها اتفاق میافتد. پس کارگردان به ما زیاد اجازه نمیدهد موقعیت خودمان را در این صحنهها پیدا کنیم. دائم با چهرههای مختلف مواجه میشویم که عناصر ریزی در آنها دارای اهمیت است، مثلا بارداری یکی از معلمها، یا عصبانی بودن یک معلم از اینکه بچهها درس نمیخوانند و.. .
وی اضافه کرد: سومین نکته اینست که مخاطب به این آدمها آنچنان نزدیک میشود که گویی تمامی آنها را میشناسد. تا پیش از نیمه فیلم تمامی آنها گویا در یک سطحاند و چیزهایی مثل نژاد و هویت اهمیت خاصی ندارد. فیلمساز از منظر زیباییشناسی تمام تلاش خود را میکند که فارغ از مباحث بافتی و پسزمینهای، فیلم بهعنوان یک اثر هنری قابلقبول جلوه کند؛ از فیلم لذت میبرید، خسته نمیشوید، با آدمهایی آشنا میشوید که هر کدام داستانی دارند، ریتم خوبی دارد و فیلم اینجا تمام میشود.
شهبازی ادامه داد: اما آنچه مهمتر است و باعث میشود «کلاس» را برنده نخل طلای کن کند، اینست که امروزه مواجهه با آثاری هنری در این سطح و حتی در سطوح نازلتر، صرفا مواجهه با یک فیلم سینمایی نیست و میتوان خوانشی هگلی از اثر هنری داشت. با فیلمی مواجه هستیم که به نوبه خود میتواند یک رساله جامعهشناسی و یک رساله فلسفی باشد. مثلا اگر درباره فیلمهای سهراب شهیدثالث از عبارت «هنر برای هنر» استفاده کنیم، سطح بحث را تنزل دادهایم. به نظر من یک اثر هنری فراتر از ویژگیهای هنری آن است؛ در عرض زمانی کوتاه میتوان بحثهای زیباییشناسانه و حرکت دوربین و.. راجع به یک اثر هنری را جمع کرد. بهخصوص که اکثر فیلمها ردپایی از آثار دیگر را در خود دارند و راحت میشود راجع به آنها حرف زد. نکته مهمتر اینست که فیلم از مسالهای که به نظر میرسد فیلمنامهای برای آن وجود ندارد، عبور میکند و در حد یک رساله نظری جلوهگر میشود. اینجا عنصر تفکر وارد میشود.
این مدرس سینما افزود: ما با یک کلاس درس مواجهیم با معلمی که به بچهها زبان فرانسه میآموزد. اما از ابتدا قرار نیست زیاد زبان فرانسه تدریس شود؛ از همان ابتدا بچهها چندان درگیر ادبیات نیستند، هرچند اشاراتی به برخی نویسندگان میشود. بحثی که مطرح میشود، بحث خودِ زبان است و با عناصر سازنده یک زبان شروع میکنیم. یک ساعت ابتدایی فیلم به این میگذرد که معلم درباره معنای واژگان با بچهها بحث و سوءتفاهم آنها نسبت به واژگان را برطرف میکند. پس از عبور از مرحله واژگان، به مرحله دستور زبان میرسد. یعنی اینکه واژگان چگونه دستور زبان را شکل میدهند. راجع به ساختار جملات صحبت میکند. از بُعد زیباییشناسی صرفا اینجا بحثهایی در جریان است که در نهایت ما را به یک کشمکش و یک نقطه تلاقی بین شاگرد و معلم برساند. یعنی اگر صرفا مسائل زیباییشناختی مدنظر بود، مساله میتوانست مساله ریاضی یا شیمی یا هر چیز دیگری باشد.
وی ادامه داد: زبان به این دلیل انتخاب شده که مساله اصلی، عدم توانایی این افراد در گفتگو با یکدیگر است. چون در بند مقولهای به نام زبان هستند که بین انسانها فاصله میاندازد. در بحثهای نظری و علمی که مرجع دارد هم سوءتفاهمات مانع از برقراری ارتباط میشود و این مساله در زبان پیچیدهتر است. در فیلم تعدادی نوجوان داریم که در آستانه ورود به جامعه هستند و در آستانه برقراری ارتباط. و معلمی داریم که استاد واژهشناسی است، اما لزوما نمیتواند با بچهها ارتباط برقرار کند. اینجاست که فلسفه از بحثهای خاص خارج شده و عمومیت پیدا میکند. پس این مکان کوچک به مثابه یک جزء از کل، وجه مجازی پیدا کرده و ایده تمثیلی که اشاره کردیم در اینجاست که کامل میشود و فیلم میتواند یک اثر تمثیلی باشد.
شهبازی در ادامه گفت: آنها در کلاس شروع میکنند به حل کردن مسائل، و تا حد زیادی به تعریفی از واژهها میرسند و ارتباط اولیه تا حدی شکل میگیرد. پس از آن سراغ دستور زبان میروند تا ببینیم چگونه میتوانیم خودمان را در ساختارها قرار دهیم. اینجا متوجه اهمیت سکانسهای ابتدایی میشویم که در آنها صندلیها چیده و دیوارها نقاشی میشدند و.. یعنی بر عنصر نظم تاکید میشد که در کنار عنصر دستور زبان قرار میگیرد. معلمی داریم که زبان پیچیدهی فرانسه تدریس میکند و افرادی از ملیتها و قومیتهای مختلف. شرایط مانند تاشهای رنگ بر روی بوم نقاشی است که آرام آرام چیزهایی به آن اضافه میشود. کلاژ بودن این آدمها اشارهای دارد به فلسفه قارهای. چالشها از جایی شروع میشود که قرار است واژگان در دستور زبان جای بگیرند و اینجاست که افراد رفتارهای خود را بروز میدهند. زبان یک نظم نمادین است و معلوم میشود که تصور ما مبنی بر اینکه با شناختن واژگان ارتباط میتوان برقرار کرد، اشتباه است.
این منتقد سینمایی سپس اظهار داشت: فیلم در یک ساعت ابتدایی ما را به این نقطه میرساند که واژهها عامل ارتباط بین ما نیستند و ما را دچار سوءتفاهم میکنند. وقتی دچار سوءتفاهم هستیم، نمیتوانیم قانونها را تعیین کنیم. پس این پنجره برای مخاطب باز میشود که نگاه انتقادی چگونه شکل میگیرد که در این فیلم نگاه انتقادی نسبت به مقوله زبان و آموزش است. به این معنا، نکته مهم فرآیندیست که در آن دانشآموز پس از 9 ماه حضور در کلاس، چیزی یاد نگرفته است. پس مباحث اساسا مباحث درسی نیست، بلکه این است که در اولین فاکتورهای مواجهه دچار مشکل هستیم. «کلاس» یک رساله فلسفی است و جدا از مباحث زیباییشناسانه لزوما هدف زیباییشناسانه ندارد، گرچه در آن زمینه هم فیلم کاملی است.