«عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
در سیصد و پنجاه و هشتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 22 مرداد فیلم «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» به کارگردانی اپیچاتپونگ ویراستاکول در تالار استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور محسن جعفریراد برگزار شد.
جعفریراد در ابتدای این نشست به جشنواره کن و نوع نگاه حاکم بر آن در ادوار مختلف پرداخت گفت: فیلمی که از جشنواره کن جایزه دریافت کرده باشد را از دو منظر میتوان نگریست؛ نخست از منظر فرامتنی و مبتنی بر حواشی و محورهای مدنظر جشنواره، و دوم با نگاهی مستقل که به خود فیلم بپردازد. در دورههای آغازین جشنواره کن اساسا فیلمی که به مسائل سیاسی میپرداخت پذیرفته نمیشد، اما از اواسط دهه 60 میلادی به اینسو فیلمهای ایدئولوژیگرا با لحن صریح سیاسی جای خود را در این جشنواره باز کردند.
وی ادامه داد: در دهههای 50 و 60 میلادی شاهد جنبشهای اکسپرسیونیستی در آلمان، نورئالیستی در ایتالیا و موج نو فرانسه بودیم. اما این مکاتب بهتدریج رنگ باخته و فیلمهایی جایگزین آنها شدند که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به سیاست میپرداختند. سینماگرانی همچون کن لوچ، کوستا گاوراس و فرانسیس فورد کاپولا نیز بهخاطر نگاه سیاسیشان موفق به کسب جایزه نخل طلای کن شدند. در دهه 90 میلادی شاهد ترکیب نگرشهای فلسفی با ایدئولوژی هستیم و در این دوره سینماگری مانند عباس کیارستمی موفق به کسب جایزه از کن میشود.
این منتقد سینمایی افزود: در دهه اول قرن 21 فیلمهایی در این جشنواره با اقبال مواجه میشوند که بهظاهر رنگ و لعابی هنری و فرمال داشته اما در اصل حامل نگرهای سیاسی هستند. از جمله فیلم «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» که وامدار سینمای ایران و عباس کیارستمی نیز است. جشنواره کن در دهه 90 میلادی و دهه اول قرن 21 به کشورهای جهان سوم و آسیایی توجه نشان داده و با جوایز مختلف از آنها استقبال کرده است. ضمن اینکه در دهههای اول و دوم قرن 21 فیلمسازی همچون میشائیل هانکه را داریم که در موردی استثنایی همزمان موفق به دریافت جایزه اسکار و کن شده است. بنابراین خبری از نگاه فرمالیستی پیشین نیست و نگاه هالیوودی حاکم بر اسکار توانسته بر جشنواره کن چیره شود. میبینیم که از اصغر فرهادی تا میشائیل هانکه هم در اسکار و هم در کن مورد تحسین قرار میگیرند.
جعفریراد اضافه کرد: اما فیلمی مانند «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» بهعنوان یک فیلم کُند و حوصلهسربر و خالی از داستان به معنای کلاسیک، چگونه موفق به کسب این جایزه میشود؟ اپیچاتپونگ ویراستاکول اهل شمال شرق کشور تایلند است و بیشتر فیلمهایش را درباره شهر و زادگاه و خانواده خود ساخته است؛ فیلمهای که مستقیما به تاریخچه تلخ کشور تایلند میپردازند. در سالی که این فیلم موفق به کسب نخل طلای کن میشود، تیم برتون ریاست هیات داوران کن را بر عهده دارد و تناسبی نیز میان کارنامههای ویراستاکول و برتون وجود دارد. برتون «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» را «کنفسیوسیترین فیلم تاریخ سینما» توصیف کرده است.
او ادامه داد: این فیلم ساختار بسیار سادهای دارد اما برخلاف این ساختار ساده، زمینهای پیچیده و چندلایه را روایت میکند. ویراستاکول در فیلمهای دیگر خود نیز به درونمایههای تناسخ، جهان پس از مرگ، جهانهای موازی و.. پرداخته است. تصاویر فیلم «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» تصاویری سادهاند که در لانگشات و مدیومشات میگذرند و این شاید بیانگر موضع فیلمساز نسبت به آن جهان معنایی باشد که در فیلم خلق میکند و قصد دارد مخاطب را با آن همراه کند. فیلم فاقد شخصیتپردازی به معنای کلاسیک است و دیالوگهای فیلم نیز کم و گزیدهاند.
این منتقد سینمایی گفت: اما اگر از منظر نشانهشناختی با «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» روبرو شویم، میتوان به نشانهای مانند باز و بسته شدن اشاره کرد؛ در ابتدای فیلم طناب گاو از درخت باز میشود و در ادامه در و پنجره اتاق عمو بونمی است که با ورود خانواده همسرش باز و برخلاف موقعیت پیشین، پُرنور میشود و این مساله در دیگر زمانهای فیلم نیز دیده میشود.
جعفریراد افزود: از منظر روانکاوی فرویدی نیز میتوان این فیلم را بررسی کرد؛ فروید مقالهای در باب ماتم و ماخولیا دارد که در آن ماتم را واکنش هیجانی و احساسی و سطحی شخص نسبت به آنچه از دست داده توصیف میکند و ماخولیا را واکنش عمیق شخص نسبت به ابژه از دست رفته میداند. در «عمو بونمی زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» شاهد هر دو نگاه هستیم و از این بابت با دیدگاه فروید قابل انطباق خواهد بود؛ عمو بونمی که در ابتدا در حال سوگواری برای از دست رفتن عزیزانش است، به مرور تبدیل به سوژه از دست رفته میشود. در واقع آدمها یا تبدیل میشوند به ابژههای از دست رفته، یا در ماتم گذشته و حال و آیندهاند.
وی ادامه داد: فیلم برداشتیست آزاد از مقالهی یک راهب بودایی که درباره شخصی نوشته شده که با مدیتیشن زندگیهای گذشته خود را به یاد میآورد. پس با فیلمی مدیتیشنگونه مواجهیم با نماهای لانگشات زیبا و صداهای گوشنواز فراوان و دیالوگهایی اندک میان افرادی که در پیوست و گسست ارتباطیاند. اما تضادهایی نیز در فیلم وجود دارد؛ مثلا برخلاف عنوان فیلم، چیزی از گذشتههای عمو بونمی نمیبینیم و در انتهای فیلم نیز که بهشکل میمون در میآید نمیدانیم این حالت مربوط به گذشته یا حال یا آینده اوست.
جعفریراد در پایان گفت: فیلم از نظر ساختاری چهار ساختار را دربرمیگیرد؛ درام کلاسیک، درام مستندگونه در لحظاتی که دوربین روی دست قرار دارد، جاهایی که فیلم با دوربین 16 میلیمتری فیلمبرداری شده و تصاویر اکسپرسیونیستی. در واقع کارگردان برای تبیین جهان معنایی مدنظر خود ترکیبی از ساختارها را بکار بسته است. فیلمساز نگاه موجزی نسبت به روایت فیلم دارد و با کمک گرفتن از عکاسی و عکس، بدون اینکه از کادر معنایی فیلم خارج شود، موضع ضد جنگ خود را بیان میکند.