ویژه برنامه «سینماتک» خانه هنرمندان ایران با نمایش منتخبی از آثار سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ویژه برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که با عنوان «دو روز با فیلم کوتاه» طی روزهای پنجشنبه و جمعه ۴ و ۵ آذر برگزار شد، منتخبی از فیلمهای سی و هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران شامل ۲۴ اثر در گونههای داستانی، مستند، تجربی و پویانمایی با حضور صاحبان آثار و عواملشان مورد بررسی قرار گرفتند.
آخرین لالایی در تهران ساخته محمد وحدانی، سیکل اثر پدرام پرنیان فر، آینه خیس اثر امیرهوشنگ معین، جان داد به کارگردانی سهیلا پورمحمدی، عروسک ساخته الهه اسماعیلی، کپسول به کارگردانی امیر پذیرفته، مورس به کارگردانی روناک جعفری، صندلی ساخته محمدباقر شاهین، روزنوشتهای مردی که آنجا نبود به کارگردانی روزبه فرازمند، هرگز گاهی همیشه ساخته شادی کرمرودی، دیوار چهارم به کارگردانی محبوبه کلایی، رامخانه کاری از احسان شادمانی، کلاغ به کارگردانی اهورا شهبازی، کبود ساخته علی توکلی، مادری از دارخوین اثر ایوب مروانی پور، چگونه منتظر گودو باشیم؟ به کارگردانی عرشیا زینعلی، گذشته کاری از حمید محمدی، ارفاق ساخته رضا نجاتی، هفت سمفونی زاگرس به کارگردانی پرویز رستمی، هیرودو اثر سروش باغبانی، منطقه کاری از اسما ابراهیمزادگان، آنیما به کارگردانی محبوبه محمدزکی، میر و مار ساخته امین پاک پرور و زوزه به کارگردانی امیر نجفی آثاری بودند که در این روز نمایش داده و نقد و بررسی شدند.
در نشست بررسی اولین سانس نمایش آثار، سید رضا صائمی مجری و کارشناس برنامه گفت: معتقدم سینمای کوتاه ما جلوتر از سینمای بلند ما است و خلاقیت و نوآوری و ایدهپردازی به خصوص در یک دهه اخیر، در عرصه فیلم کوتاه بسیار امیدوار کننده است. باید فیلم کوتاه را به عنوان سینمایی مستقل نگاه کنیم نه صرفا به عنوان یک پیش زمینه برای سینمای بلند.
در نشست بررسی آثار سانس اول، سهیلا پورمحمدی در این نشست درباره فیلم کوتاه «جانداد»، اظهار کرد: روزی که از بازار ماهی فروشان میگذشتم، فهمیدم برای برخی ماهیها یک زمان طولانی حدود ۸ ساعت میگذرد تا جان بدهند. فکر میکردم درباره مرگ و زندگی و این قیاس اگر قرار باشد حرفی بزنم، میتواند شبیه به «جان داد» باشد و در نهایت به این اثر رسیدم.
صائمی گفت: گویی این فیلم درباره زندگی است و زندگی آن مفهومی است که در فیلم ستایش میشود. یکی از ویژگیهای این اثر نسبت انسان و طبیعت به هم است.
پورمحمدی درباره نسبت مرگ و طبیعت عنوان کرد: من با جغرافیایی که فیلم بیان میشود زندگی میکنم و داستان فیلمهایم در آن بستر اتفاق میافتد. تقابل مدام مرگ و زندگی این بستر را برای بیان داستان به خوبی فراهم میکرد. فکر میکنم با حزن و مرگی که اتفاق افتاده است، مخاطب سردی رابطه را درک میکند اما واکنش دیگری به مرگ نیز یک عزلت و خشم است. شخصیتی که من در این مرد دیدم، بدخلقی و بیتفاوتی است و بچه مرگ مادرش را نمیپذیرد. این قاعده را من عامدانه و آگاهانه در شخصیتپردازی برای مرد گذاشته بودم.
وی گفت: در بازنویسیهای مکرر فیلمنامه به این موضوع رسیدیم که فضای انتزاعی کودک را با انیمیشن پیش ببریم. ستیا اسدی بازیگر خردسال این فیلم از بین ۸۰ کودک انتخاب شد، این اثر اولین کار جدیاش بود و دورههای مقدماتی را میگذراند.
این فیلمساز تاکید کرد: با بچهها زیاد کار کردم و با نحوه کار کردن با آنها آشنا بودم اما ستیا بینظیر بود. درباره موسیقی این فیلم هم باید بگویم که ترجیح دادیم از موسیقی پرحجم استفاده نکنیم و به سمت فضاسازی رفتیم.
در ادامه این نشست پدرام پرنیانفر درباره فیلم کوتاه «سیکل» گفت: فیلم من در بخش تجربی جشنواره حضور داشت. فیلمهای تجربی با بحث روایت، داستان را پیش میبرند. در فیلمنامه از نشانههای استعاری استفاده کرده بودم. کار دیالوگ نداشت و یک جهانبینی را در یک شخص به وجود آورده بودم که او در یک فضای سیاه و سفید بود. ما انسانها هر کدام هنرمندانی هستیم که بوم زندگیمان را بر اساس جهان بینی خودمان طراحی میکنیم.
صائمی نیز درباره این اثر گفت: یکی از ویژگیهای این کار در ترکیب تصویر بود و گویی فرم کار کلاژ بود؛ هم عناصر واقعی و هم گرافیک در آن استفاده شده بود.
پرنیانفر عنوان کرد: دوست نداشتم و ندارم به این بحث برسیم که پیچیدگیها را باید بپذیریم تا درگیری ذهنیمان به پایان برسد.
وی افزود: برخی میگویند که کار کند پیش میرود، ولی این کندی از عمد بود. شخصیت یک فضای ملالآوری داشت که از قصد در پیش تولید کار شکل گرفت.
صائمی در ادامه درباره فیلم کوتاه «آخرین لالایی در تهران» ساخته محسن وحدانی گفت: فضاسازیهای این اثر مربوط به دهه ۴۰ است که برخی این نقد را دارند که فیلم به طراحی صحنه تکیه کرده، به درام توجه ندارد و مخاطب مدام منتظر است که مثلا فروغ را ببیند.
وحدانی کارگردان اثر که به صورت تلفنی از فرانسه با این نشست همراه بود، گفت: فیلم برای من از یک تصویر شاعرانه شروع شد؛ از دختری در کنار یک بخاری در یک استودیوی عکاسی نشسته و سعی میکند خیالپردازی رمانتیکی برای خود ایجاد کند. من سعی کردم یک حال و هوا از آن خیالپردازی بسازم.
وی افزود: فیلم تصور و رویا را با بیننده شریک میشود. سعی کردم فروغ را نبینیم و انگار که یک خواب شیرین میبینیم و قصه مرد و عکسها هم در همین حالت برزخ گونه بماند. من پارههایی از چیزهایی را که در ذهن دختر میتواند باشد، به عنوان المان در فیلم قرار دادم. میخواستم همه چیز را به شکل نصفه و نیمه و مانند یک خواب با مخاطب شریک شوم.
همچنین در نشست نقد و بررسی آثار دومین سانس، شادی کرمرودی کارگردان فیلم «هرگز گاهی همیشه» عنوان کرد: نوشتن فیلمنامه هرگز گاهی همیشه را، سال ۹۶ شروع کردم. در نسخه اولیه تارا و ترنج قرار بود باهم بپرند اما در بازنوسیهای بعدی تغییراتی ایجاد شد. ذهن من درگیر اطرافیان دخترهای حاضر در داستان این اثر بود.
وی ادامه داد: قصدم این بود به دنیای ترنج بیشتر نزدیک شوم؛ ترنج درک میکند که خواهرش قرار است خودکشی کند و این درک مستلزم آن است که او آن مسیر را درک کند. ترنج جوابهای صادقانهای به پرسشنامه نمیدهد و این پا در هوایی او در اثر، کاملا مد نظر من بود.
در ادامه به پرسش حاضران در جلسه پاسخ داده شد.
کرمرودی توضیح داد: برای من در داستان دختری با احتمال خودکشی خواهرش روبرو میشود. من پایان فیلم را باز نمیدانم زیرا در این صورت ترنج احتمال خودکشی خواهرش را باور میکند. رخدادن ذهنیت افراد تا زمانی که آن را انجامندهند، مشخص نیست. کانون اصلی فیلم من شخصیت ترنج است.
کارگردان در پاسخ به دغدغه شخصیت محور بودن فیلم در این اثر و کارگردانی و بازیگری کرم روی در آن به صورت توامان توضیح داد: دوست داشتم این شکل از مولف بودن در اثر را تجربه کنم و علاوه بر بازی، خودم این فیلم را کارگردانی کنم اما وقتی وارد ساخت آن شدم، دیدم سختتر از آن چیزی است که فکر میکنم. پشیمان نیستم و معتقدم که جواب داده است.
«مورس» درباره خسرو گلسرخی نیست
در ادامه این نشست روناک جعفری درباره فیلم کوتاه «مورس» تصریح کرد: فیلم من درباره خسرو گلسرخی نیست. من داستانی داشتم که برایم جذاب بود و فکر کردم میتوان آن را گسترش داد. بیشتر به نمایندگی از نام خسرو و نشانههایی در فیلم، اسم نقش را خسرو گذاشتم. در واقع من کدهایی در فیلم گذاشتم و البته این نامها برای من نمادین است.
وی ادامه داد: فکر میکنم مخاطب قصد من و برداشتی که باید را از فیلم گرفته است. ما چیزی که را ساخته و پرداخته ذهن عاطفه در ۸۰ سالگی است، میبینیم. من اتفاقا بدم نمیآید که در فیلم یک دوپهلو بودن وجود داشته باشد.
جعفری اظهار کرد: خیلی از کاراکترها زندگیها و مرگها و اتفاقات یکسانی در تاریخ داشتهاند که در این میان برخی زندگیها متفاوت بوده اما در نهایت بر اساس حافظه عاطفی که از کودکی داشتم، فکر میکردم میتوانم قصه مورد علاقه خود را روایت کنم. قصه مورد علاقه من درباره مرگ بود که سه بار در فیلم تکرار میشود.
صائمی گفت: اما مخاطب فکر میکند که این اثر درباره خسرو گلسرخی است که میتواند یک مستند پرسشگرانهای باشد که میخواهد در ذهن مخاطب سوال ایجاد کند، یا یک مستند پژوهشگرانهای که درباره مرگ خسرو گلسرخی میخواهد رمزگشایی کند. وقتی بپذیرید که این فیلم درباره خسرو گلسرخی است، این خوانشها اعتبار پیدا میکند.
جعفری عنوان کرد: فیلم من یک اثر بازسازی شده است و تلاش کردم از همان شاخصها استفاده کنم اما مبتنی بر حقیقت محض نیست. تولد بهرام با مرگ خسرو پیوند میخورد و ما از تک تک اتاقها صدای شکنجههای مختلف و … میشنویم. مورس زبان مشترکی است که در این اثر تلاش کردم از آن استفاده شود.
تجربه تعلق خاطر یک مهاجر در ملبورن
در ادامه این نشست روزبه فرازمند کارگردان فیلم کوتاه «روزنوشتهای مردی که آنجا نبود» بیان کرد: پس ذهن من بیشتر تجربه تعلق خاطر فردی مهاجر بود در ملبورن. در این باره تحقیق کردم و خودم به عنوان مهاجر سعی کردم درکم از رابطه با شهر را در قالب یک اثر بیان کنم.
وی ادامه داد: زمان این فیلم به دلیل محدودیت ۳۰ دقیقهای جشنواره فیلم کوتاه تهران، کوتاه شده است. فکر میکنم زمانی میتوان اثری را تجربی نامید که تا انتهای تدوین نمیدانی فیلم درکلیتاش به اصطلاح درآمده یا نه.
این مستندساز در پاسخ به سوال حاضران یادآور شد: دغدغه این اثر بیان معضلات مهاجران نیست. این اثر مستندی شهری است که به واسطه بررسی رابطه یک مهاجر و نحوه ادغام شدناش در فضای شهری قصد درک زندگی در یکی از متروپلیتنهایی را دارد که طبق آمار ادعا میشود از بالاترین سطوح کیفیت زندگی در دهه دوم قرن ۲۱ام برخوردار بوده است. فیلم دراماتیک نیست. من نخواستم معضلی را بیان کنم. ما سنت سمفونیهای شهری را در مستندسازی داریم که قصدشان بیشتر از بیان معضل درک نبض تپنده یک شهر در مقطع تاریخیای خاص به واسطه مدیوم سینما است. در یک اثر تجربی زمان فیلم را ریتم درونی متریالها تعیین میکنند.
وی ادامه داد: جشنواره به جشنواره شرایط حضور آثار متفاوت است بعضی جشنوارهها تا ۴۰ دقیقه را فیلم کوتاه حساب میکنند بعضی کمتر. جشنوارههایی هستند که این مسئله را دارند که وقتی فیلمساز تصمیم گرفته اثر را بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه بسازد، یعنی استانداردی را به فیلم تحمیل کرده و زمان فیلم از دل مقتضیات اثر به دست نیامده است.
فرازمند یادآور شد: در این فیلم اشخاص هم حاضرند هم غایب و تکنیکی که در فیلم به کار رفته نوعی سوپرایمپوز است که جلوهای شبح گونه به انسانها بخشیده است.
در ادامه محبوبه کلایی درباره فیلم کوتاه «دیوار چهارم» توضیح داد: این کار برای من هم آزمایش و هم یک آزمایشگاه در یک آشپزخانه بود. آنجا یک آشپزخانه واقعی بود. تکنیک اثر میکسمدیا بود. برخی امور از نظر من بدیهی است و مخاطب میتواند نشانه شناسی و خوانشهای متفاوتی کند تا آدمها به برخی چیزها فکر کنند.
وی ادامه داد: این کار بستر تجربی داشت و در طی زمان یک فرم را تکمیل میکردم. در ابتدا سعی من این نبود که از نقطه نظر یک بچه قصه بگویم و حرکت دوربینها آزمایشی بود. من در این اثر استعاری محور حرکت کردم.
در ادامه این نشست رضا صائمی به اقتباس ادبی این اثر از یک شعر اشاره کرد و ویدا شیرازی، نویسنده فیلمکوتاه «کلاغ» ساخته اهورا شهبازی یادآور شد: کلاغ نتیجه کاری ۴ ساله برای ما است. این اتفاق ماحصل مطالعات و پژوهشهای اهورا شهبازی است. نمیخواستیم از نریشن استفاده کنیم چون کار تکراری بود. تصمیم گرفتیم کاراکتر کلاغ طور دیگری باشد. کش و قوس بسیار زیادی داشتیم و تصمیم گرفتیم جای کاراکترها را عوض کنیم.
جمعه ۵ آذر دومین روز از برنامه «دو روز با فیلم کوتاه» علاوه بر دو سانس نمایش فیلم با برگزاری دو نشست نقد و بررسی با اجرا و کارشناسی وحید نامی فیلمساز و مدرس سینما همراه بود.
در اولین نوبت از این نشستها علی توکلی کارگردان فیلم «کبود» بیان کرد: «کبود» به نوعی اولین فیلم و به نوعی چندمین فیلم کوتاه من محسوب میشود. زیرا در مقطعی بین کار فیلمسازی من وقفه افتاد. ضمن اینکه در چند سال اخیر فیلمسازی بسیار حرفهایتر در سینمای کوتاه دنبال میشود. ۱۳ دقیقه از این فیلم «زمان واقعی» است، ریتم بدون استفاده از موسیقی و به واسطه بازیها و چرخش میزانسنها در فیلم اتفاق میافتد و این برایم راضیکننده است. خط فرضی شکسته نمیشود. جغرافیا معرفی میشود و این جنس ویژگیها باید در سینمای روایی وجود داشته باشد که تلاش کردیم در «کبود» رعایت شود.
در ادامه وحید نامی درباره مسئله فیلم از توکلی پرسید. او پاسخ داد: مادری فوت کرده است و فرزندانش میخواهند علت واقعی مرگ او را بفهمند. خواست قهرمان بردن جنازه به تهران است و مانع آن نیز کاراکتر دایی است که اصرار بر دفن شدن جنازه در روستا دارد. اما در نهایت اتفاق رخ داده نه خواست صد در صدی قهرمان را تامین میکند نه ضد قهرمان را.
انتظاراتمان را از فیلم کوتاه داستانگو روشن کنیم
نامی همچنین در ادامه با اشاره به این که شخصیتپردازی در «کبود» اتفاق میافتد، به نگاه سنتی فیلم در برخورد با زنان اشاره کرد و از کارگردان آن پرسید که چقدر از این نگاه برخاسته از تفکر صاحب اثر است. توکلی در این باره گفت: من فرد روشنفکری هستم. به نظرم مهم نیست جهان بینی من به عنوان یک فیلمساز چیست بلکه در جریان سینمای واقعگرا اگر بتوانیم بازنمایی درستی داشته باشیم موفق عمل کردهایم. بنابراین لزوما میتوان موضع فیلمساز را در فیلم ندید.
توکلی در پایان گفت: به نظرم مدیوم فیلم کوتاه همچنان فاقد مبانی نظری اصولی است. اینکه شکل پردهبندی که در نمایشنامه و فیلمنامههای ۹۰ دقیقهای وجود دارد، در فیلم کوتاه داستانگو اتفاق میافتد یا نه. با حذف مقدمه و بردن داستان از نقطه عطف اول به جلو یا باید فیلمها لطیفه گونه باشند. باید انتظارات از فیلم کوتاه داستانگو روشن شود.
اینکه آیا میتواند شخصیتپردازی کند یا نه یا باید این امر در پیش داستان شکل گرفته و عطری از آن در داستان عیان شود و اینها مباحثی است که باید روشن شود.
اگر میتوانستم «چگونه منتظر گودو باشیم؟» را در سه ساعت میساختم
ادامه این نشست به گفتوگو درباره فیلم «چگونه منتظر گودو باشیم؟» ساخته عرشیا زینعلی اختصاص یافت. نامی بیان کرد: این فیلم لحن شسته رفتهای دارد اما قدری طولانی است که «ملال» آن در ۴ اپیزود و مواجهه مخاطب با کاراکترها روشن شده است و به نظرم همین حد کافی بود.
زینعلی گفت: اگر به اختیار من بود حتی فیلم را در سه ساعت میساختم. لوکیشنهای این فیلم در گیلان است اما در یک شهر از این استان نیست. این نگرانی را داشتیم که در هر شش لوکیشن به ناگهان کارمان نیمه کاره باقی بماند. بنابراین تعداد بیشتری لوکیشن در نظر میگرفتیم. یک قاعده داشتیم و این بود که همه لوکیشنها باید فضای آخر الزمانی که زندگی در آن جریان ندارد، داشته باشند. من معمولا با دیدن لوکیشن و عکسبرداری از آن دست به نوشتن میبرم. درباره این فیلم بعد از دیدن لوکیشن متن را روتوش و بازنویسی میکردم و سه بار بازنویسی صورت گرفت.
وحید نامی نیز اشاره کرد که ساختار تئاتری بر بازی بازیگران تاثیر مثبتی گذاشته است و لوکیشنها نیز در فیلم ایده میدهند.
زینعلی در بخش دیگری از صحبتهایش در پاسخ به سوال یکی از حضار که در فیلمش چه چیزی به نمایشنامه ساموئل بکت اضافه کرده است، بیان کرد: به نظرم هر آنچه مخاطب از فیلم برداشت میکند درست است و به مرگ مولف معتقد هستم اما اگر نظر خودم را بخواهم بگویم اگر دست به کاری نزنیم و منفعل باشیم روز به روز وضعیت بدتر خواهد شد.
ادامه این نشست با طرح سوالاتی از سوی تماشاگران و پاسخهای فیلمساز ادامه یافت.
وی در پاسخ به این سوال که با رویکردی معاصر نسبت به نمایشنامه «در انتظار گودو» بکت آیا بهتر نبود انفعال کاراکترها شکسته شود؟
زینعلی در پاسخ گفت: من از این نمایشنامه برای کاربرد دیگری در فیلم استفاده کردهام. در واقع «ملال» و «انتظار» در این نمایشنامه را برای کار خودم نیاز دیدم.
سعید نجاتی کارگردان سینما که در نشست حضور داشت، در پایان این بخش به مناقشه بر سر تعریف سینمای تجربی در سالهای اخیر و تعریف نشدن درست این مولفههای این گونه در رویدادها و جشنوارههای فیلم کوتاه داخلی اشاره کرد.
امیر نجفی کارگردان فیلم «زوزه» نیز با حضور روی سن بیان کرد: این پنجمین فیلم کوتاه من است و پیش از این یک فیلم مستند و ۴ فیلم داستانی ساخته بودم.
وی در پاسخ به سوال وحید نامی درباره مبنای انتخاب بازیگران فیلمش گفت: هر دو نقش برای من نقش اصلی بودند. ایده این فیلم در جریان یک تئاتر برایم شکل گرفت که یک بازیگر سر تمرین مدام خندهاش میگرفت و من را بابت اجرای اصلی نگران میکرد. همچنین درباره بازیگر مرد باید بگویم که بهزاد دورانی اساسا فردی جدی است و خشکی چهره او برایم در این نقش جذابیت داشت.
نامی در ادامه درباره انتخاب بازیگر نقش اول زن در فیلم انتقاداتی را مطرح کرد و درباره اثر نیز گفت: «زوزه» فیلم خوبی به لحاظ کارگردانی است و شسته و رفته و همه چیز در آن به اندازه است.
حمید محمدی کارگردان فیلم پویانمایی «گذشته» نیز در بخش دیگری از این نشست نقد و بررسی بیان کرد: این فیلم بر تکنیک «استاپ موشن» استوار است. در انیمیشن فیلمنامه خود پیشنهاد تکنیک میدهد. این اولین فیلم من بعد از ۲۰ سال فعالیت انیماتوری است. ایده فیلم تجربهها و مواجهه شخصی من با ترسهایم بود و در طرح اولیه آن را آوردم و فیلمنامهای هم بر پایه آن نوشتم اما وقتی دوستانم خواندند گفتند خیلی شخصی است تا اینکه با آقای حضرت پور برای نگارش فیلمنامه صحبت کردم.
حضرت پور نویسنده اثر که در سالن حضور داشت، درباره فیلمنامه گفت: من و حمید به این نتیجه رسیده بودیم که درباره ترسها صحبت کنیم. شکسپیر گفته است نقاط قوت آدمها در مواجهه به ضعفهایشان آشکار میشود و ما این ایده محوری را در فیلم قرار دادیم.
نامی به تکراری بودن عنوان «گذشته» اشاره کرد و نویسنده اثر درباره علت انتخاب آن گفت: این عنوان نام موقتی بود که برای اثر انتخاب کردیم اما در ادامه انگار فراموش کردیم که باید اسم را تغییر بدهیم.
وی درباره انتخاب عوامل بیان کرد: من سعی میکردم در انتخابها تنها ایدههایم را به همکارانم منتقل کنم و از آنها میپرسیدم که آیا به نظرشان در خروجی چنین ایدهای پیاده شده است یا نه. این فیلم با ۲۰۰ میلیون تومان هزینه به غیر از دستمزد کارگردانی و انیمیت و هزینه ساخت بخشهایی از دکور، ساخته شده است و هنوز سختیهای آن بر دوشم هست.
نامی در پایان نشست به فیلم «مادری از دارخوین» ایوب مروانیپور اشاره و عنوان کرد: نریشن فیلم به زبان عربهای منطقه جذابیت زیادی داشت. لوکیشن تلمبه خانه در شهر نیز جذاب بود و به نظرم کاش کاراکتر اصلی مستند که یک پیرزن است خود به عنوان راوی در فیلم حضور داشت.
رضا نجاتی کارگردان فیلم «ارفاق» در بخش بعدی این نشست حضور داشت و در ابتدای حرفهایش درباره شباهت فضای اثرش به فیلم کوتاه «تشریح» ساخته حسین شهابی که نامی به آن اشاره کرد، گفت: من ۱۱ سال است فیلم کوتاه میسازم و تاکنون ۷ فیلم ساختهام. ترسی از اینکه «ارفاق» با فضایی شبیه به «تشریح» سیاوش شهابی ساخته شده است، نداشتم و اعتقادی ندارم که ما نباید دیگر با آن حال و هوا یا نزدیک به فضای دیگر فیلمها، فیلم بسازیم. اگرچه از انتخابهای سیاوش شهابی در «تشریح» برای مثال در انتخاب بازیگر سعی میکردم فاصله بگیرم.
وی ادامه داد: زاویه دید من در این فیلم این بیت از سعدی است که روی تخته کلاس نوشته شده: «اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد. همه عمر زنده باشی به روان آدمیت». در واقع فیلم به دانش آموز میگوید من به تو ارفاق میکنم اما تو نمونه این اجتماع هستی و ممکن است در آینده مشکلاتی را به واسطه تربیت غلط خود ایجاد کنی. ما دیالوگی در فیلمنامه داشتیم که حذفش کردیم زیرا خیلی پیام فیلم رو میشد؛ در جایی که معلم در نهایت به مدیر میگوید: «من خودم زدم» و من فکر کردم اگر اجازه بدهیم مخاطب خود برداشت کند، بهتر است.
نامی بیان کرد: جنس اتفاقات فیلم به نظرم در یک روز نمیگنجد و اگر قصه در دو روز میگذشت میتوانست باورپذیری بهتری داشته باشد. شاید باید محاکاتی را در شخصیت اصلی با بازی هوتن شکیبا میدیدیم و به نظر میرسد میتوانست بر شخصیتپردازی بیشتر کار شود.
نجاتی در این باره بیان کرد: این یک انتخاب است و انتخاب من در این فیلم لحظه بوده است و شاید با انتخابهای دیگر از فضای بصری فیلم فاصله میگرفتم.
نامی به بازی خوب بازیگران «ارفاق» اشاره کرد و نجاتی در این باره گفت: من به تمرین زیاد قبل از فیلمبرداری اعتقاد زیادی ندارم و معتقدم حس و حال باید در لحظه صورت بگیرد و ۴ جلسه فیلمبرداری برای این کار داشتیم. یک جلسه دورخوانی و یک جلسه تمرین در لوکیشن صورت گرفت. در تئاتر البته به این تمرین بسیار نیاز است. کار با سیاوش چراغی پور، هوتن شکیبا و اصغر پیران و بقیه گروه برایم بسیار جذاب بود. از آنها خواستم همراهم باشند و خوشبختانه همین اتفاق هم افتاد. به نظرم هوتن شکیبا را به تازگی کشف کردهاند و شبیه به ستارهای است که وقتی به او نزدیک میشوی درخششاش را بیشتر میبینی.
اسما ابراهیم زادگان کارگردان فیلم «منطقه» نیز بیان کرد: فیلم قبلی من «حفره مشترک» هم بر اساس یک فقدان بود که چند سالی هم از ساخت آن اثر میگذرد. در «منطقه» نیز این فقدان وجود دارد. نمیدانم تماشاگر چه برداشتی از آن داشته است اما برای من شباهت تماتیک با «حفره مشترک» دارد.
نامی درباره ایده این فیلم بیان کرد: کم پیش میآید به ایده یک فیلم حسادت کنم اما درباره «منطقه» این اتفاق افتاد. به نظرم فیلم قلاب را به خوبی برای تماشاگر میاندازد اما شاید در جایی دو پاره و سانتی مانتال میشود.
ابراهیم زادگان در پاسخ به این نظر بیان کرد: نه به مفهوم سانتی مانتال اما فیلم برای من یک بخش رئال دارد و یک بخش اتفاق جادویی که وارد دنیایی دیگر از حرکت دوربین گرفته تا نوع بازی بازیگران میشویم. فیلم داستان و مصائب علی را بررسی میکند و او در نهایت نیز به آرامشی که قبلتر از فیلمبرداری داشته است، میرسد.
وی ادامه داد: ما قرار بود دو قاب داشته باشیم که در گپوگفتهای اولیه این ایده حذف شد. زمان ۱۵ دقیقهای برای اجرای این تمهیدات ایجاد شلختگی میکرد و تصمیم گرفتم مود فیلم از ابتدا به همین شکل باقی بماند و با جای خالیها کارگردانی را پیش ببرم. تصویر جای خالی زن و غیاب سیما با کنار رفتن کاراکتر و در جایی که خاطره یا انرژی از نفر قبل از او هست را ببینیم.
رضا نجاتی درباره فیلم «منطقه» گفت: این فیلم مود خیلی خوبی دارد. حال و هوا و اتمسفر را مثل یک سرنگ به مرور به تماشاگر منتقل میکند.
«دو روز با فیلم کوتاه» به همت سینماتک خانه هنرمندان ایران با همراهی انجمن سینمای جوانان ایران و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد.