دومین روز از برنامه «هفته سینمای تجربهگرا» جمعه ۸ شهریور در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. پیش از نمایش فیلمها محسن خیمهدوز درباره ویژگیهای سینمای تجربهگرا و تفاوت آن با سینمای تجربی صحبت کرد.
خیمهدوز در ابتدای این نشست گفت: با فهم تفاوت معنایی و روششناختی سینمای تجربی و سینمای تجربهگرا، متوجه شویم سینمای تجربی کلیشهگراست و سینمای تجربهگرا کلیشهزدا. معنا و مفهوم مستقل بودن سینما نیز به همین ترتیب دچار تغییر و تحول اساسی میشود. سینمای تجربهگرا نه تنها از کلیشههای سینمای عامهپسند قصهگو بلکه از کلیشههای سینمای تجربی موسوم به هنر و تجربه هم تبعیت نمیکند. زیرا سینمای تجربهگرا ماهیتا از همه کلیشههای رایج و متعارف فراتر رفته و آنرا با تجربههای کاملا نوینی از نو خلق کرده و میآفریند و در فرم و محتوا مستقل از همهی آنها عمل میکند تا سینمای مستقل تجربهگرا خود تبدیل به یک کلیشه نشود. چون در همان لحظهی کلیشه شدن استقلالش را از دست میدهد و به تناقض درونی دچار میشود. تناقض درونی به این معنا که سینمای تجربهگرای کلیشهای یعنی سینمای مستقل غیرمستقل.
وی ادامه داد: اگر جهان قدیم جهان کلیشهها و تشابهات بود، جهان امروز نه جهان کلیشههاست و نه جهان تشابهات بلکه جهان خروج از کلیشهها و تشابهات است برای ورود به جهان تفاوتها. بهدلیل همین کلیشهای نبودن است که در تجربهگرایی تکرار وجود ندارد. منظور از تکراری نبودن در جوهر پدیده است نه در اعراض آن. جوهر زنده تجربهگرایی آنرا به یک جهان بیهمتا واحد و غیرکلیشهای تبدیل میکند که هرگز تکرار نخواهد شد و تکرار را هم نخواهد پذیرفت. حتی اگر تبدیل به یک سبک در فیلمسازی شود.
این منتقد سینمایی افزود: سینمای کلیشهشدهی هنر و تجربه برخلاف روزهای آغازینش که تجربه علیه کلیشهها بود، اینک به تجربه در کلیشهها تبدیل شده است. در حالیکه سینمای مستقل تجربهگرا سینمای تجربه بر کلیشههاست و تنها گونهای در سینماست که در آن هر بنیان، هر پایه و هر فرمی از نو آفریده میشود. نقد کلیشهها و بنیانها و فرمها، زیباشناسی سینمای مستقل تجربهگراست. اگر سینمای کلیشهای هنر و تجربه تجربهایست بر اساس تشابهات سینمای تجربی مبتنی بر روش استفاده از فرمهای مشابه برای محتوای غیرمشابه، روش سینمای مستقل تجربهگرا استفاده از فرمهای متفاوت برای محتواهای متفاوت است؛ فرمها و محتواهایی که هرگز به یک کلیشه و یک ساختار تبدیل نمیشوند.
خیمهدوز ادامه داد: سینمای مستقل تجربهگرا با هر فیلم یک تجربه ساختشکنانه نو در فرم و یک تجربه روایتگرانه نو در محتوا را تجربه میکند. بنابراین در این سینما نه کلیشهها و ساختار، بلکه خود تجربهگراییست که تکرار میشود؛ بیآنکه این تکرار به ساختارها یا کلیشههای مشابه تبدیل شود. سینمای مستقل تجربهگرا به همین دلیل غالبا نو و تازه میماند. زیرا مرگ آن در کلیشهای شدنش و حیاتش در نو و غیرکلیشهای شدنش نهفته است.
وی در بخش دیگری از این نشست به بحث تجربهگرایی به عنوان یک تجربه زیباشناختی پرداخت و گفت: زیباشناسی با ذوقورزی و سلیقه سازندگان و مخاطبان اثر هنری مرتبط است، اما میتواند هم تاریخچه مستقلی داشته باشد و هم قواعدی برای فهم فهماندن خلق کردن و آفریدن ارائه کند. به همین دلیل میتوان از زیباییشناسیها سخن گفت و همینطور از قواعد زیباشناختی. میتوان از زیباشناسی هر دوره، هر سبک، هر اندیشه، هر فیلمساز صاحب سبک و مولف و هر نوع سینما از جمله از زیباشناسی سینمای تجربهگرا هم سخن گفت؛ گونهای از زیباشناسی که برای فهم و درکش باید مستقل از عادات سایر زیباشناسیهای متعارف سینمایی از جمله زیباشناسیهای رایج سینمای عامهپسند قصهگو آنرا تجربه کرد؛ تا زیباشناسی تجربهگرایی قربانی عادات ذهنهای بسته یا وابسته به ایدئولوژیها و سفارشهای برون هنری نشود.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: اگر نقد کلیشههای رایج یکی از بنیانهای تجربهگرایی باشد، اولین تاثیر این نقد در شکلگیری زیباشناسی ریتم است. همانطور که ریتم و زیباشناسی آنرا نباید همان چیزی در نظر گرفت که در سینمای کلاسیک هالیوودی تجاری قصهگوی عامهپسند بوده است، آنرا هم نمیتوان همانی دانست که در سینمای تجربی فرانسه دهه ۳۰ میلادی تجربه شده است. این در حالیست که سینمای ایران در زیباشناسی ریتم هنوز از سطح سینمای سیاه و سفید دهه ۴۰ و ۵۰ ایران فراتر نرفته است. ریتم موجود در سینمای تجاری آن دو دهه حتی در فیلمهای موسوم به فیلمفارسی آنقدر درخشان و زیباست که بهراحتی و تنهایی میتواند فقدان محتوا فقدان قصه و فقدان روایت در آن فیلمها را بپوشاند.
خیمهدوز ادامه داد: البته آنگونه زیباشناسی ریتمیک نه برآمده از دانش استتیک، بلکه تابع شرایط آن زمان بود. از جمله اینکه فیلمبردار و تدوینگر فیلمها در اکثر موارد یکی بودند؛ و اینکه همه سازندگان این فیلمها دنبال راهی بودند تا بجای تقویت محتوا و روایتهای زیباشناختی فیلمها، همان محتوای نازل و ابتدایی را جذاب نشان دهند و به فروش برسانند که البته در اکثر موارد هم موفق بودند. همین الزام بود که آنها را ناخودآگاه به قواعد ریتمیکی رساند که هنوز هم بعد از گذشت نیم قرن، بهترین کلاس درس فهم زیباشناسی ریتم در سینمای ایران است. هم برای فیلمسازان سینمای تجربهگرای مستقل و هم برای تدوینگران و سینماگران سینمای قصهگو. چرا که حتی سینمای قصهگوی عامهپسند هم برای خلق ریتم زیبا نیازمند تجربهگرایی است.
وی افزود: سینماگران سینمای تجربهگرا نباید اشتباه نسلهای قبل را مرتکب شوند و اسیر گسستهای غیرعقلانی بین سینمای قبل و بعد از انقلاب شوند. بلکه برعکس باید با ذهنی پرسشگر و نگاهی کاوشگر به تمام فیلمهای سیاه و سفید دو دهه ۴۰ و ۵۰ مراجعه کنند و معنا و مفهوم ریتم را بیاموزند. و سپس با ابتکارات نوین تجربهگرا به خلق زیباشناسی نوینی در ریتم روایتهای تجربی دست یابند؛ همان چیزی که سنگ بنای سینمای مستقل تجربهگراست. زیباشناسی نوین سینمای تجربهگرا، تجربه را نه از منظر نگاههای تمام شده بلکه از منظر نگاههای آغاز شده میبیند؛ و ضمن درس گرفتن از اشتباهات نسلهای پیشین و فعلی، موفق به ترکیب دو عنصر تفکر و تجربهگرایی بهعنوان اساس استقلال هنری میشوند.
این منتقد سینمایی در ادامه گفت: موفقیت سینمای تجربهگرای مستقل نه در گیشهها بلکه در اندیشههاست. زیرا هیچ فیلم ماندگاری برای ماندنش به مخاطب باج نداده و از راه باج دادن ماندگار نشده است. و این بهترین نشانه از زیباشناسی سینمای تجربهگراست؛ تجربهای زیباشناختی که هر کسی قادر به تجربهاش نیست. اگر از این منظر به تجربهگرایی در سینما نگاه شود حاصل منطقی آن حذف سانسور خواهد بود. چرا که اگر چنین نشود، سیاست حذف خودش هم شامل سیاست سانسور شده و حذف خواهد شد. پایان دادن به حیات فیلمهای تعلیقی و در انبار مانده که از پیامدهای نقد حذف و سانسور است، بخشی از همان زیباشناسی تجربهگرایی در سینمای تجربهگراست که معنای دیگریست از مستقل بودن سینمای تجربهگرا.
خیمهدوز در پایان گفت: زیباشناسی تجربهگرا ضامن تداوم حیات سینمای تجربهگرا نیز است. زیرا این نگاه زیباشناختی به تدریج از زمینه برون سینمایی به بنیان درون سینمایی تبدیل میشود. اگر ترس از تجربه نگاهی غیرزیباشناختی باشد، شجاعت در تجربه عین زیباشناسی تجربهگراییست. راه نوین برای سینمای ویرانشده و منجمد و تکراریشده ایران که بهشدت فاقد زیباشناسی روایت و ریتم است، برگزاری انبوه جشنوارههای بیثمر سینمایی نیست. بلکه تربیت ذهنهای نوین است برای از نو دیدن جهان؛ برای ایجاد شجاعت در نگاه کردن به جهان و برای تجربهگرایی مستقل غیرکلیشهای در فرم و محتوا.