سیوسومین نشست از سلسله نشستهای تخصصی پژوهش و خلق اثر هنری با عنوان ناظر ذهنی/ نقش زیباییشناسی در درمان جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ با حضور علی فرامرزی و دکتر مینا توکلی برگزار شد.
در بخش اول این نشست که به گفتوگوی شیوا بیرانوند با علی فرامرزی اختصاص داشت، فرامرزی در ارتباط با ناظر ذهنی به بیان سخنانی پرداخت و گفت: انسان با مجموعهای از احساسات مثل بینایی، شنوایی، چشایی، لامسه و بویایی با جهان و واقعیتهایی که در اطرافش هست ارتباط میگیرد و این ارتباط را از طریق این حواس به مغز و ذهن خود منتقل میکند. دادههایی که از طریق حواس پنجگانه به درون ما منتقل میشود از سه طریق میتواند مورد بررسی قرار بگیرد، از راه مطالعه و پژوهش در زمینه آراء دیگران، از راه مشاهده و تجربه، و مورد سوم میتواند تجربههای علمی باشد که توسط مغز پژوهان، روانشناسان و… انجام میشود.
فرامرزی ادامه داد: در فلسفه موضوع خودآگاهی مطرح شده است و این مسئله که ما چگونه جهان را دریافت میکنیم و چه اتفاقی در ما میافتد و چگونه آن را به بیرون منعکس میکنیم، موضوعی است که ذهن بیشتر فلاسفه را به خود مشغول کرده بود. آگاهی یعنی اعمال غیر ارادی که ما انجام میدهیم مانند دیدن، شنیدن و… به مغز منتقل شده و آنجا پردازش میشود و سپس از جهان آگاه میشویم و با آن ارتباط میگیریم. اما مغز ما این توانایی را دارد که توجه را به خودش معطوف کند و از اینجا خودآگاهی شروع میشود. مورد تفحص قرار دادن ذهن یعنی خود آگاه شدن. پس خودآگاهی یعنی انداختن نور توجه بر آن چیزی که در ذهن در حال رخ دادن است.
این هنرمند ادامه داد: فکر کردن یک مسئله خود به خودی است و ما ارادهای بر آن نداریم. این فکرها در ذهن ما تفسیر شده و به آنها معنا داده میشود و از دل این معنا بخشی، احساس زاییده میشود. این احساس به طور طبیعی در کنش و واکنشهای ما منعکس میشود. این فرآیند در هنرمند و در اثر هنری او یک تفاوت ویژه دارد، زیرا آن تصویرذهنی مستقیماً در فعلی که هنرمند در لحظه انجام میدهد و اثری که خلق میکند تاثیر دارد. از این طریق است که بحث ناظر در هنر مطرح میشود و اهمیت پیدا میکند. در فلسفه مدرن هنر ناظر را بخشی از رخداد میدانند، یعنی اینکه چگونه نگاه کردن و چگونگی ناظر در اتفاقی بهعنوان رخداد هنری تاثیر بسیار مستقیم و تعیین کننده دارد.
فرامرزی افزود: اگر ناظری وجود نداشته باشد هنر الکن میماند و نمیتواند یک جریان احساسی، ذهنی یا فرهنگی را به جریان بیندازد. اما چون هنر یک کنش انسانی است اولین ناظر اثر هنری خود هنرمند است و به این ترتیب هیچ وقت اثر هنری بدون ناظر نمیماند. در میان باید و نبایدهایی که فعل هنری را جلو میبرد ناظر تنها نظارت نمیکند بلکه اعمال نظر میکند و به طور مستقیم در چگونگی آن اثر هنری دخالت دارد. اما ناظر ذهنی هنرمند میتواند یک استاد باشد و یا ممکن است یک اثر هنری باشد. ممکن است نقدی باشد که بر آثارش نوشته شده و حتی ممکن است یک موفقیت هنری باشد که در ذهن هنرمند به عنوان یک الگو قرار میگیرد و یا فروش آثار هنری که در ذهن او به شکل هدف در میآید. تحت تاثیر یک الگوی ذهنی بودن اجازه نمیدهد که ما از ابعاد مختلف به یک اتفاقی نگاه کنیم و در نتیجه یک سویه به حقیقت نگاه میکنیم. بنابراین خلاقیت تحت تأثیر آن ناظر ذهنی است که حضور دارد و با دیکتاتوری باید و نباید میکند. اگر هنرمند نتواند ذهن خود را بشنود و نتواند ببیند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است چگونه میتواند آزادانه انتخاب کند؟ طبیعی است بخش مهمی از آنجا انتخاب کرده و عمل میکند تحت تاثیر آن چیزی است که آن ناظر به او القا میکند.
فرامرزی ادامه داد: به نظر من کنش اولیه هنرمند ممکن است از ذات خودش برخیزد اما مسئله این است که عمل هنری دارای طول زمان است و در مدتی که اثر هنری شکل میگیرد و به نتیجه میرسد ذهن هنرمند همچنان در حال کار است و افکار متفاوتی وجود دارد که کار را پیش میبرد. بنابراین ناظر ذهنی چندان امر خلاقانهای نیست، و اگرچه جنبههای مثبت دارد اما جنبههای منفی نیز دارد. به گمان من هنرمندان بزرگی که خلاقیت مداوم داشتند کسانی بودند که خودآگاه بر این جریان بودند. اگر بر ناظر ذهنی خود آگاهی پیدا کنیم میتواند بهترین روزنه برای این باشد که به عقب برویم و ببینیم چه اتفاقی در ذهنمان رخ داده و به این ترتیب یک خودآگاهی دائمی بین هنرمند و آنچه دارد انجام میدهد اتفاق بیفتد.
در بخش دوم این نشست دکتر مینا توکلی روانشناس بالینی، پژوهشگر هنر و هنردرمانگر درباره نقش زیباییشناسی در سلامت روان گفت: ویژگی اثر هنری این است که درگیر زمان و مکان نیست و مخاطب اثر هنری امکان این را پیدا میکند که زیست دیگری را که حاصل جهان هنرمند بوده است تجربه کند. وقتی من میخواهم جهان را بشناسم اگر درک پاره پاره از جهان داشته باشم، احساسات گسسته و پاره پاره پیدا میکنم، بنابراین همگنی برای شناخت جهان ضرورت دارد. وقتی آن یک دستی وجود ندارد بخشهای مختلف روح من هر کدام به نوعی با جهان مواجه میشوند و درکی که از جهان پیدا میکنم پاره پاره است.
توکلی ادامه داد: ما در دورهای زندگی میکنیم که به زیبایی تجاوز میشود و زیبایی از میان برداشته میشود. حضور زیبایی در جهان، انسان را از تنهایی در میآورد و انسانی که از تنهایی درآمده است کمتر قابل کنترل کردن است. وقتی آدمها به هم پیوند میخورند کمتر قابل کنترل هستند اما نظام سرمایه داری به انسانهایی نیاز دارد که بتواند آنها را کنترل کند. ما یک بُعد معنویت گرا داریم و در این بُعد به مرگ پاسخ میدهیم. وقتی از منظر نیازهای این بعد به جهان نگاه کنیم نوری از یک عالم دیگر به ما میتابد و زیبایی همان نور است. وقتی با زیبایی مواجه میشویم شباهت خود را با دیگری درک میکنیم و برای همین لذت میبریم. وقتی من یک حرکت مارپیچی دارم، هر بار در مواجهه جدیدم تجربه زیسته من متفاوت میشود. بنابراین در مواجهه با جهان از این منظر به تنوع خیلی زیادی نیاز ندارم زیرا تنوع را برای من تامین میکند. بنابراین وقتی اینطور به جهان نگاه میکنم به اشیاء زیادی نیاز ندارم از مصرف زدگی دور میشوم. ما همه چیز را مصرف میکنیم زیرا میخواهیم یک تجربه خوشایند را با همه آنها تکرار کنیم، فارغ از اینکه به جای تکرار یک تجربه لذت بخش میتوانیم عملکرد و تجارب لذت بخش خود را متعدد کنیم. بنابراین چنین آدمی به درد بازار و دنیای سرمایه داری نمیخورد.
توکلی ادامه داد: هر چیز لذت بخش اگر درگیر بعد زیستی شده باشد میتواند اعتیادآور باشد. اما تجربه لذت از نوع دیگر نیاز به شناخت دارد و باید آموزش ببینیم تا بفهمیم چطور اجازه دهیم جهان پیش روی ما گشوده شود و تجربه زیسته ما تغییر کند و دوباره خود را کشف کنیم. اینجاست که مفهوم تامل پررنگ میشود.
این پژوهشگر افزود: سلامت روان یعنی درک پیوند با هستی، درک این که من هم بخشی از هستی هستم و هستی نمیخواهد مرا از میان بردارد. یعنی عبور از هراس نابودی و پاسخ دادن به مرگ. وقتی من به مرگ پاسخ میدهم از هراس نابودی دور میشوم. زیبایی به من کمک میکند این پیوند را از طریق تعریف جهانشمول خودش درک کنم. برای درک آن تعریف جهانشمول نیاز به آموزش دارم و آموزش مرا از توهم دور میکند. توهم مقابل من و جهان واقعی میایستد، اما وقتی من از توهم دور میشوم امکان پدیدار شدن جهان را مقابل خودم فراهم میکنم و این یعنی سلامت روان. پس رفتن به سمت درک زیبایی شناسانه از هستی، تأملی به من میدهد که حاصل آن رسیدن به سلامت روان است.