فیلم «کاگه موشا» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران در سیصد و چهل و پنجمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه 20 فروردین فیلم «کاگه موشا» به کارگردانی آکیرا کوروساوا در تالار استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور پوریا ذوالفقاری برگزار شد.
ذوالفقاری در ابتدای این نشست به دشواریهای فیلمسازی برای کوروساوا پیش از خلق «کاگه موشا» و در حین ساخت این فیلم اشاره کرد و گفت: کوروساوا «کاگه موشا» را زمانی ساخت که رابطه غریب عشق و نفرتش با ژاپن به اوج رسیده بود. او پانزده سال پیش از این فیلم را عملاً به سرگردانی گذرانده بود و این برای فیلمسازی که دنیا او را بهعنوان یکی از مهمترین نمادهای فرهنگ ژاپن می شناخت، بسیار عجیب است. کوروساوا پس از ساخت ریش قرمز به آمریکا رفته و ناکام از به سرانجام رساندن پروژهاش به ژاپن بازگشته بود. پنج سال بعد «دودسکادن» را ساخت که استقبال چندانی از آن نشد. بعد خودکشی کرد که نافرجام ماند. در نهایت به دعوت شوروی به آن سرزمین رفت و «درسو اوزالا» را جلوی دوربین برد که دومین اسکار را برایش به ارمغان آورد.
وی ادامه داد: با وجود کسب جایزه اسکار برای «درسو اوزالا»، باز پنج سال طول کشید تا «کاگه موشا» را بهعنوان فیلم بعد جلوی دوربین ببرد و دقیقا اینجاست که رابطه عشق و نفرت کوروساوا با ژاپن به اوج میرسد. کوروساوا داستان «کاگه موشا» را از مقطعی از تاریخ ژاپن برگزید، ولی برای ساخت فیلمی درباره تاریخ سرزمینش نتوانست در کشورش بودجه تهیه کند و عملا هیچ حمایتی از او نشد. میتوان گفت «کاگه موشا» محصول تنهایی بزرگ کوروساوا است. بودجهاش به همت کاپولا و جرج لوکاس در آمریکا تهیه شد و وقتی زمان ساخت فیلم رسید، بازیگر و لوکیشن مناسبی برای کوروساوا وجود نداشت. بیست سال از برهم خوردن رابطه کوروساوا با توشیرو میفونه میگذشت و او ناچار شد تاتسویا ناکادای را برای دو نقش اصلی فیلمش انتخاب کند که واقعا بازیگری در این سطح نبود.
ذوالفقاری درباره مضمون فیلم گفت: معتقدم که کلید واژهی «کاگه موشا» «سایه» است. واژهای که درطول فیلم دوبار برادر فرمانروا شنیگن روی آن تأکید میکند. در همان پلان طولانی آغازین هم سایه شینگن که روی دیوار افتاده، بزرگترین عنصر آن نماست. و در سکانسی که بدل او جمع زنان را ترک میکند، تأکید دوربین روی سایهی بدل همین نکته را برجسته میکند. رابطه هنرمندانه و شیطنتآمیزی که کوروساوا بین فرمانرا و بدلش برقرار میکند، فقط در تأکید بر سایههای آنها نیست. در سکانسی که شینگن رنجور و زخمخورده با اطرافیانش دیدار میکند و به نظر میرسد آخرین باریست که او را در این مقام میبینیم، دست آسیبدیدهاش را به گردنش آویخته است. عین این موقعیت را وقتی میبینیم که بدل را از قلعه بیرون میکنند و در پی سقوط از اسب دستش مجروح شده است. در واقع او هم با وضعیتی مشابه جایگاه فرمانروایی را ترک میکند.
او با اشاره به سکانس پایانی فیلم توضیح داد: سایه شینگن روی بدل افتاده و انگار او پس از این تجربه، نه آن دزد پیشین است و نه فرمانروا شینگن. همین وضعیت او را به میدان جنگ و گریستن برای لشکریان میکشد. حرکت پایانی او که پس از تار و مار شدن سپاهش خود به سمت دشمن میتازد، همان کاریست که اگر شینگن زنده بود، انجام میداد. کات خوردنهای پیوستهی نگاههای پسر شینگن و بدل در سکانس جنگ انگار آدرسی به همین واقعیت است. گویی بدل خودش را فرمانده میداند و چه بسا نگرانی و تأثیرپذیری او از شکست، حالا از فرمانده اصلی که صرفا در پی اثبات اهمیت وجود خود است، بیشتر باشد.
ذوالفقاری به موفقیتهای بینالمللی فیلم و تأثیرش بر کارهای بعدی کوروساوا هم اشاره کرد و گفت: در دورهای که کرک داگلاس رییس هیات داوران کن بود، کوروساوا برای «کاگه موشا» نخل طلا را بهطور مشترک با «باب فاسی» گرفت. بهرغم کسب جایزه نخل طلای کن، انتقاداتی نیز به این فیلم صورت گرفت؛ از جمله به بازی تاتسویا ناکادای و بازیهای غیریکدست دیگر بازیگران فیلم. شاید به این دلیل که برخی از بازیگران فیلم از تلویزیون و گروهی دیگر از تئاتر دعوت شده بودند. کوروساوا بدون گروه همیشگی بازیگران، بدون بودجه و در شرایطی که به گفته خودش حتی ژاپن هم تغییر کرده بود و طبیعت بکری در آن وجود نداشت که با تیر برق و سیم و.. مخدوش نشده باشد، این فیلم تاریخی را ساخت. «کاگه موشا» نشان میدهد کوروساوا با فیلمهایی که وامدار تاریخ و فرهنگ ژاپن هستند، راحتتر افکار خود را بیان میکند. او از این فیلم انرژی گرفت و تاثیرش را در «آشوب» میبینیم. نقل قولی هم از کوروساوا وجود دارد که گفته در طول ساخت «کاگه موشا» دائما به آشوب فکر میکرده است. شگفت اینکه با وجود موفقیتهای بینالمللی این فیلم باز پنج سال طول کشید تا کوروساوا آشوب را بسازد.