نشست «مستندسازی بحران» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه برنامه «دوشنبههای سینما» نشست آنلاین «مستندسازی بحران» با حضور محمدرضا اصلانی، ارد عطارپور و کیوان کثیریان دوشنبه ۲۹ اردیبهشت در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این نشست عطارپور در پاسخ به سوال کثیریان درباره ویژگیهای مستندسازی در دوران بحران گفت: بحران عرصه خیلی بزرگی است و شامل خیلی چیزها از جمله بیماریها، جنگ، تخریب محیطزیست، زلزله و.. میشود. مستندسازی در مورد هر یک از این بحرانها هم ممکن است مواردی را دربر بگیرد که با بحران دیگر متفاوت باشد. اما میتوان نگاهی تاریخی به ماجرا داشت تا ببینیم فیلمسازان پیشین چه کردند و فیلمسازان امروز چه میکنند. در تاریخ هیچ بحران و واقعه ناگهانی که تعادل جامعه را بهم بریزد مثل بحران کرونا نبوده است.
وی ادامه داد: طاعون ضربات کشندهای به پیکر جوامع زده و مسیر تاریخ را تغییر داده و آنفلونزای اسپانیایی نیز تعداد مرگ و میر بسیار بیشتری از کرونا داشته است؛ آن چیزی که کرونا را منحصر به فرد میکند اینست که افراد از همدیگر خبر دارند و مطلع میشوند. در گذشته سالها زمان میبرد تا افراد مطلع شوند که یک بیماری در کشوری دیگر موجب مرگ آدمها شده است و این البته به روند کند بیماریها نیز مربوط میشود. اما اکنون همه از کرونا باخبرند و کرونا وجهی استعاری پیدا میکند؛ استعاره مرگ، استعاره دشمنی پنهان و از همه مهمتر استعاره دشمن مشترک بشریت. همه ابنا بشر متفقالقولاند که این بیماری دشمن سلامت و زندگی آنهاست.
این مستندساز افزود: با توجه به امکانات تکنولوژیک، واکنش فیلمسازان به این اپیدمی قطعا بیسابقه خواهد بود. نه فقط فیلمسازان بلکه هر کسی که دوربین و تلفن همراه دارد میتواند از لحظات مختلف این بیماری و روند آن و وجوه مختلفش فیلم بگیرد و این نکته مهمی در بررسی وضعیت فیلمسازی در این دوران است. البته منظور از فیلمسازی، یک فیلم تمامشده نیست بلکه ثبت آن چیزیست که مقابل دوربین دارد رخ میدهد و بعدها ممکن است به کار بیاید.
عطارپور ادامه داد: ثبت یک ماجرا و تجربه بیبدیل زندگی میتواند یک دلیل این کار باشد هرچند ممکن است فکر کند این فیلم زیاد دیده نشود و از جمع خانوادگی فراتر نرود. یا حتی تبدیل به یک یادگاری از یک عضو خانواده یا دوست شود که جان خود را از دست داده است و در آرشیو خانگی بماند. در عین حال میتواند تبدیل به یک عرصه خلاقانه برای یک فیلمساز شود که یک اثر تمامشده را به آثار دیگر در این زمینه اضافه کند. کسی که این فیلم را میگیرد الزاما با این قصد نیست که در آینده کسانی از آن استفاده کنند، اگرچه سابقه چنین کاری وجود دارد.
وی اضافه کرد: فیلمسازها وظیفه حرفهای خود میدانند که یک اثر را تمام کنند و آنرا به مخاطبان عرضه کنند. اما ماجرا صرفا به خود بیماری کووید ۱۹ محدود نمیشود بلکه جوانب دیگری دارد که میتواند مورد توجه فیلمساز قرار بگیرد. این که بسیاری از مکانها تعطیل شدهاند، این که فقر زیادی پدید آمده است، اینکه پنهانکاری وجود داشته و تا مدتی گفته نمیشد که این چه بیماریست که اینگونه انسانها را از پا در میآورد، بجای اینکه در سند مرگ افراد کووید ۱۹ نوشته شود، سینهپهلو یا چیزهای دیگر نوشته میشد و.. تمام اینها اطراف و اکناف یک سوژه است که فیلمساز میتواند روی آنها تمرکز کند و با دستمایه قرار دادن اینها فیلم را جلو ببرد.
عطارپور ادامه داد: فیلمساز میتواند مقاصد مختلفی از روشن کردن دوربین یا تلفن همراهش داشته باشد. به شخصه وجوه حاشیهای ماجرا را جذابتر میدانم. هر مرگ آنقدر مهم است که نمیتوان از آن به سادگی گذشت، اما کسانی هستند که بهراحتی میتوانند در مراکز درمنی تردد کنند و این کار را احتمالا فیلمسازان جوانتر انجام خواهند داد. اما من به اثرات کووید ۱۹ بر جامعه میپردازم؛ این یک نقطه عطف است و وقایع دیگر به سیاق سابق نخواهد بود.
در بخش دیگری از این نشست اینستاگرامی محمدرضا اصلانی گفت: بحران کرونا به ما یادآوری میکنند که دیدارهای مستقیم و دست دادن و روبوسیها چقدر زیبا بود اما بهدلیل درگیریهای زندگی روزمره این زیبایی را نمیدیدیم و برای ما بدیهی بود. واقعیت ما را وادار میکند که زندگی را درست ببینیم چون عادت ما را از دیدن جدا میکند و فقط مصرف میکنیم. رولان بارت میگوید واقعیت عادت ماست و نه خود واقعیت. الان است که به ارزش روابط انسانی پی میبریم. این امر اگر موجب یک فهم عمومی شود، شاید بینش جدیدی نسبت به روابط اجتماعی و انسانی نیز ایجاد کند. جهان مجازی در عین اینکه همه را بهم نزدیک کرده و مفهوم دهکده جهانی را شکل داده است، اما لمس که گستردهترین حس انسانیست را از بین برده است. این خود یک مساله است که این حس را چگونه باید احیا کرد. بحران به کرونا محدود نمیشود؛ کرونا میتواند ما را وارد بحرانهای دیگری کند که تاکنون از آن غافل بودهایم.
وی ادامه داد: سینما یک امر مستند است اما اضافات سینما مثل دراما و داستانگویی و.. کمی ما را از مفهوم مستند دور میکند. از اواخر دهه ۱۹۲۰ به بعد توجه به جهان و پرسش از چیستی جهان در سینما خود تبدیل به یک امر آوانگارد میشود و این در مقابل داستانسازیهای برساخته که واقعیت را میپوشاند، قرار میگیرد. آیا سینما برای غافل کردن تودههای مردم است یا برای برانگیختن آنهاست؟ کسانی مانند کریس مارکر، آلن رنه، ژان لوک گدار و.. از دل چنین نگاهی که در دهه ۱۹۲۰ شکل گرفت سربرآوردند. برای این فیلمسازان، رویکرد به جهان و کشف آن تبدیل به یک امر بنیادی میشود. آنها جهان را به مثابه یک بحران میبینند و نه فقط یک رویداد. جهان حادثه روزمره نیست بلکه مفهومی بنیانیست که مدام از خود حادثه بروز میدهد. برای آنها مساله اینست که چطور بجای سرگرم کردن تودهها، آنها را به خودشناسی واداریم تا با چهره واقعی خود مواجه شوند.
این فیلمساز افزود: بحران اصلی اینست که چگونه سرگرم کردن خود یک بحران عمده است؛ شما وقتی سرگرم میشوید، بحران اصلی را نمیبینید و حتی به بحرانپذیری عادت میکنید. خطر بزرگ این است که به بحرانها عادت کنیم، در عوض اینکه آنها را بشناسیم. در فیلم مستند بجای بحراننگاری باید به سمت بحرانشناسی رفت و از یک بحران موقعیتی به کشف درون برسیم؛ مثل کاری که آلن رنه در «شب و مه» انجام میدهد که نفس و ذات جنگ را میبیند و واقعه جنگ را به ذات جنگ گسترش میدهد و ذات انسانیت را مطرح میکند که در مقابل این بحرانها چگونه ایستاده است. یعنی شرافت وجودی چراغ بهدست بودن انسان را مطرح میکند. در مقابل بحراننگاری خطر عادت کردن به بحران را به همراه دارد.
اصلانی ادامه داد: هنر در مقابل بحرانها حافظ انسانیت است. جاودانگی هنر تمام ضایعات را میتواند جبران کند و در مقابل آن بایستد. در کل جهان چنین رویکردی امروز کمتر مشاهده میشود. این همه فیلم مستند ساخته میشوند اما چه نقشی در خروج از بحرانهای جهانی دارند؟ باید دید واقعه اصلی کجاست. شاید واقعه اصلی همان بیتفاوتی ما نسبت به واقعات باشد و نه خودِ واقعه. انسان دائما با بحران مواجه است اما مساله این است که حساسیتمان نسبت به بحرانها را از دست ندهیم. نظامها میخواهند این حساسیت از بین برود و رسانهها نیز با انباشت اخبار، بحرانها را بیوجه میکنند. ما هر روز با مجموعهای از بحرانها طرفیم و حساسیت خود را از دست میدهیم و این خطر بزرگی است که نظامها بهوجود میآورند تا بتوانند با بحرانزایی خودشان را از بحران نجات دهند. ما امروز به فیلم مستند هم عادت کردهایم.
وی در پایان گفت: در مورد کرونا، بحران واقعی اینست که ما کرونا را طبیعی فرض کردهایم. آیا این بحران طبیعی است؟ آیا جامعه چنین سوالی را طرح میکند؟ جامعهای که سوال نکند یک جامعه بحرانزده است و نیازی به بحرانهایی مثل سیل و زلزله ندارد. ما باید بحرانهای جدی خودمان را بپذیریم.