فیلم «صادق کُرده» در خانه هنرمندان ایران نقد و بررسی شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سیصد و هشتاد و هفتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران و در چهاردهمین برنامه از مجموعه «بازی بزرگان»، دوشنبه 10 دی فیلم «صادق کُرده» به کارگردانی ناصر تقوایی در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت. پس از آن نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور رامتین شهبازی و کیوان کثیریان برگزار شد.
«صادق کُرده» در مقایسه با «قیصر» محافظهکار است
شهبازی در ابتدای این نشست گفت: «صادق کُرده» از نظر سینمایی فیلم خوبی است و ساز و کارهای خود را دارد که تا امروز هم کار کرده است و سر پا و زنده مانده است. اما از منظر بینارشتهای و از باب مساله اخلاق نیز میتوان به فیلم پرداخت. در تاریخ سینما خواندهایم که گویا این فیلم ساخته شد تا پاسخی باشد به فیلم «قیصر». از نظر بحث انتقام و حتی جاهایی از پلات فیلم، «قیصر» و «صادق کُرده» شباهتهایی دارند؛ ولی به نظر من «صادق کُرده» برخلاف «قیصر» در مواجهه با مقوله اخلاق محافظهکارانه رفتار میکند.
وی ادامه داد: به این معنا که «قیصر» با نگاهی آنارشیستی سراغ قوانین موجود در جامعه میرود و حتی بهصورت آشکار، تفکر چپ آن دوران را نمایندگی میکند. گرچه بستر فکری ناصر تقوایی کاملا یکسان و شبیه به بستر فکری مسعود کیمیایی نیست، اما خیلی هم از یکدیگر دور نیستند؛ وابستگی ناصر تقوایی به فضای ادبی دهههای 30 و 40 ایران، استفاده او از فضای بومی در داستانگویی، استفاده از تجربههای مستندگرایی در ساخت فیلم و.. . اما «صادق کُرده» در برخورد با مقوله اخلاق بهشدت محافظهکار است. فیلم «قیصر» سعی میکند در این ماجرا خطشکن باشد و ما اگر امروز به تماشای «فروشنده» فرهادی مینشینیم، باز هم آنرا با «قیصر» مقایسه میکنیم.
این مدرس سینما افزود: حوزه اخلاق حوزهای گسترده است و اگر بخواهیم دست به یک تقسیمبندی کلی بزنیم، میتوان از اخلاق عینی و اخلاق ذهنی صحبت کرد؛ اخلاق عینی آن اخلاقی است که در جامعه تبدیل به اُبژه میشود و شما میتوانید آنرا مورد قضاوت قرار دهید؛ این اخلاق امریست ثابت که به آن اخلاق فضیلتگرا هم میگوییم. در اخلاق عینی خوب، خوب است و بد، بد؛ و چندان قابل تفسیر به رای نیست، چون بر اساس عرف و قانون و باورهای عمومی یک جامعه شکل میگیرد. برخلاف اخلاق عینی، اخلاق ذهنی ما را به حوزه اخلاق پستمدرن میرساند؛ جاییکه تفاسیر ما از اخلاق تبدیل به امری ذهنی میشود. در اینجا بافت اهمیت پیدا میکند و در قضاوت اخلاقی به شرایط توجه میکنیم. اخلاق ذهنی بسیار تاویلپذیر و تفسیرپذیر است و در حوزههای فرا اخلاق از آن زیاد صحبت میشود. بحثهای راجع به نظریهپردازی حوزه اخلاق نیز در اینجا قرار میگیرد. مثلا در فیلم «همه میدانند» فرهادی بحث فرا اخلاق مطرح میشود؛ اینکه چقدر راجع به اخلاق حرف میزنیم در عوض اینکه به اخلاق عمل کنیم.
«قیصر» اخلاق وجودی خود را بنیان مینهد
شهبازی ادامه داد: آن چیزی که بهصورت عرف در جامعه پذیرفته میشود و مورد احترام قرار میگیرد را میتوانیم moral بنامیم. این اخلاق عمومی تابع قدرت و نظم اجتماعی است. اما بحث اخلاق شخصی نیز در این میان مطرح است؛ اینکه ما به چه دلایلی دست به انتخابهای اخلاقی خود میزنیم و اینجا پای ethic در میان است. مثلا ممکن است شما طبق فرهنگ دست به عملی بزنید که آنرا جوانمردانه میدانید اما این عمل لزوما با اخلاق عمومی (moral) همخوان نباشد و ما بر اساس شرایط خود دست به انتخاب آن بزنیم.
وی اضافه کرد: فیلم «قیصر» با یک موتور محرک، یعنی ماجرای خودکشی خواهر قیصر در پی تعدی، داستان را آغاز میکند و پس از آن قتل «فرمان» اتفاق میافتد. در ادامه «قیصر» بنای اخلاقی خود را بنیان میگذارد؛ مدتی صبر میکند تا ببیند قانون به مثابه moral چه میکند و زمانی که ناتوانی قانون را میبیند، دست به کنش شخصی میزند. در واقع قیصر در اینجا یک اخلاق وجودی برای خود تعریف میکند که کاملا بر پایه اصالت وجودی شکل میگیرد و اینجاست که شخصیت ما کامل میشود. چرا که شخصیت زمانی ساخته میشود که دست به کنش میزند و کنش بر اساس انتخاب شکل میگیرد و انتخابها قضاوت در پی دارند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: گرچه اخلاق عمومی به ما میگوید چه کنیم و چه نکنیم، اما «قیصر» اخلاق شخصی خود را تعریف و پیاده، و جا به جا راجع به این اخلاق مانیفست صادر میکند. «قیصر» در اواخر دهه 40 ساخته شده است و اگر امروز بهدست مسعود کیمیایی ساخته شود، ما آنرا شعاری توصیف خواهیم کرد. اما در آن روزگار لازم بود که قیصر مدام مانیفست خودش را تکرار کند. «خان دایی» در فیلم «قیصر» در پی اخلاق عمومی و نهادینهشده است، اما قیصر مدام او را به چالش میکشد و اخلاق خود را پیش میگیرد.
تقوایی از اخلاق عمومی دفاع میکند
وی افزود: «صادق کرده» نیز کاتالیزوری شبیه به قیصر دارد؛ یعنی تعدی به یک عضو اصلی خانواده. در ادامه، شخصیت «صادق» نیز اخلاق شخصی خود را در پیش میگیرد و قصد انتقامجویی دارد، و از این نظر به «قیصر» شباهت دارد. ماجرا از جایی پیچیده میشود که دو شخصیت پلیس وارد داستان، و از نظر سینماتیک نشاندار میشوند؛ نقش یکی از پلیسها را محمدعلی کشاورز و نقش پلیس دیگر را مرحوم عزتالله انتظامی بازی میکند که هر دو بازیگر حرفهای سینما هستند. پس از نظر دراماتیک فیلم نشاندار میشود.
شهبازی ادامه داد: در حالیکه در فیلم «قیصر» پلیس در حاشیه است و بازیگر معروفی نقش پلیس را بر عهده ندارد. پس در «صادق کرده» گفتمان پلیس بهعنوان عامل نظمدهنده یا نماینده اخلاق عمومی وارد فیلم میشود و شخصیت «صادق»، بهعنوان کسی که اخلاق شخصی خود را در پیش گرفته است، را به چالش میکشد. در اینجا اثری از مانیفستهای «قیصر» نیست و همه چیز در تناقضهای درون درام حل میشود. در عین حال «صادق کُرده» فیلمی سر پا است، چون این چالشها را دارد و پیش میرود.
این مدرس سینما اضافه کرد: وظیفه «پلیس»، کنترل اخلاق عمومی (moral) است و در نهایت اجازه نمیدهد اخلاق فردی (ethic) شخصیت صادق، که میتواند انتقام یا جوانمردی و.. باشد، پیروز شود. تا اینجای کار هم مشکلی وجود ندارد و پلیس میتواند وارد فضای داستان شود؛ مشکل از جایی آغاز میشود که ناصر تقوایی به عمد از پلیس یا همان اخلاق عمومی طرفداری میکند. در واقع در درامی که بر اساس کشمکش دراماتیک پیش میرود، به یکباره کارگردان وارد شده و از یک طرف ماجرا طرفداری میکند. «قیصر» جرات داشت که در یک نگاه آنارشیستی علیه اخلاق عمومی شورش کند، به آن نگاه انتقادی داشته باشد و پیشنهاد اصلاح آنرا بدهد؛ اما در «صادق کرده» این اتفاق نمیافتد.
وی ادامه داد: در اینجا پلیس در پی برقراری نظم است و در انتهای فیلم میبینیم شخصیت مرحوم انتظامی با «صادق» وارد یک گفتگوی ایدئولوژیک میشود؛ این دیالوگ در فیلم «صادق کُرده» برای فردی داستانگو مانند ناصر تقوایی کمی عجیب است. در واقع پلیس به «صادق» میگوید تو بازی را باختهای و نباید وارد عمل میشدی؛ باید آنقدر صبر میکردی که قانون کار خود را انجام دهد. در سکانس آخر نیز وقتی صدای تیر نهایی را میشنویم، عزتالله انتظامی دکمه پیراهن خود را باز میکند؛ گویا به یک آرامش میرسد و وقتی «صادق» فرو میریزد و بهدست قانون کشته میشود، باز هم تیر آخر را محمدعلی کشاورز میزند.
جانبداری فیلم آزاردهنده است
پس از آن کثیریان به طرح این مساله پرداخت که «قیصر» انتقام کور نمیگیرد و دقیقا میداند چه کسانی را باید بکشد اما در اینجا انتقام کور است و هیچ اطلاعی از قاتل نداریم. از این بابت در فیلمنامه هم شخصیت «صادق» در نهایت بازنده است و اساسا از لحاظ اخلاقی به نظر میرسد که «صادق» کاری غیراخلاقی انجام داده است. در واقع عملکرد «صادق» خود به خود موجب قضاوت منفی تماشاگر و همراهی او با پلیس میشود.
شهبازی در پاسخ گفت: بافت دراماتیک و پلات فیلم اینگونه چیده شده است. تقوایی داستان را بر اساس انتقام کور میچیند و این توجیه را باقی میگذارد که ما در نهایت به این نتیجه برسیم که «صادق» کاری غیراخلاقی میکند. در واقع داستان جوری پیش برده میشود که ما را به آن هدف و نتیجه برساند. ولی پلات فیلم پلات درستی نیست؛ فیلم تقریبا بر اساس الگوی سفر قهرمان شکل میگیرد که در اینجا ضد قهرمان داریم. فیلم از ابتدا تمام عناصر لازم برای اینکه یک انسان وارد یک ماجرا شود را داراست؛ شخصیتی داریم که انسانی آرام است و سرش به کار خودش است و یک حادثه او را به ماجرا فرامیخواند و مراحل مختلفی را طی میکند. در انتها شخصیت داستان حتی اگر کشته شود، مثل فیلم «شجاعدل»، باید پیروز شود، ولی «صادق» در اینجا محاکمه میشود و آن قالب شکسته میشود و «صادق کرده» فیلمی پست مدرن نیز نیست که بگوییم دست به الگوشکنی میزند.
این منتقد سینمایی افزود: «قیصر» تا انتها میایستد و حتی پس از ورود پلیس، مرگ قیصر را نمیبینیم. اما در اینجا «صادق» خود نیز دودل شده است، پس در برابر اخلاق شخصی او یک علامت سوال قرار میگیرد و با یک چرخش نگاه مواجهیم. اگر در «قیصر» نقد صریح اخلاق عمومی را میبینیم و نگاه بارز چپ دیده میشود، در «صادق کُرده» چنین اتفاقی رخ نمیدهد. نگاه محافظهکار فیلم در نهایت نه اخلاق عمومی، بلکه اخلاق شخصی را زیر سوال میبرد. این بدان معنا نیست که باید از اخلاق شخصی در برابر اخلاق عمومی دفاع کرد. مساله این است که فیلم دچار جانبداری آزاردهندهای میشود. اصغر فرهادی نیز در «همه میدانند» از اخلاق فضیلتگرا جانبداری میکند و اخلاق منفعتگرا را نفی و نابود میکند.
شهبازی ادامه داد: «صادق کُرده» دچار این مشکل است که در نهایت نیرویی خارج از داستان وارد میشود و ماجرا را حل میکند، در غیر اینصورت ماجرا الکن و در خود فرورفته باقی میماند. به همین دلیل است که معتقدم الگوی سفر قهرمان را درست رعایت نمیکند. این در حالیست که ناصر تقوایی در همان سالها فیلم بسیار خوبی مثل «نفرین» ساخته است که اقتباسی مدرن، کامل و درجه یک است. او یک داستانگوی بسیار خوب است و به همین دلیل وجود چنین مشکلاتی در «صادق کرده» ما را متعجب میکند. بهعنوان مثال میدانیم این کنش «صادق» که مردی در حال نماز خواندن را میکشد، در آن سالها بار گفتمانی ایجاد میکرد.
گفتمان «صادق کرُده» محتاط است
این مدرس سینما در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: فیلمساز بر اساس عناصری که در بافت فیلم میچیند، از یکسو با مخاطب خود ارتباط برقرار میکند و از سوی دیگر معنا میآفریند. این معنا در بافتهای زمانی مختلف، متکثر میشود و برای هر تماشاگر یک شکل پیدا میکند. چه چیزهایی در این بافت دراماتیک میشود؟ وقتی محمدعلی کشاورز و عزتالله انتظامی را در نقش پلیس قرار میدهیم، در واقع به تماشاگر خود میگوییم به نقش آنها دقت کند؛ در حالیکه میتوانیم از نابازیگر استفاده کنیم. در «صادق کُرده» مرحوم انتظامی منفعت شخصی خود را وسط میآورد، اما فراموش نکنیم که او لباس پلیس به تن دارد و همسو با اخلاق اجتماعی قرار میگیرد.
وی ادامه داد: ناصر تقوایی با قصه آشناست، به جزئیات و توصیفات کاملا مسلط است و به ادبیات و فضای مستند آگاه است. همین امر باعث میشود از دیدن چنین چیزهایی در فیلم تعجب کنیم. تقوایی پیش از «صادق کُرده» فیلم «آرامش در حضور دیگران» را ساخته است که یکی از منتقدترین فیلمها نسبت به زمانه خود است. در مورد «صادق کُرده» هم به نظر میرسد که این فیلمِ شخصی تقوایی و انتخاب اوست. «صادق» اگر روی زانو جان میداد و کامل روی زمین نمیافتاد، ما اکنون تفسیر دیگری از فیلم ارائه میدادیم. یک پلان ساده و کوتاه از فیلم میتواند ماجرا را دگرگون کند.
شهبازی افزود: درباره شخصیت «صادق» میتوان گفت فیلم او را به سمت ضدقهرمان هدایت میکند؛ او آدمی است که هدف دارد و جمع هدف او را دوست ندارد اما با او همراهی میکند. مساله اینجاست که شخصیت «صادق» بهخوبی ساخته و پرداخته نشده است. الگوی سفر قهرمان را هم میتوان شکست، همانطور که مرحوم عباس کیارستمی آنرا بر اساس تفکر خود میشکست، اما در اینجا این الگو درست رعایت نمیشود و برای ما پارادوکس ایجاد میکند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: گفتمان فیلم «صادق کُرده» گفتمانی محتاط است. برای ساختن گفتمان یکسری عناصر و گزارهها کنار هم قرار داده میشوند. «صادق» بر اساس اخلاق شخصی دست به قتل میزند. در بحث اصالت وجود از شما نمیپرسند که چه میکنید، بلکه از چگونگی انجام آن سوال میشود. در این حالت شکل عمل از محتوا مهمتر میشود. «صادق» از این نظر در الگوی عمل خود دچار تردید نمیشود؛ گفتمان فیلم جایی خراب میشود که ناصر تقوایی او را محکوم میکند. اگر گفتمان پلیس یا همان اخلاقی عمومی، متناسب با این وضعیت بود و هر دو همارز یکدیگر پیش میرفتند و فیلم پایان دیگری داشت، امروز فیلم «صادق کُرده» را محتاط توصیف نمیکردیم. برآیند فیلم است که به ما میگوید محتاط است یا نه. این جنس زاویه دوربین و میزانسنها، باعث شده دیالکتیک میان مستند و درام درست شکل نگیرد. در حالیکه ناصر تقوایی به تمام جزئیات فیلم فکر میکند؛ به اینکه قاب خود را چگونه از یک طرف ببندد و از طرف دیگر باز بگذارد.
«صادق کُرده» سمبلیک است، نه نشانهپردازانه
وی اضافه کرد: قضاوت باید به عهده مخاطب گذاشته شود، در غیر اینصورت نظر خود را به تماشاگر تحمیل کردهایم. فیلم بر اساس پارادیمهایی، لنگر معنایی به یک سمت ایجاد میکند. به همین دلیل نمیتوانیم با شخصیت «صادق» ارتباط عاطفی برقرار کنیم، شخصیت او سست و طرف مقابلش قوی میشود. این باعث میشود گفتمان فیلم از طرف فیلمساز ایدئولوژیک شود؛ فیلمساز در فیلم حضور پیدا میکند، و این برای تقوایی نقطه ضعف است چون در همان زمان «آرامش در حضور دیگران» و «نفرین» را ساخته است؛ فیلمهایی که در ضمنیترین شکل ممکن شرایط زمانه خود را نقد میکنند، نگاه انتقادی دارند و نظریه انتقادی چپ را تجلی میبخشند.
شهبازی در پایان گفت: مثلا فیلم «هفت» دیوید فینچر را در نظر بگیرید؛ در این فیلم شخصیت منفی، پلیس را وادار میکند دست به کاری بزند که بر خلاف اخلاق عمومی است و در واقع پلیس را هم درهم میشکند. اما در «صادق کرده» پلیس بهعنوان نماینده قانون، تیر خلاص را بهشکلی نمادین شلیک میکند. «صادق کرده» بیش از آنکه نشانهپردازانه باشد، سمبلیک است و این سمبلیک بودن است که تماشاگر را اذیت میکند. نشانه سیال است و ما را اذیت نمیکند و هر زمان با توجه به بافتهای متفاوت، معنای جدید خود را پیدا میکند. در حالیکه سمبل معنا را فریز میکند و تماشاگر ناچار است اثر را بر اساس چیزی بخواند که در زمان خودش ساخته شده است. یعنی فیلم با ما همزمان نمیشود و در زمان باقی میماند.