در چهارصد و سیامین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 16 اردیبهشت فیلم «میزری» به کارگردانی راب رینر در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور حسین عیدیزاده و کیوان کثیریان برگزار شد.
عیدیزاده در ابتدای این نشست گفت: استیون کینگ حدود 12 سال پیش از نوشتن این داستان، نوشتن را شروع کرده و بهعنوان یک نویسنده ژانر وحشت معروف شده بود. حضور عوامل ماورایی در رمانهای او خیلی مشهود بوده است. با نوشتن این رمان، او تصمیم میگیرد که وجهه دیگری از خود را به نمایش بگذارد. رمان «میزری» به نوعی روایتگر وضعیت خود استیون کینگ است و جمله آغازین کتاب «میزری» نشان میدهد که او قصد اعاده حیثیت از خود را نیز دارد؛ اینکه بگوید من صرفا نویسنده رمانهای ترسناک پرخواننده نیستم و توانایی نویسندگیاش را به رخ بکشد. این کتاب با دیگر نوشتههای کینگ بهشدت تفاوت دارد؛ نثر کتاب شسته رفته است و میتوان بهعنوان یک نویسنده جدی با او مواجه شد. در اینجا روایت نقش مهمی دارد و صرفا با تعلیقهای داستانهای ترسناک روبرو نیستیم. کینگ پس از نوشتن داستان «میزری» جایگاهی برای خود ساخت که مخاطبش میدانست او هم قادر به نوشتن داستانهای هیجانانگیز جذاب یکبار مصرف است و هم داستانهایی که روانشناسی خیلی عمیقی دارند.
وی سپس در پاسخ به سوال کثیریان درباره فیلم «میزری» و اینکه آیا چنین فیلمی را میتوان در ژانر وحشت جای داد، گفت: در سینما انواع فیلم وحشت وجود دارد؛ برخی با موجودات ماورایی سر و کار دارند، در برخی دیگر عوامل شر وجود دارند، بعضی نیز موسوم به «وحشت تعطیلات» هستند که در آنها عدهای جوان برای خوشگذرانی به تعطیلات میروند و در آنجا با یک قاتل بیرحم مواجه میشوند و.. فیلمهایی که در دو سه دهه اخیر بیشتر به نام «وحشت» شناخته میشوند، آنهایی هستند که با «اره» آغاز میشوند؛ فیلمهایی چندشآور و مشمئزکننده که آنقدر خون و خونریزی دارند که ترس در مراتب بعدی قرار میگیرد. از دیگر زیرگونههای ژانر وحشت میتوان به «وحشت تن»، «کمدی وحشت» و.. اشاره کرد. در این دستهبندیها، «میزری» در دسته فیلمهای ترسناک هیجانانگیز روانشناختی قرار میگیرد. در این فیلم بیش از آنکه احساس ترس داشته باشید، یکجور نگرانی نسبت به آیندهی شخصیت اصلی دارید. در چنین فیلمهایی نویسنده و فیلمساز فرصت بیشتری برای شخصیتپردازی و روانکاوی آنها و بررسی دلایل سر زدن چنان رفتارهایی از آنها دارند. «سکوت برهها» مثال خوبی از اینگونه فیلمهاست. در «میزری» نیز وضعیت همینگونه است.
این منتقد سینمایی ادامه داد: ایده جذابی که استیون کینگ درباره فیلم مطرح کرده، اینست که شخصیت اصلی را با «شهرزاد» مقایسه کرده است. او درباره مسیر رسیدن به چنین داستانی میگوید قصد داشته نشان دهد که نوشتن و داستانگویی قدرت رهاییبخش دارد. میبینیم که در یک سوم پایانی فیلم نویسنده برای اینکه زنده بماند باید داستان بنویسد. در نهایت نیز با ماشین تحریر و مجسمه «میزری» آن زن را میکشد و خود زنده میماند. بخشهایی از فیلم لحن کمدی دارد ولی در بخش آخر خشونت خیلی زیاد است. به هر حال ایده فیلم جالب است و اگر آنرا با «درخشش» مقایسه کنیم در آنجا هم یک شخصیت نویسنده داریم که عامل شر است و در نقطه مقابل این فیلم قرار میگیرد. کینگ کار کوبریک را دوست نداشت، چون داستان او را خیلی تغییر داده است. اما شکل روایت هر دو فیلم شبیه است و هر دو با یک سفر شروع میشوند. با این تفاوت که بخشهایی از «درخشش» حالت ماورایی پیدا میکند اما در اینجا خیلی رئال و واقعی برخورد میشود و تحول شخصیت اصلی را مشاهده میکنیم. به این ترتیب پایانبندی این دو فیلم نیز از نظر نتیجهگیری کلی با هم فرق میکند، هرچند شروع و بسط داستانها شبیه به یکدیگر است.
عیدیزاده افزود: استیون کینگ بهطور کلی فرد جذابی برای سینماست و تعداد آثاری که از روی نوشتههای او ساخته شدهاند، در سینما و تلویزیون و تئاتر خیلی زیاد است. ضمن اینکه کارگردانان بزرگ سینما سراغ کتابهای او رفتهاند؛ از برایان دی پالما تا استنلی کوبریک، جان کارپنتر، دیوید کرننبرگ و.. . اغلب اوقات نیز فیلمهای جالبی از دل اقتباس از نوشتههای او بیرون آمده است. کینگ قصههایش را خیلی خوب و درست پرداخت میکند. فیلم «میزری» خیلی به کتاب کینگ وفادار است و به ما نشان میدهد که کینگ میداند چگونه درام سهپردهای خود را شکل دهد؛ در پرده اول شخصیتهایش را معرفی میکند، اتفاق اصلی همیشه خیلی زود رخ میدهد، در ادامه شخصیتها را پرورش میدهد و در جاهایی مثل این اثر که مجالی برای روانکاوی شخصیتها وجود دارد، پیشزمینهها را بهخوبی مهیا کرده و ارائه میکند، پایانبندیها نیز قدرتمند و غافلگیرکنندهاند. تمام آنچه مورد علاقه فیلمسازان هالیوودی است در نوشتههای کینگ پیدا میشود و همین امر باعث شده در یک بازه زمانی 50 ساله از روی آثار نوشتاری او فیلم ساخته شود.
وی ادامه داد: اما روحیات متفاوت کارگردانهایی که سراغ کارهای او میروند، باعث تفاوت در آثار سینمایی اقتباسی میشود؛ کوبریک با جهانبینی خاص خود، فیلم «درخشش» را بهشکلی متفاوت و غیروفادار به متن میسازد. برایان دی پالما و جان کارپتنر تا حدی زیادی توانستهاند با حفظ روح داستانها فیلمشان را بسازند. میتوان گفت کارگردانهایی که جهانبینی و سبک شخصی مخصوص به خود دارند، فیلمهای ماندگارتری نیز خلق کردهاند. «میزری» فیلم خوشساخت و جذابی است، اما احتمال اینکه آنرا دو یا سه بار به تماشا بنشینید کمتر از تماشای چندباره «درخشش» یا «منطقه مرده» است. در این دو فیلم ایدههای جذاب دیگری فرای داستان به ذهن شما خطور و شما را درگیر میکند. راب راینر فیلمسازی نیست که سبک شخصی منحصر به خود را داشته باشد.
عیدیزاده در پایان در پاسخی به سوالی درباره تاثیرپذیری راینر از هیچکاک گفت: حرکت دوربین و صحنههایی که از زاویه پایین فیلمبرداری شدهاند میتواند متاثر از هیچکاک باشد. همینطور اکسپرسیو بودن بخشهایی از فیلم ما را به یاد هیچکاک میاندازد، اما در اینجا شاهد میزانسنهای پیچیده هیچکاک نیستیم.