مراسم یادبود همایون خسروی دهکردی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، مراسم یادبود همایون خسروی دهکردی با حضور خانواده ایشان و چهرههای مختلف فرهنگی و هنری یکشنبه ۶ بهمن در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این مراسم نیلوفر نیاورانی، محمدرضا اصلانی، بهنام بهزادی، جواد طوسی، مهناز رونقی، امید روحانی، محمدحسن شهسواری و رسول صدرعاملی سخنرانی کردند.
دهکردی؛ سنگبنا و پشتیبان فرهنگ سینما
محمدرضا اصلانی در ابتدای این مراسم ضمن ابراز تاسف از درگذشت همایون خسروی دهکردی گفت: تاسف من علاوه بر یک فرد، برای یک ملت است؛ دهکردی انسان هوشمندی بود؛ او از این هوش برخوردار بود که چطور سردبیر مجلهاش را انتخاب کند و از او حمایت بلامنازع کند. این هوش ریاضیگونه و راهبردی میان دهکردی و نیاورانی را میشد در تداوم مجله خلافآمد عادت «سینما و ادبیات» مشاهده کرد. مجلهای که رنگیننامه نبود و نیست. «سینما و ادبیات» مجلهایست با رویکرد نقد تحلیلی که واسطی بین زبان سینمای هنری و تجربه و میان ایران و جهان است. به شهادت شمارههای این مجله میتوان گفت که در طول تاریخ مجلههای سینمایی ایران، «سینما و ادبیات» یک چهره خاص است؛ چیزی شبیه به کایه دو سینما. اگر نفوذ تحولدهنده سینما برای «سینما و ادبیات» چندان اتفاق نیفتاده است، این به شرایط دو ملت و دو فرهنگ برمیگردد؛ به قول حافظ «زبان آتشینم هست لیکن در نمیگیرد».
این فیلمساز ادامه داد: دهکردی نیاورانی با این مجله یک رویکرد پستمدرن را پیش بردهاند؛ ترکیبی پذیرا از نحلهها و رخدادهای مختلف سینما. این پذیرندگی، یک شیوه احیای راهبردی به سوی سینمای اندیشمند و پیشرو بوده است. پروندههای هر شماره «سینما و ادبیات» میتواند بازسازی تاریخ به مثابه اندیشه باشد؛ پروندههایی که یک برنامهریزی برای متن داشته و هر پرونده یک تولید متن بوده است، آنهم در کشوری که تالیف بسیار کم است. پیشمقالههای این پروندهها را اغلب خود دهکردی مینوشت؛ این پیشمقالهها یک سیستم مطالعاتی بود با یک نظم بینش تاریخنگارانه و انکشافی. ادبیات سینمایی ایران دچار بحران است و مجله «سینما و ادبیات» در تقابل با این بحران قرار گرفته است.
اصلانی اضافه کرد: دهکردی یک روشنفکر سینما بود؛ به معنای دوستدار نقاد جامعیت سینما؛ به مثابه راهی بهسوی فهم هستی. مجله «سینما و ادبیات» آنگونه که دهکردی نیاورانی آنرا پیش بردهاند میتواند جزو منابع تحقیقاتی و سینماتوگرافی باشد. دهکردی بدون اینکه خود را چهره کند، یک سنگبنا و پشتیبان فرهنگ سینما در ایران شده بود و چنین افرادی در تاریخ سینمای ایران انگشتشمارند. او کار میکرد و با کار کردن بودجه مجله «سینما و ادبیات» را بی هیچ چشمداشتی تامین میکرد و آنرا از ناگزیریهای روزمره برکنار نگه میداشت. نیلوفر نیاورانی میتوانست آزادانه کار کند، بدون اینکه مجبور باشد مصلحتهای روز بازار را لحاظ کند. این کار بزرگی بود که دهکردی انجام میداد.
وی در پایان گفت: باید پرسید بدون حضور دهکردی این آزادی و آزادگی چه خواهد شد؟ پشتیبانی دهکردی به مباحث مالی محدود نمیشد، بلکه پشتیبانی فکری و حسی و اجرایی و راهبردی را هم شامل میشد. رفتن این افراد یک مرگ فردی نیست، بلکه یک مرگ اجتماعی فرهنگی است. پس از رفتن دهکردی، اهالی سینما باید همت کنند و از این کایه دو سینمای ایرانی حمایت کنند تا تداوم بی قید و شرط آن تضمین شود.
دهکردی به بازی عرضه و تقاضا تن نداد
پس از آن بهنام بهزادی گفت: تا به حال فکر نکردهام که مهندس دهکردی برای همیشه از میان ما رفتهاند. برای من حضور او همچنان زنده است و فکر میکنم برای تمام کسانی که ایشان را میشناختند نیز همین حس وجود دارد. جدا از خصلتهای والای انسانی، وجهی از مهندس خسروی همواره برای من برجسته و درسآموز بود؛ اینکه او برای دل خودش کار میکرد و از جایی که میشد پول در آورد، گریزی زده بود به جایی که آنرا پول خرج میکرد، یعنی مجله «سینما و ادبیات».
وی ادامه داد: این مساله از دو جهت برای من جالب بود. مجله «سینما و ادبیات» به گواه شمارههای موجودش بیش از هر چیزی کار دل است و دلمشغولی آدمیست که دغدغهمند است؛ کسی که به بازی عرضه و تقاضا تن نداد و به سمت ابتذال نرفت و حتی به مخاطب هم باج نداد؛ یعنی مختصات خودش را تعریف میکند و خودش را به قواره مخاطب در نمیآورد تا رضایتش را جلب کند. این برای من همیشه یک درس است که چطور میشود هم به مخاطب احترام گذاشت و هم به او باج نداد و به قبای مخاطب در نیامد. دهکردی علقههای سیاسی داشت اما به جای اینکه کار سیاسی کند، یا مثل بسیاری از سیاسیونِ این سالها هیچ کاری نکند، کمر همت بست و مجلهای را منتشر کرد که کارش خدمت به فرهنگ است. این را میتوان فرصتشناسی فردی توصیف کرد که میداند از چه راهی و چگونه تاثیرگذار باشد.
این کارگردان در پایان گفت: مهندس دهکردی در کار تولید و صنعت بود و در همان حیطه میتوانست به چیزهایی برسد که این روزها همه در پی آن هستند. اما او از یک جایی تصمیم گرفت دنبال چیزی برود که به آن کارِ دل میگوییم و این برای من خیلی درسآموز است. هر زمان که حس میکنم از سختیهای کار فرهنگی خسته شدهام و فکر میکنم سراغ کارهای دیگر با آسایش بیشتر بروم، به بیرحمی جهان فکر میکنم تا در همین کار که به آن علاقمندم بمانم. من بهعنوان یک شاگرد سینما همواره از ایشان و از مجله «سینما و ادبیات» آموختهام و این مجله را یک گنجینه کهنهناشدنی میدانم. بجا گذاشتن چنین میراثی نشان میدهد که خسروی دهکردی زنده است. امیدوارم این میراث زنده بماند و مجله «سینما و ادبیات» با همان کیفیت ادامه پیدا کند.
دهکردی هیچگانه تنگنظرانه رفتار نمیکرد
در ادامه این مراسم جواد طوسی گفت: همایون دهکردی تعریف متفاوتی از رفاقت برای من ارائه داد؛ من حشر و نشر زیادی با او نداشتم و یا تلفنی صحبت میکردیم و یا در ارتباط با مسائل حرفهای مجله همدیگر را ملاقات میکردیم. گاهی اوقات یک فیلم او را چنان بر سر ذوق میآورد که مدت زمانی طولانی با تلفن درباره آن صحبت میکردیم. حس عاطفی او از دل برمیآمد و این شکل رفاقت برای یک آدم فرهنگی تشخص ایجاد میکند. در شرایطی که جسم او حضور ندارد، تداوم حضورش از طریق همین صحبتها تعمیم پیدا میکند.
این منتقد سینمایی افزود: امثال دهکردی میتوانند در این دوران فطرتپذیر، الگو و شمایل یک نسل باشند؛ نسلی که ممکن است از جانب نسلهای جدیدتر در مظان اتهام باشند بهدلیل اینکه آرمانخواه و عدالتطلب بودند. همایون دهکردی دیدگاه سیاسی مستقل خود را داشت اما هیچگاه ندیدم که در کار خود دست به جناحبندی بزند و اجازه نمیداد موضوع اصلی تحت شعاع این مسائل قرار بگیرد. متاسفانه امروز نگاه و تفکر سیاستزده گریبان جامعه را گرفته است و به هر شکلی میخواهد جنبهای تحمیلی و سلبی داشته باشد تا اینکه ایجابی باشد. دهکردی شناسنامه یک نسل بود که با یک رسانه فرهنگی کارش را پیش برد، به موقع مدرن شد و آسیبشناسی هوشمندانهای نسبت به سینمای سرزمین خودش عرضه کرد. او هیچگاه تنگنظرانه رفتار نمیکرد و نگاه شخصی خود را مبنا قرار نمیداد. این سعه صدر و انعطافپذیری یکی دیگر از جنبههای مثبت شخصیت همایون دهکردی بود.
دهکردی یک قصهگوی مادرزاد بود
پس از آن مهناز رونقی گفت: حرف زدن در مورد وجوه مختلف همایون خسروی دهکردی کار دشواریست. هستی بعضی افراد هیچوقت تمام نمیشود و همایون خسروی دهکردی جزو زندهترین درگذشتگانیست که من به عمرم دیدهام. آدمی چنین پررنگ در زندگیام ندیدهام. لوسین گلدمن در نظریه ساخت تکوینی میگوید آثاری در جامعهشناسی هنر قابل استنادند که خالق اثر بتواند ساخت فرهنگی و ذهنی و اجتماعی را با هم درآمیزد. گلدمن میگوید این افراد جهاننگری دارند و اندک افرادی از چنین قابلیتی برخوردارند. اینها افرادی استثناییاند که هنرمند مولف نامیده میشوند. از نظر من همایون خسروی دهکردی یک هنرمند استثنایی و مولف است چون در آثار ادبیاش لایه به لایه ساخت اجتماعی و طبقاتی و جهان زیسته و تفکراتش و جهاننگریاش را میتوان مشاهده کرد. این همان چیزی است که در دنیای ادبی ایران از فقدان آن رنج میبریم.
وی اضافه کرد: در ارتباطات موثر انسانی پنج عنصر نقش دارند و دهکردی از تمامی این عناصر برخوردار بود. در عالم هنر که افراد بیشتر در پی مطرح کردن خود هستند، او همدلترین فردی بود که پیدا میکردیم. جدیترین میراث همایون دهکردی، رفتار انسانی و عدالتخواهیاش بود. او یک قصهگو بود که میتوانست هر چیزی را به زیبایی روایت کند. دهکردی بیش از هر چیز یک قصهگوی مادرزاد بود. او میتوانست با استفاده از تخیلش از دل یک اتفاق روزمره به یک رئالیسم جادویی برسد. دهکردی هیچوقت از رویابافی دست برنداشت و به ما آموخت که چطور میتوان رویاپردازی کرد و روحی چنین جوان و بازیگوش و ذهنی چنین جدی و پر بنیه داشت.
صداقت؛ پایه و اصل زندگی دهکردی
نیلوفر نیاورانی نیز در ادامه این مراسم گفت: مهندس خسروی یک داستاننویس بسیار خوب بود و آشنایی ما در سال ۷۳ نیز در کلاسهای داستاننویسی اتفاق افتاد. ثمره کار او چند مجموعه داستان بود، از جمله مجموعه داستان «آقای دوستداشتنی» که وجه ادبی مهندس خسروی را نمایان میسازد. او در مقدمه همین کتاب و به نقل از کلود سیمون نوشته هرجا صحبت از رو در رویی دو انسان است، رابطهای ساخته میشود که نامش عشق است و عشق همان جنگ است؛ این هر دو یعنی نوعی معامله، سوداگری. با این سخن، هر ارتباطی مخلوطیست از عشق و جنگ و سوداگری. فقط با تغییر زمان و مکان، یعنی در طول تاریخ و عرض جغرافیا، نسبتهای اختلاط عوض میشوند. داستان کوتاه اما هنر خاصی نیست؛ همه ما در خلوت خود نوشتههایی داریم که اغلب شعر و داستان است. همه ما قصههای مادربزرگها را شنیدهایم و روزی دیگر آنرا گفتهایم، ساختهایم. ممکن است نابلد هم باشیم ولی موذی نیستیم. این اتفاقا در هنگام نگارش داستان کوتاه خیلی سخت نیست؛ طبیعت داستان کوتاه طوریست که نویسندهاش ناچار از صداقت است و صداقت، پایه و اصل داستانهای کوتاه مهندس خسروی و زندگی اوست.
دهکردی جایگزین ندارد
محمدحسن شهسواری نیز در بخشی از این مراسم گفت: من افتخار همکاری با همایون خسروی دهکردی را نداشتهام؛ پیوند ادبیات و سینما در یکی دو دهه گذشته در مجامع فرهنگی و هنری ایران به نام مهندس دهکردی گره خورده بود. نوع نگاه ایشان به ادبیات و سینما و پیوند میان این دو، برای من جالب است. ادبیات داستانی حداقل دویست سال قبل از سینما بهوجود آمد و هر دو اینها وامدار نمایش و تئاتر و داستانگویی بودند. اما به نظر میرسد هرچه سینما جلوتر رفت، بهویژه از زمانی که به یک صنعت تبدیل شد، بیشتر از رمان وام گرفت تا از نمایش. وقتی که سینما به یک تجارت تبدیل شد، بخشی از رماننویسان آرزو داشتند که از رمان آنها فیلم ساخته شود، چون گردش مالی سینما قابلمقایسه با ادبیات نیست.
این نویسنده ادامه داد: اما جالب اینجاست که مهندس دهکردی و مجله «سینما و ادبیات» به آن ادبیات و سینما توجه چندانی نداشتند. دهکردی و مجلهاش به ادبیات و سینما نگاهی فرمالیستی داشتند، البته نه بهعنوان یک سبک ادبی و هنری، بلکه به معنای تاریخ و فلسفه هنر. جالب اینجاست که رویکردهای فرمالیستی در سینما و ادبیات دوست دارند از همدیگر دور شوند؛ مجله «سینما و ادبیات» اما وامدار هر دو نگاه بود و سعی میکرد این دو نگاه را به هم برساند و این تضاد بزرگی بود که موجب حرکت میشد. ما در مملکت و فرهنگی زندگی میکنیم که بر آدمها استوار است؛ ما در ملکی زندگی میکنیم که وقتی کسی مثل مهندس خسروی میرود، حتی شبیه به او را هم پیدا نمیکنیم، چه رسد به بهتر از او.
رسالت فرهنگی دهکردی غیرقابل تکرار است
پس از آن امید روحانی گفت: آشنایی من با مهندس دهکردی از آنجا شکل گرفت که من خواننده مجله «سینما و ادبیات» بودم. او شخصیتی استثنایی بود که کارش و رسالت فرهنگیاش غیرقابل تکرار است. خوشحالم که از اصحاب «سینما و ادبیات» بودم و گاهی مطلبی برای مجله مینوشتم.
دهکردی اهل نمایش خود نبود
رسول صدرعاملی نیز در بخش پایانی این مراسم گفت: من رفاقتی با مهندس خسروی نداشتم و ایشان را از طریق مجله «سینما و ادبیات» میشناختم. زیباییشناسی و جایگاهی که مهندس دهکردی از طریق این مجله به جهان و به سینما و هنر نگاه میکرد، برای من بهشدت جذاب بود و از خوانندگان جدی «سینما و ادبیات» بودهام. دو بار با ایشان در مجله ملاقات کردم و چندبار گفتگوی تلفنی داشتیم؛ او شخصیتی یکه داشت؛ با متانت و تواضع و درستکاری و تلاش برای تاثیرگذاری، بدون اینکه بخواهد دیده شود.
این کارگردان افزود: دهکردی روشنفکرترین بود اما از او هیچ نمایشی از روشنفکر یا متفاوت بودن نمیدیدید. در حالیکه روشنفکرانهترین و متفاوتترین تاثیر زیباییشناسی هنر و سینما را عرضه میکرد. من از طریق مجله «سینما و ادبیات» با بخشهایی از سینمای جهان آشنا شدم که در جاهای دیگر امکان آن وجود نداشت. او مهجورترین و پنهانترین لایههای سینمایی را به ما نشان میداد که شناختی نسبت به آن نداشتیم. برای من جای سوال بود که انگیزه دهکردی از کجا میآید و چیست؟ او در این کار نه اهل نمایش بود و نه انگیزه مادی داشت، اما با مجله خود توانست تاثیرگذار باشد و ما سپاسگزار او هستیم. امیدوارم کار «سینما و ادبیات» ادامه داشته باشد و هر کسی میتواند به تداوم انتشار این مجله کمک کند.