?پانصد و نودمین برنامه از سریبرنامههای سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ به نمایش فیلم «مرد غیرمنطقی» به کارگردانی وودی اَلن اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور محسن خیمهدوز (منتقد سینما) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.
?محسن خیمهدوز در این نشست گفت: فیلم «مرد غیرمنطقی»، یکی از آثار مطرح و خوب وودی الن است که در وجهه سینمای تجاری، عامهپسند و وجوه دیگر موفق بوده است. به هر ترتیب بی آنکه کسی بخواهد درباره مباحث فکری درون فیلم صحبت کند، فیلم برایش جذاب است. اما با اتکا به جهانبینی خود وودی الن، استفاده از دوره کانت و نقد آن به هایدهگر و در عین حال استفاده از جنایات و مکافات داستایفسکی، درامی را ساخته و پرداخته است. در انتهای فیلم نیز ما به یک نظریه درباره اخلاقیات میرسیم که ارسطو درباره آن صحبت کرده است.
?️او افزود: فیلم با رنگهای شاد و موسیقی خوب شروع میشود. به طوری که شما فکر میکنید در حال دیدن یک فیلم شاد و رمانتیک هستید اما به تدریج که داستان جلو میرود، پیچیدگی در روابط ایجاد میشود و اساسا ما را به تراژدی نزدیک میکند. از ابتدا تا میانه فیلم که وودی الن، روایت خود را با معرفی شخصیتها و موضوعات فکری که در فیلم هست، مطرح میکند، ما با تغییر رنگ لباسها و پس زمینه هم مواجهیم. در واقع فیلم به لحاظ نشانه شناسی در هر مرحله که یک فکری را مطرح میکند، با نشانههایی میخواهد اتفاقی را پیشیینی کند.
▫️این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: برای بررسی مبانی فکری فیلم باید به این موضوع بپردازیم که وودی الن با ساخت این فیلم قصد داشته ما را با چه چالشهای فکری مواجه کند؟! ما در فیلم با دو فکر از سوی فلسفه، منطق کانت و هایدهگر و مباحث متافیزیک مواجهیم. فکر سوم نیز از سوی خود وودی الن مطرح میشود که تصادف گرایی است. وودی الن معتقد است که طبق گفته نیچه جهان پوچ است و در عین حال میگوید که زندگی ما اتفاقی است که اختیاری در آن نداریم. ما وقوع جهان بینی وودی الن را در جایی از فیلم که استاد در کافه به صورت اتفاقی مطلبی را میشنود و روی او و مسیر زندگیاش تاثیر میگذارد، میبینیم.
?️خیمهدوز در ادامه صحبتهایش گفت: وودی الن میخواهد نتیجهگیری کند. بنابراین میگوید این سه فکر وجود دارد ولی اگر یک شخص مانند استاد فیلم در این موقعیت قرار بگیرد و بخواهد به زندگیاش معنا دهد و این معنا دادن سبب قتل کسی توسط اویی شود که در ابتدای فیلم مروج اخلاقیات بوده است، این زندگی آیا بامعنا است یا بیمعنا؟ درست است یا غلط؟ در چنین موقعیتی کاراکترها مجبور به تصمیم گیری میشوند. این ویژگی بارز سینمای وودی الن است.
▫️او ادامه داد: در انتهای فیلم با سه کاراکتر مواجه میشویم که پیام اصلی فیلم در آن نهفته است. ارسطو دوستی را به سه نوع تقسیم میکند. دوستی بر مبنای منفعت، تکلیف و فضیلیت. استاد در دسته دوستی بر مبنای منفعت قرار میگیرد. دختر در در دسته دوستی بر مبنای تکلیف و زن همکار در دسته دوستی بر مبنای فضیلت. زن همکار میگوید حتی اگر ثابت شود که او قاتل است، من کنار او میایستم. این وجهه تمایز او با دختر است که میگوید تا فلان روز زمان داری خودت اعتراف کنی، وگرنه من آن را فاش میکنم. این سه ویژگی زیستی بوده و کافیست در یک ارتباط یکی از آنها را داشته باشید. اگر هر سه کاراکتر فیلم ویژگی فضیلت را داشتند، قتلی اتفاق نمیافتاد و ما هم در چنین چالشی قرار نمیگرفتیم که بپرسیم مسئله انسان و اخلاقیات چیست.