چهاردهمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ به نمایش فیلم تئاتر «قهوه قجری» (محصول سال ۱۳۷۹) به نویسندگی و کارگردانی آتیلا پسیانی، اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم تئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و مجید کیانیان (منتقد تئاتر) برگزار شد.
عباس غفاری در ابتدای این نشست گفت: نمایشی که دیدید، در دهه ۷۰ اجرا شده است. این نمایش چند سال پیش با بازیگران جدیدی در سالن اصلی تئاتر شهر هم اجرا شد اما باتوجه به شرایط و اتفاقات آن زمان، بعد از چند شب متوقف شد. قرار بود این نمایش دوباره برای اجرا آماده شود اما بیماری آقای پسیانی مانع از آن شد. آقای پسیانی درباره این نمایش اینطور گفته که قرار ابتدایی بر این بوده که این اثر، یک نمایش کمدی عبرتآموز بر اساس تئاترهای تختحوضی و ایرانی باشد اما در نهایت یک تئاتر تجربی شکل گرفته است. در واقع گروه تئاتر بازی بر اساس نمایشنامه هملت شکسپیر، نمایشی تجربهگرا را کار کردهاند که قرار بود با نگاهی به نمایشهای ایرانی روی صحنه برود.
مجید کیانیان در ادامه این نشست گفت: از دوستان تشکر میکنم که نقد تئاتری را به من سپردهاند که دغدغه من است. دوستانی که من را میشناسند میدانند که تا چه اندازه فرم برایم اهمیت دارد. امیدوارم از دست من ناراحت نشوند؛ بدانید که من دغدغه جهانی شدن هنر و تئاتر این مملکت را دارم و از این رو اینطور حرف میزنیم. نمیگویم که ما هیچ کاری نکردهایم ولی میخواهم بگویم که ما در طول تاریخ تئاتر خود به فرم خیانت کردهایم. زیرا همیشه سوری و سطحی با آن برخورد کردهایم. به عنوان مثال در دهه ۸۰ شاهد سخنرانی یکی از عالیجنابان تئاترمان بودم که در فرانسه تحصیل کرده بود. ایشان در سخنرانی خود نقد شدیدی را به فرمالیسم وارد کرد و افرادی چون عباس نعلبندیان، کارگاه نمایش و مرحوم پسیانی را نیز مثال زد.
او افزود: مرحوم پسیانی در جریانی بود که در همان حوالی در سال ۸۹ پروفسور بوبوس را اجرا رفت. یادداشت کارگردان در آن اجرا برایم بسیار جالب توجه است. متن آن از این قرار است: «سالهاست که سمپاشیها، دروغها، تهمتهای برخی از همکاران نسبت به گروه تئاتر بازی من را در مسیر خود ثابتقدم کرده است. باید از این فرصت برای تشکر از آنها استفاده کنم. همچنین باید از فرزندانم تشکر کنم» در اینجا لیستی از اسامی وجود دارد که از آن جمله میتوان به امیررضا کوهستانی، حامد محمد طاهری، وحید رهبانی، جلال طهرانی، اصغر دشتی، همایون غنیزاده، آروند دشتآرای اشاره کرد. در ذهن خود مرور کنید و ببینید که فصل مشترک تمام این اسامی کجاست؟! این افراد کسانی هستند که از فرم در کارهایشان بهره میبرند.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: ما در ترجمههای خود نیز با چنین مشکلاتی مواجه هستیم. به طوری که نمیدانم کدام شیر پاک خوردهای گفته که فرم، شکل است. در این رابطه میتوان شناختنامههایی که درباره عالیجنابان ساعدی، رادی، بیضایی کار شده را ببینید.
در حالی که حتی سنتگراها که به محتوا قائل هستند نیز فرم را دارای اصالت معرفی میکنند. شما با فرم نامطلوب نمیتوانید یک محتوای جذاب را شکل دهید. خدا بیامرزد افرادی را که بدون چارچوب مطالعات میان رشتهای به این حوزه وارد کردهاند. انشاالله خدا از سر تقصیراتشان بگذرد.
کیانیان در ادامه صحبتهایش گفت: چرا فرم مهم است؟! زیرا اگر فرم را بشناسید، میشود همان جریانی که آقای پسیانی در حال پیمودن آن بود. اگر فرم را بشناسیم میتوانیم از آن ظرفیت غنی ادبی و هنری که همیشه از آن میگوییم، بهره ببریم. بروید و ببینید که چطور قصههای عرفانی را روی صحنه میبرند یا بیان میکنند. آن زمان میتوانیم خوب اقتباس کنیم و روایت جهانی داشته باشیم و دیالوگ برقرار کنیم.
ما باید در ساحت نظری هم حرفی برای گفتن داشته باشیم. نه اینکه هر استاد عزیز من بیاید و بر ساخته از ذهن خود کلمهای را ترجمه کند.
او ادامه داد: به عنوان مثال عالیجناب جلال ستاری، یکی از مقالات مهم سنتگراها را ترجمه کرده است. ایشان در آنجا هنر قدسی را هنر دینی ترجمه کردهاند. در ساحت نظریهپردازهای سنتگرا، هنر قدسی با هنر دینی، ۱۸۰ درجه متفاوت است. حال فکر کنید کل متن این است. یا عالیجناب زرینکوب که نسل اول ترجمه فن شعر هستند. ایشان هم شخصیت را سیرت ترجمه کردهاند. و فن شعر در یک شلختگی است که شما اشخاص و افراد و سیرت را گم میکنید.
این به معنای تخطئه این عزیزان نیست؛ به هر حال این افراد نسل اولی بودند که یک جریانی را راه انداختند. باید اجازه حرف زدن و گفتوگو کردن بدهیم تا این موارد مرتب ارتقا پیدا کند.
غفاری در ادامه این نشست گفت: طبیعتا این دعوا سالهای سال در بخشهای مختلفی چون ادبیات، تئاتر، سینما، هنرهای تجسمی و…بوده است. تصورم بر این است که بخشی از آن مربوط به ترجمه است؛ یعنی ناآگاهی که نسبت به زبان وجود دارد. بخشی از آن هم به این مربوط میشود که ما در بخشهایی مابهازای برخی از کلمات را نداشتیم و در ترجمه به غلط از کلمه دیگری استفاده کردیم. بههمین خاطر چنین اتفاقاتی پیش آمده است. خیلی اوقات در ترجمه متون دهههای ۲۰ و ۳۰ در آثار بزرگانی چون چخوف سبب شد تا ما چخوف را به اشتباه بشناسیم. به صورتی که شاهد بودیم آثار کمدی چخوف را در اینجا تراژدی ترجمه شده است. در حالی که خود چخوف نیز در این باره صحبت کرده است.
کیانیان در ادامه گفت: تعریف نه چندان صحیح این کلمه فرم، سبب شد تا کسانی مانند آتیلا پسیانی که در این قلمرو کار میکردند، حتی نقد و بررسی کارهای آنها حتی از ساحت آکادمیک هم کنار برود. یعنی با آن مانند یک چیز سطحی که محتوایی ندارد برخورد شود.