سومین برنامه «آهنگ» با موضوع حال و روز نقد موسیقی، روز چهارشنبه 12 خرداد 1400 در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه امیر بهاری به گفتوگو با مانی جعفرزاده آهنگساز و منتقد موسیقی و حمیدرضا منبتی روزنامهنگار و سردبیر سایت موسیقی ما پرداخت.
در بخش نخست این برنامه مانی جعفرزاده در پاسخ به سوال امیر بهاری درباره اینکه ما نقد میکنیم تا به چه نتیجهای برسیم، گفت: تصور من این است که نقد به معنای اصیل خود برآمده از امید اصلاح و امید بهبود است. در نتیجه شما زمانی که نقد میکنید این تصور در ذهنتان هست که میتوان چیزی را از آنچه هست بهتر کرد. به نظر من این اتفاق از هر اثر هنری، یک اثر ثانوی فرضی میسازد. این کاری است که نقد میتواند انجام دهد و هیچچیز دیگری نمیتواند این کار را انجام دهد. یعنی یک اثر هنری وجود دارد که هنرمند آن را خلق کرده است و یک اثر هنری بهتر وجود دارد که منتقد آن را خلق میکند و این مسئله در ذهن مخاطب کوشا و فعال یک اثر دومی میسازد که از اثر اول بهتر است. مخاطبی که اثر هنری اول را دیده و به آن فکر کرده است بعد از خواندن نقد به این فکر میکند که اگر این اثر هنری این نقاط ضعف را نمیداشت و یا نقاط قوت فرضی دیگری را میداشت چه چیزی میتوانست باشد. در نتیجه ما با دو اثر مواجه میشویم و این کاری است که منتقد میتواند انجام دهد.
جعفر زاده درباره وضعیت نقد موسیقی گفت: ما در حوزه ادبیات غولهای بزرگی داشتیم که علاوه بر تولید اثر ادبی به نوشتن نقد نیز میپرداختند. در حوزه موسیقی نیز باید از همان آغاز این چنین بود که در کنار تولید موسیقی، نقد آن نیز تولید میشد. اما این اتفاق نیفتاد زیرا در جامعه ما تعداد موسیقیدانهایی که بتوانند یک نوشتار را به سامان برسانند زیاد نیست.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نقد برآمده از امید به بهبود است، در نتیجه در هر دوره تاریخی که چنین امیدی وجود داشته است در حوزههای مختلف ادبی، تجسمی و… منتقدین نیز بسیار فعال بودند و در دورههایی که جامعه روشنفکری و تحلیلگر امید به اصلاح را از دست داده است نقد کمرنگتر شده است. معتقد هستم که الان در چنین دورانی هستیم و اگر نقد تبدیل به فحش نامه شده است به این دلیل است که امید بهبود کم رنگ شده و آدمها غرضها و خصومتهای شخصی خود را واگو میکنند.
او درباره دشوار بودن زبان نوشتاری بعضی از نقدها گفت: بدیهی است که این موضوع انتخاب نویسنده است که چگونه بنویسد، اما در نقدهایی که میخوانم احساس میکنم بعضی از منتقدان از اظهارنظر میترسند و نمیخواهند مسئولیت منتقد بودن را بپذیرند پس عمداً زبان پیچیدهای را انتخاب میکنند که بتوان تحلیلهای متفاوتی از آن نوشتار کرد. نکته دوم این است که بسیاری از ما با فارسینویسی مشکل داریم و متنها خوشخوان نیست. به باور من در حوزه نقد موسیقی باید هم اشراف در موسیقی و هم اشراف بر ادبیات داشته باشیم. اما ادبیات ما خوب نیست و این از اینجا میآید که جامعه موسیقی کتابخوان نیست. جامعه آکادمیک ما جز موسیقی به هیچچیز توجه ندارد و این آدم وقتی وارد حوزه نقد میشود با دانشی که صرفاً در حوزه موسیقی است اظهارنظر میکند. در حالی که نقد صرفاً حرف زدن درباره موسیقی نیست بلکه کار تحلیلگر این است که درباره موسیقی به زیبایی صحبت کند. اما چون این مسئله وجود ندارد نقدهای موسیقی را به سختی میتوان خواند.
جعفر زاده درباره عملکرد رسانهها در این زمینه گفت: به نظر من در طول سالهای طولانی روشنفکری ما نوعی تلقی فاشیستی از هنر جدی داشته و این به معنی طرد همه انواع دیگر هنر بوده است. در حالی که این نوع از هنر جدی کمترین تاثیر را در جامعه داشته و از سوی دیگر بسیاری از بخشهای موسیقی عوامانه که آن زمان نادیده گرفته میشدند احتمالاً تاثیر بسیار بیشتری در میان مردم داشتند که همچنان ماندگار است. بنابراین وقتی درباره فرهنگ شنیداری صحبت میکنیم نمیتوانیم تقسیمبندی کنیم که بگوییم من درباره این بخش از موسیقی حرف میزنم و درباره بخش دیگر حرف نمیزنم. انتخاب بعضی از رسانهها این بوده است که درباره طیف خاصی از موسیقی صحبت کنند و در نتیجه ارگان رسمی یک تفکر خاص میشوند. این یک انتخاب است که میتواند مثبت یا منفی باشد، اما رسانه را در پیشگاه تاریخ مسئول میکند که چه چیزهایی را دید و چه چیزهایی را ندید.
در بخش دوم این برنامه حمیدرضا منبتی درباره سوابق خود در حوزه نقد موسیقی گفت: من سالها است که از حوزه نقد موسیقی فاصله گرفتهام. زمانی نقدهای تند مینوشتم اما با توجه به این که خیلی مثبت اندیش هستم از جایی به بعد احساس کردم این کار چندان با روحیات من سازگاری ندارد. همچنین با وجود اینکه همین نقدهای تند را از سر خیرخواهی نوشته بودم و پشت هیچ کدام نیت بدی وجود نداشت، برداشتهای بدی از آنها میشد و این واکنشها باعث شد تا از این فضا فاصله بگیرم. دلیل دیگر این بود که موسیقی همیشه برای من اهمیت زیادی داشت و میتوانستم با آن به آرامش برسم. اما پس از مدتی متوجه شدم که هر آنچه میشنوم صرفاً دیدگاه تحلیلی به آن دارم و دیگر هیچ لذتی از موسیقی نمیبرم. بنابراین سعی کردم از این فضا فاصله بگیرم تا باز هم از موسیقی لذت ببرم.
او درباره وضعیت نقد و تحلیل در رسانههای ایران گفت: واقعیت این است که وضعیت چندان خوبی در نقد موسیقی نداریم و کمتر در این فضا چیزهای خوبی خواندهایم. یکی از مهمترین مسائل در ادبیات نوشتاری نقدها است که باعث میشود بسیاری از آنها قابل خواندن نباشند. البته کسانی هم هستند که در این حوزه فعالیت میکنند و چیزهای خوبی نوشتهاند.
منبتی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی از انتقادهایی که همیشه مطرح میشود این است که منتقدان ما سواد ندارند و به نظر من تا حدودی حرف درستی است. اما چگونه است که وقتی منتقدی از آثار یک هنرمند تعریف میکند کسی نمیگوید که او بیسواد است اما همان منتقد وقتی از اثر دیگر هنرمند ایرادی بگیرد به او میگویند بیسواد است. این نشان میدهد که ظرفیت نقد در بسیاری از هنرمندان ما بالا نیست.
منبتی ادامه داد: مسئله دیگری که وجود دارد این است که اطرافیان یک هنرمند چنان هاله تقدسی برای او ایجاد میکنند که اصلاً نمیتوان کارهایش را نقد کرد. به نظرم این مسئله بیش از هر کسی ابتدا به خود آن هنرمند ضربه میزند زیرا میبیند که هر کاری بکند دیگران از آن تعریف میکنند. درعینحال مخاطبانی که قبلا از آثار این هنرمند لذت بردهاند به جای میرسند که دیگر هیچ اثر قابل توجهی از آن هنرمند نمیبینند.
او با بیان اینکه در جامعه نقد موسیقی ایران، ژانر و اسم هنرمند بر کیفیت کار او ارجحیت دارد، ادامه داد: فکر میکنم همکاران من جرئت اینکه بگویند کار یک استاد شناخته شده ضعیف است را ندارند. همانطور که جرئت ندارند به یک موزیسین پاپ بگویند کاری که تولید کرده است بسیار خوب است.
منبتی افزود: منتقدان ما اعتقاد به صفر و صد دارند. وقتی یک اثر هنری منتشر میشود منتقدان به دو دسته تقسیم میشوند و یک عده مدافع و عده دیگر مخالف آن میشوند. در حالی که منتقد باید اثر را بررسی کرده و نقاط قوت و ضعف آن را در کنار هم بیاورد، زیرا هیچ هنرمند یا اثری نمیتواند کاملاً صفر یا کاملا صد باشد. در عین حال فرافکنیها و قیاسهای عجیبی هم وجود دارد. در حالی که اگر قرار است نقدی داشته باشیم حتما باید در بستر خودش انجام شود. به عنوان مثال در موسیقی پاپ المانهایی وجود دارد که اصلاً نمیتوان آن را با موسیقیهای دیگر سنجید.