پنجاهونهمین برنامه از سریبرنامههای مستند خانه هنرمندان ایران، یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ به نمایش فیلم مستند «لینچ اُز» (محصول سال ۲۰۲۲ آمریکا) به کارگردانی و نویسندگی الکساندر اُ.فیلیپ اختصاص داشت. سپس نشست نقد و بررسی آن با حضور مهرداد زاهدیان مستندساز و منتقد سینما برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده حمیدرضا یوسفی بود.
مهرداد زاهدیان در این نشست گفت: من از دنیای مستند میآیم و طبیعتا قرار نیست که مانند دوستانی که پیگیر و طرفدار فیلمهای لینچ هستند، درباره او صحبت کنیم. شخصا مایلم که فیلم را از منظر جهان مستند بررسی کنیم. اما صحبت درباره نشانهها و نمادهای سینمای لینچ اجتنابناپذیر بوده و حتما باید به آنها اشارهای شود. در این فیلم مستند، مقایسهای بین رمان جادوگر شهر اُز، سپس این فیلم و گرهای که با جهان لینچ برقرار میکند، به نمایش گذاشته شده و به تاثیری که لینچ از این فیلم(جادوگر شهر اُز) میگیرد نیز میپردازد.
او افزود: رمان جادوگر شهر اُز در سال ۱۹۰۰ نوشته میشود و این اثر سال ۱۹۳۹ تبدیل به فیلم شده است. شما از مقطعی در این فیلم شاهد این هستید که با جهان رنگی مواجه میشوید. این فیلم(جادوگر شهر اُز) تاثیر حیرتآوری روی جامعه آمریکایی میگذارد. در واقع بخش اعظمی از جامعه امریکایی، کودکی خود را با این فیلم سپری میکنند. زیرا این فیلم بارها از تلویزیون پخش شده و به طور سالانه روی پرده سینما نیز اکران میشود. در واقع آمریکا دورهای را با این فیلم سر میکند و تاثیر عمیقی روی جامعه آمریکایی میگذارد. عناصری در این فیلم نشان داده میشود که از جمله آنها میتوان به جنگل، کفشهای قرمز و… اشاره کرد. در واقع این موارد کودکی لینچ را میسازد و تاثیر عمیقی روی او میگذارد.
این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: برمبنای گفتههای خود آقای لینچ، میتوان به اهمیت عناصری که در فیلمهای لینچ استفاده شده پی برد. به عنوان مثال درباره جنگل و رویاپردازی در جایی صحبت کرده است. همچنین لازم است بدانیم که زیست خاص لینچ در شکلگیری جهانی که از او سراغ داریم کارکرد داشته است. دیوید لینچ ذاتا آدم عجیب و غریبی است. مثلا اعلام کرده که ۵ ژوئن غافلگیری برای شما دارد و ما منتظریم که ببینم قرار است چه کاری انجام دهد. او به هنرهای تجسمی علاقمند است و برای یادگیری نقاشی مسیر عجیبی را طی میکند. او نقاشیهای بسیار عجیبی داشته و به طور کل بیشتر جهانی رویاگونه را برای ما توصیف و تصویر میکند.
زاهدیان در ادامه صحبتهایش گفت: لینچ بسیار پرنوسان است. اولین فیلم او اثری مستقل است اما آنچنان که باید مورد توجه مخاطبان عموم قرار نمیگیرد. جالب است بدانید که آن فیلم در سانس عجیب ۱۲ تا ۶ صبح اکران میشود. به هر حال کسانی که در این ساعت به تماشای فیلم میروند، قطعا آدمهای معمولی نیستند و آدمهای خاصی به شمار میآیند. به همین دلیل این فیلم مورد توجه آن گروه خاص قرار گرفته و از همین رو تهیهکننده دیگری برای دیوید لینچ پیدا میشود. او بعدا در ادامه مسیر فیلمسازی خود فیلمی میسازد که نامزد ۸ اسکار میشود. همین موضوع نشاندهنده نوسان بالای اوست. در نهایت باید بگویم نشانههایی از جادوگر شهر اُز در فیلمهای لینچ وجود دارد. علاوه بر این او جهان رویاگونهای را تصویر میکند که تنه به سورئالیسم میزند.
حمیدرضا یوسفی در ادامه این نشست گفت: یکی از سوالات من این است که ذهنیت (موجود در داستان) جادوگر شهر اُز تا چه اندازه به ذهنیت مشخص لینچ شکل داده است؟ شخصا فکر میکنم آن چیزی که در لینچ اهمیت دارد و میتوان درگیرش شد، ذهنیت خاص لینچ است که اتفاقا ما در آن بیشتر از اینکه درگیر یک خودآگاهی باشیم که اتفاقات در آن رخ میدهد، در یک ناخودآگاه هستیم. این ناخودآگاه چگونه شکل میگیرد؟ همانطور که خودش نیز بارها به آن اشاره میکند، شاید بتوان ردهپای این موضوع را در جادوگر شهر اُز دید. انگار در آن داستان ذهنیت و فضایی برای لینچ ساخته میشود که او را از واقعیت جدا میکند. چون رویایی که لینچ از آن صحبت میکند و مولفههایی که در کار لینچ وجود دارد، ما را درگیر رویا، خواب، کابوس میکند. در واقع دنیایی که برای لینچ ساخته میشود، از دل آن ذهنیت بیرون میآید، اگر مولفههای آن ذهنیت را ردیابی کنیم، به جادوگر شهر اُز میرسیم. همان لحظهای که اتفاقا از واقعیت جدا میشود.
او افزود: فکر میکنم تلاشی که لینچ میکند و ذهنیتی که میسازد، امکانی را به او میدهد که همان ساخت شکلی از آرمانشهر است. برخلاف روایتهایی که از لینچ وجود دارد و او را به یک تخیل صرف تقلیل میدهد، باید بگویم که مهمترین مولفه او تخیل نیست. تخیلی که لینچ از آن صحبت میکند، هنوز یک نسبتی با واقعیت دارد. به همین خاطر لینچ را نمیتوان به سینمای فانتزی معطوف کرد. شاید این جداشدگی نسبتی هم با وضعیت اجتماعی خود لینچ در دوران کودکی، نوجوانی و اتفاقاتی که بعد از جنگ جهانی اول در آمریکا رخ میدهد، داشته باشد. چون انگار یک جور تردشدگی برای آدمها اتفاق میافتد. بنابراین باید بگویم که یکی از مولفههای جدی سینمایی او همان مسئله تنهایی بودن سوژه است.
یوسفی در ادامه بیان کرد: در واقع شکلی از فردگرایی و ترد شدن اتفاق میافتد که لینچ او را به دنیای خود میبرد. فکر میکنم تخیلی که در فیلمهای لینچ وجود دارد، تخیلی است که سویههای روانکاوانه هم دارد. زیرا این تخیل از دل ناخودآگاه او میآید. تخیلی که انگار همان میلی است که هیچوقت تمامی ندارد و اتفاقا گره خوردن آن تخیل با میل است که به نمایش گذاشته میشود. چون هیچوقت پایانی بر روانکاوی وجود ندارد و اتفاقا این در کاراکترهای لینچ هم هست. انگار تخیل هیچ پایانی ندارد، چون میل هیچ پایانی ندارد. میخواهم بگویم که چقدر جادوگر شهر اُز کمک میکند به این بستر و ذهنیتی که لینچ میسازد؟ چون همه اتفاقات از دل این ذهنیت بیرون میآید.
زاهدیان در پاسخ گفت: در ذات دنیا و آرزوهای امریکایی شکل میگیرد. در واقع ما در جهان امریکایی با فضایی مواجهیم که از یک منظر فانتزی، از یک منظر آرزوها و از یک منظر رویاپردازی است. زیرا امریکا جنگ را به آن معنا که اروپا تجربه کرد، تجربه نکرده است. ما درست در همان مقطع سینمای نئورئالیسمی را داریم که با واقعیات تلخ جامعه درگیر است. در حالی که فضای آمریکایی از آن جهان دور است و عملا آن مولفههای نگاه به آینده و رویاپردازیها را در داخل خود پرورش داده و میسازد. لینچ طلایهدار این نوع نگاه تلقی میشود. اما این اتفاقا به معنای نگاه فانتزی نیست؛ بلکه یک پای آن در واقعیت است.
او ادامه داد: اصولا لینچ آدم خاص و ویژهای است. او بعد از کرونا یک برنامه رادیویی ایجاد کرده و پادکستی میسازد و شروع به اعلام کردن وضعیت هوا میکند. به عنوان مثال اعلام میکند که امروز هوای لوسآنجلس ابری و خنک است. اما در پسزمینه آتش از هوا میبارد. خب چرا این کار را میکند؟ خیلی عجیب است. همچنین او یک سری ویدیو کلیپ میسازد و کارگردانی کنسرت انجام میدهد. یعنی اصولا یک ذهن پویایی دارد که دست به هر نقطهای میاندازد تا آن را به نحوی متعین کند. به هر حال سینمای او نیز جدا از این ذهنیت نیست.
این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: باتوجه به جهانی که لینچ آن را نمایندگی میکند، شروع این فیلم مستند، برای شخص من به عنوان یک مستندساز، بسیار تاثیرگذار بود. در واقع احساس کردم با یک فیلم از لینچ طرف هستیم و جلو میرویم که این جهان را کاوش کنیم و ارزشهای سینمایی کار لینچ را ببینیم. البته در ادامه مایوس شدم. چون حس کردم یک فیلم مقاله خیلی بلند بود که صرفا با گفتوگو پیش رفت. البته کارگردان این مستند قبلا با فیلم سایکو هیچکاک تجربهای کرده بود که کم و بیش موفق بود. اما در اینجا با موضوع سخت و پرچالشی مواجه بوده است. کارگردان در این فیلم تلاش کرده تا دو مسیر را پیش بگیرد. اول اینکه تلاش کرده فیلمهای عجیب لینچ را مطالعه کند و دوم، جهان رویاگونه جادوگر شهر اُز را روی آنها منطبق کند. اما نهایت در این تجربه آنچنان که باید موفق نبوده است.