بهمن نامور مطلق گفت: روایتهای اسطورهای منابع خوبی برای نقاشی است چون اسطورهها نشان هویتی یک ملت و مملکت هستند.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، اولین نشست «اسطورهها و نقاشی ایرانی» همزمان با برگزاری نمایشگاه گروهی نقاشی اسطورهنگاری، دوشنبه ۳۰ دی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
بهمن نامورمطلق در این نشست با اشاره به اسطورهشناسی گفت: اسطورهشناسی یک دانش گسترده و پر سابقه است که مطالعاتش به پیش از تاریخ برمیگردد با بررسی از جهات مختلف میبینیم که اسطورهشناسی نظامی و تصویری است.
وی افزود: در اسطورهشناسی ژانرهای گوناگون داریم که اسطورهنگاری بخشی از آن است. کانون مطالعه در اسطورهشناسی میتواند اسطوره باشد که اسطورهشناس به عنوان روش و یا به عنوان پیکره مطالعاتی مورد بررسی قرار میدهد.
نامورمطلق افزود: اسطوره به معنای نماد روایتدار است که نماد نیز الگوهای طبیعی قابل تکثیر است. اسطوره ادعای واقعی بودن ندارد اما اسوهها ادعای واقعی بودن دارند.
وی با اشاره به ویژگی اسطوره گفت: اسطورهها، شگفتانگیز و متمایز باید باشند و همچنین اسطورهها باورپذیرند و برخی میگویند دروغها باور پذیرند چون نقش در هویت ما دارند.
وی ادامه داد: اسطوره باید همیشه جمعی باشد و از دل ملت بجوشد چون تجربیات جمعی یک ملت هستند، اسطورهها تک مولفی نیستند باید الگو شوند و ما را وحدت دهند، جامعهای که اسطوره نداشته باشد متشدد میشود.
وی با اشاره به اینکه اسطورهها نمادهای روایت دارند افزود: اسطورهها اگر داستان نداشته باشند روایت هستند. آثار موجود در نمایشگاه نیز روایتدار هستند.
نامور مطلق با اشاره به چگونگی اسطورهای کردن آثار گفت: راه حل اول ارجاعیت است یعنی با ارجاع به یک روایت بیرونی اثر را روایت و اسطورهای کنند البته آثار موجود در نمایشگاه از این ارجاع استفاده کردهاند، وخود به خود ژانر اسطورهای ایجاد شده است.
وی افزود: در ارجاعیت متن نیز در کنارش است و یا پیرامتن که عنوان است و به اسطوره ارجاع میدهد. نکته دوم غیر از ارجاعیت، بحث روایت است، در جاهایی هنرمند سعی کرده خود تصویر روایتدار شود.
وی گفت: برای اینکه نقاشی تبدیل به اسطوره شود باید برجسته سازی شود، هنرمندان سعی کنند اندازهها را کم و زیاد، کوچک و بزرگ کنند و یا با رنگپردازی و نشانهها آن را تبدیل به اسطوره کنند. در اسطوره کنش باید همیشه باشد وقتی نقاشیها کنشی میشود به اسطوره خیلی نزدیکتر است.
وی با اشاره به انواع اسطوره گفت: اسطورههایی با نام خیر و شر، عاشقانه، مضامین مظلومیت و مضمون ویرانی داریم.
وی ادامه داد: با مقایسه آثار نقاشی نمایشگاه اسطوره بین دو نسل جوان و پیشکسوت نشان میدهد که نسل جوان به دنبال زبان تازه است، روایتهای اسطورهای منابع خوبی برای نقاشی هستند و این نمایشگاهها و نشستها میان جوانان و اسطوره یک پیوند ایجاد میکند چون اسطوره نشان هویتی ملت و مملکت هستند.
در ادامه بهنام کامرانی با اشاره به اینکه چگونه اسطورهشناسی به نگاهی از مطالعات فرهنگی بدل میشود، گفت: به تلقی کاسیرر اسطوره نیروی متحدکننده نوعی شناخت است که قائم به ذات است و شیوهای از عینیت بخشیدن در جهان است که ویژگی سمبلیک دارد و شکل معینی از تجربه است.
وی افزود: کاسیرر معتقد است انسان حسهای سمبلیک میآفریند که میان او و واقعیت حایل میشوند. خصلت مشترک همه صورتهای سمبلیک این است که ساختاری منطقی دارند و میتوان گفت کاسیرر اسطوره را نوعی جهان بینی و شیوه تفکر میداند که تاثیر حس باعث آگاهی اسطورهای است.
کامرانی گفت: اسطوره در عالیترین معنای خود قدرتی است که زبان در هر قلمرویی از فعالیت فرهنگی بر اندیشه اعمال میکند، اندیشه اسطورهای سعی میکند همه چیز را در قالب یک نظم مشترک فضایی و حوادث را به صورت یک نظم مشترک زمانی بر اثر دخالت سرنوشت بیان کند.
این هنرمند نقاش افزود: رولان بارت در تالیف معروف اساطیر گفته است که اسطوره نوعی زبان نظامی، انتزاعی معقول و مشترک میان آحاد مردم یک جامعه است و در همه چیز یافت میشود و در بخشی دیگر گفته اسطوره تاریخ را به طبیعت تبدیل میکند یعنی خبری که مقید به تاریخ و زمان و مکان معلومی است و فارغ از اینها جاودانی جلوه میدهد.
در ادامه سودابه فضایلی با اشاره به اسطورههای سلتی گفت: از طریق اشیا که بر بسیاری از سنگ نبشتهها به جا مانده میتوان گفت سلتها به ۳ هزار سال قبل برمیگردند. در قرن هفتم قبل میلاد آهنگری رواج پیدا کرد که مربوط به سلتها است که شهسواری و اسبسواری برایشان مهم بوده است. مردان سلتی بلند قد، با پوست سفید و موهای روشن توصیف شدهاند که زیورآلات آنها گردنبند قطور بوده است و جنگجویان کلاهخود که دو شاخ گاو داشته بر سر داشتهاند و شباهت زیادی به جنگجویان هندو اروپایی داشتهاند و آیینهای دینی مشترک میان سلتها و هندوها وجود داشته است.
وی افزود: سلتها سه دسته بودند که یکی اشراف جنگجو، زعمای دینی و بخش سوم مردم عادی هستند. اسطورههای سلتی خدای نیک است و خدا مادر سلتیها آنا است، خدایگان طبیعت که مظهر زایش و ثروتمندی بود. در دوره مسیحی آنا را با قدیسه آنا همسطح میبینند.
سلتها خدایگان مرد و زن را با هم ستایش میکردند.در تمام دنیا اسطورهها را به اشکال جدید میکشند. اسطوره دیگر کوهولن انسان فانی بوده ولی قدرت مافوق انسانی داشته که از خدایان سلتی بوده است. در ایرلند، اسکاتلندو انگلستان نشانههایی از اسطورههای سلتی را میبینید.
فضائلی گفت: شناخت اسطورهها منابع ارزشمند برای خلق اثر هنری هستند.