نشست «جریانهای نوگرا در هنرهای تجسمی ایران» با حضور غلامحسین نامی، فرشید مثقالی، سیامک دل زنده، امیر سقراطی و بهرام کلهرنیا دوشنبه ۲۹ مرداد در سالن شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در باتدای این نشست بهرام کلهرنیا با بیان این مطلب که همواره نوعی ناپایداری در زندگی ما ایرانیها به چشم میخورد گفت: در دوران مشروطه با ظهور تجدد، شاهد تغییرات متعددی در سبک زندگی٬ پوشش و حتی نوع خوراک ایرانیها هستیم. در این دوران شاهد تغییر شیوه آموزش و اعزام دانشجویان برای ادامه تحصیل به اروپا هستیم و یکی از افرادی که به اروپا رفت و با بازگشتش زمینه تغییر در هنرهای تجسمی را بهوجود آورد٬ کمال الملک بود.
او افزود: کمال الملک در دورهای که اوج امپرسیونیسم در اروپا بود به سراغ نئوکلاسیسیم رفت. او احساس کرد که نئوکلاسیک با جو و حال و هوای ایران آن روزگار سازگاری بیشتری دارد. پس از آن شاهد تغییر جدی در نقاشی ایرانی هستیم و از آن زمان به عنوان مثال طبیعت بیجان به شکل جدی به نقاشی ما راه پیدا کرد. البته آنچه که کمال الملک کشید ریشه در تاریخ و فرهنگ ما داشت. با اینکه او منظره میکشید اما مناظر او همه ذهنی بودند و همچنان سایههای او قهوهای بودند.
او در ادامه صحبتهای خود با اشاره به جریانهای هنری چون خروس جنگی٬ گروه آزاد و مکتب سقاخانه گفت: این جریانها بر روی هنر تجسمی ما تاثیرگذار بودند اما تاکنون آنگونه که باید پژوهش دقیقی در این زمینه صورت نگرفته است.
سیامک دل زنده٬ پژوهشگر و منتقد هنرهای تجسمی با بیان این مطلب که نتوانستیم هنوز در تاریخ هنر معاصرمان درست غور و پژوهش کنیم و از این رو نمیتوانیم به روایت روشنی دست پیدا کنیم گفت: جریان خروس جنگی را میتوانیم یکی از نقاط آغازگر هنرنوگرای ایران در نظر بگیریم. فعالیت این گروه که توسط جلیل ضیاءپور راهاندازی شد تنها معطوف به هنر تجسمی نبود و این گروه ضمن این که فعالیت هنریاش جنبه آوانگارد و شورشی داشت اما از نظر آموزشی نیز قابل تامل است.
او افزود: براساس اسناد و مدارک موجود در بیشتر مکاتبات دولتی ایران در فاصله سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۷ نگاههای دولتی معطوف به نگارگری است و با راهاندازی اولین بینال در کشور٬ هنر مدرن در ایران رسمیت پیدا میکند.
این پژوهشگر ادامه داد: در فاصله سالهای ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۴۸ جریان آبستره و نگاه انتزاعی در هنر ما نهادینه میشود. در همین دوران است که مکتب سقاخانه شکل میگیرد و تلاش دارد با بومیسازی روح ایرانی را با زبانی نمادین در آثار تجسمی به نمایش بگذارد.
زنده دل در بخش دیگر صحبتهای خود از جشن هنرشیراز٬ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و برخی جریانهای آوانگارد تئاتری به عنوان جریانهای تاثیرگذار در هنر مدرن ایران یاد کرد.
غلامحسین نامی در ادامه این نشست درباره چگونگی شکلگیری گروه آزاد گفت: یک روز در گالری عبدالرضا دریابیگی با مارکو گریگوریان٬ مرتضی ممیز٬ سیراک ملکونیان٬ مسعود عرب شاهی و خود دریابیگی نشسته بودیم و از فضای تجسمی آن روزها و گالریهایی که هر چیزی را به عنوان اثر هنری مدرن نمایش میدادند ناراضی بودیم. در این میان مارکو پیشنهاد داد که با هم گروهی را راهاندازی کنیم و هنر مدرن را آنچنان که در بستر تاریخی در اروپا جریان دارد به مردم معرفی کنیم.
او افزود: پیشنهاد مارکو از سوی ما با اقبال روبرو شد و پیشنهاد دادیم فرامرز پیل آرام که هنرمند نوگرایی بود را به جمع خود اضافه کنیم و هفت نفری گروه آزاد را شکل دادیم و نخستین جلسه هم در خانه من برپا شد و اساسنامهای هم برای گروه نوشتیم و آن را در وزارت فرهنگ و هنر آن روزگار به ثبت رساندیم.
نامی ادامه داد: نخستین نمایشگاه ما، نمایشگاه بینالمللی بود که در آن آثار هنرمندان فرانسوی در کنار آثار هنرمندان ایرانی در معرض دید گذاشته بود. در این نمایشگاه که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد، پرویز تناولی مهمان گروه ما بود. نمایشگاه دوم را در گالری مس برگزار کردیم و نمایشگاه پر سر و صدایی نبود. نمایشگاه سوم را در گالری تخت جمشید برگزار کردیم و در این نمایشگاه تم را روی رنگ آبی گذاشتیم و محمد احصایی٬ بهمن بروجنی و منیر فرمانفرمائیان میهمان گروه ما بودند.
این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: پس از این نمایشگاه تصمیم گرفتیم که تمرکز خود را روی هنر مفهومی بگذاریم. در نخستین نمایشگاه هنر مفهومی که برگزار کردیم در روز افتتاحیه٬ اثر مارکو گریگوریان از سوی اداره فرهنگ و هنر از نمایشگاه کنار گذاشته شد و روز پس از افتتاحیه درباره این اثر و برداشتن آن از نمایشگاه همه مطبوعات مطالبی نوشتند. پس از آن نمایشگاه «کنج و گستره یک» را برگزار کردیم و این نمایشگاه نیز بسیار پرحاشیه بود و در این نمایشگاه من یک حجم که با سیم خاردار ساخته بودم را به نمایش گذاشتم و به خاطر این اثر به ساواک فراخوانده شدم و ساعتها مورد بازجویی قرار گرفتم. در نمایشگاه «کنج و گستره دو» این اتفاق برای مرتضی ممیز افتاد.
او در ادامه به ذکر خاطراتی درباره نمایشگاههایی که با گروه آزاد برپا کرده بودند پرداخت و گفت: آخرین نمایشگاه گروه آزاد هم با اقبال خوبی مواجه شد و نقدهای متعددی درباره این نمایشگاه و عملکرد گروه ما در مطبوعات منتشر شد.
نامی در بخش دیگر صحبتهای خود گفت: هنرمند امروز اگر بخواهد با پشتوانه خوبی کار کند باید اطلاعات خود را درباره جریانهای هنری تاثیرگذار افزایش دهد و نباید بیاعتنا به جریانهای هنری پیش از خود باشد.
او در ادامه صحبتهای خود با اشاره به مکتب سقاخانه گفت: یکی از نکات قابل تامل این مکتب این است که هنرمندان شکلدهنده این مکتب با جرات کار خود را شروع کردند و در این مکتب به برخی از عنصرهای تزئینی هنرهای سنتی توجه ویژهای از خود نشان دادند. باید قبول کنیم که با ورود مدرنیسم به ایران بسیاری از نقاشان ایرانی به کپی کاری آثار هنرمندان غربی روی آوردند و هویت ملی و ایرانی را در آثارشان به فراموشی سپردند اما مکتب سقاخانه به نوعی این امکان را فراهم کرد که هنرمندان به سنتهای بومی خود در آثارشان به شکلی مدرن بپردازند. البته رویکرد برخی از هنرمندان این مکتب نسبت به سنتهای بومی ایرانی رو بنایی بود.
فرشید مثقالی نیز در ادامه نشست گفت: برای من گرافیک آن قدر جذابیت داشت که پس از شرکت در چند نمایشگاه٬ تصمیم گرفتم که تمرکزم را تنها بر روی گرافیک٬ تصویرسازی٬ طراحی پوستر برای فیلم و انیمشین بگذارم و به نوعی در حاشیه هنر مدرن قرار گرفتم. تنها در مقطعی پس از انقلاب تصمیم گرفتم که به نقاشی روی بیاورم.
او افزود: هنر مدرن حاصل تغییرات عمیق اقتصادی٬ اجتماعی٬ سیاسی و فرهنگی است. اگر آثار هنرمندانی که به پاپ آرت٬ کوبسیم٬ نقاشی آبستره روی آوردهاند را بررسی کنیم به خوبی درخواهیم یافت که این تغییرات و روی آوردن آنها به این سبکها برآمده از تغییراتی است که از آنها یاد کردم.
به گفته مثقالی٬ نخستین برخوردها و آشنایی ما با غرب به شکل جدی در دوران صفویه اتفاق افتاد به عنوان مثال ناپلئون برای اینکه ایران در برابر عثمانی که دشمن غرب به شمار میرفت تجهیز کند ایران را واداشت که توپ را وارد کند و سلاحهای نظامی ایران تغییر کرد.
مثقالی ادامه داد: باید قبول کرد که هنر مدرن در ایران آنگونه که در غرب شکل گرفته است پیش نرفته است و حاصل تغییر و تحولات عمیق اجتماعی و سیاسی نبوده است. این موضوع را میتوان در سایر کشورهای در حال توسعه نیز بررسی کرد.
در ادامه این نشست امیر سقراطی با اشاره به ضعف پژوهش و مستند نگاری در حوزه هنرهای تجسمی ایران گفت: به عنوان مثال یکی از کسانی که در زمینه هنر مدرن ایران کتاب نوشته است حمید کشمیر شکن است اما در این کتاب حداقل اسم بیش از ۴۰ نفر از هنرمندان نوگرای ایران از جمله فرشید مثقالی نیست.
او افزود: نوگرایی در ایران را نباید معطوف به یک فرد و یا یک جریان هنری دانست و مجموعه عوامل با هم دست به دست هم دادهاند تا شاهد نوگرایی در هنر معاصر ایران باشیم و یکی از مرکز تاثیرگذار بر روی هنر ایران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
سقراطی در ادامه با اشاره به پژوهشهای سیامک دل زنده بر روی هنر تجسمی معاصر گفت: کتاب زنده دل اثر ارزشمند و مهمی است و با این کتاب میتوان بخشی از خلاء پژوهش در این بخش را پر کرد. متاسفانه منتقدان نسلهای پیش با نگاه ادبی به سراغ آثار تجسمی آمدهاند و با نقدهایی که نوشتهاند به لایههای این آثار افزودهاند.
او در ادامه صحبتهای خود به دانشنامهای درباره فرهنگ و هنر معاصر اشاره کرد که از سوی مرکز اسناد و کتابخانه ملی سالها پیش نگارشش آغاز شده است و گفت: من نیز سهم کوچکی در این دانشنامه داشتم اما متاسفانه این اثر ارزشمند که بیش از ۸۰ پژوهشگر در تالیف آن نقش داشتهاند نیز سرنوشتاش مشخص نیست.
این منتقد هنری ادامه داد: باید قبول کرد که تک فریم ماهی سیاه کوچولو اثر فرشید مثقالی به خاطر امیدی که در این اثر وجود دارد برای من و هم نسلانم بسیار تاثیرگذارتر و مهمتر از نقاشی چند میلیاردی سهراب سپهری بوده است