عکس مستند؛ حافظه تصویری ایران

در دورانی که تصویر بیش از هر زمان دیگری روایتگر تاریخ معاصر است، عکس مستند به‌مثابه حافظه‌ای بصری عمل می‌کند که می‌تواند آنچه را در جریان فرسایش زمان، تخریب محیط‌زیست و گسست‌های تاریخی از دست می‌رود، ثبت و ماندگار کند. راه‌اندازی بخش «عکس مستند» در جشنواره «سینماحقیقت» را می‌توان تلاشی برای پیوند دوباره سینمای مستند با سندیت تصویری دانست؛ جایی که عکس، نه‌فقط مکمل روایت سینمایی، بلکه خود به سندی مستقل برای شناخت هویت، تاریخ و جغرافیای ایران تبدیل می‌شود. سام گیوراد در این گفت‌وگو، از نقش عکس مستند در ثبت آنچه دیده نمی‌شود، گفته‌هایی دارد؛ تصاویری که امروز فراتر از هنر، به ابزاری برای حافظه جمعی و حتی مرمت آینده بدل شده‌اند.

شما همه آثار این بخش را دیده‌اید و بخش قابل‌توجهی از آن به ایران اختصاص دارد. به‌نظر شما عکس مستند تا چه اندازه می‌تواند در معرفی معضلات، ویژگی‌های طبیعی و فرهنگ‌ها تأثیرگذار باشد؟ و آیا ما در این سال‌ها در این زمینه موفق بوده‌ایم؟

من هم خیلی خوشحالم که امروز اینجا هستم. واقعیت این است که بسیاری از ما با «ایران» بیشتر به‌عنوان یک مفهوم انتزاعی روبه‌رو هستیم؛ گاهی دقیق نمی‌دانیم کجا ایستاده‌ایم و چه داشته‌هایی داریم. در همین فاصله زمانی، بخش زیادی از آنچه داشته‌ایم ـ از محیط‌زیست گرفته تا بناهای تاریخی ـ را از دست داده‌ایم.

اگر اجازه بدهید، کمی به گذشته برگردم. وقتی درباره مستندنگاری صحبت می‌کنیم، باید به ریشه‌های بسیار قدیمی آن توجه کنیم. من اولین‌بار که با حکاکی‌ها و نقاشی‌های روی صخره در میمند کرمان روبه‌رو شدم ـ همان کوه‌هایی که استودان‌های اشکانی در دل آن‌هاست ـ واقعاً شگفت‌زده شدم. بعدتر، نمونه دیگری را در زنجان دیدم؛ نقش یک طاووس زیبا در معبد آناهیتای قدمگاه، در بنایی هخامنشی، با کتیبه‌ای که بعدها در دوره قاجار به آن اضافه شده بود. این‌ها تصاویری بودند که برای من، تاریخ را به‌شکل زنده روایت می‌کردند.

به نظر می‌رسد شما به عکس مستند نه فقط به‌عنوان یک تصویر، بلکه به‌عنوان سند تاریخی نگاه می‌کنید.


دقیقاً همین‌طور است. در طول تاریخ، بسیاری از داشته‌های ما از بین رفته‌اند. حتی در دوره‌هایی مثل قاجار، شاهد تخریب آثار دوره‌های پیشین، از جمله صفوی، بوده‌ایم. در این میان، عکس‌های مستند نقش حیاتی پیدا می‌کنند. ممکن است عکاسانی مثل آنتوان سوروگین اساساً با نیت عکاسی مستند کار نکرده باشند، اما عکس‌هایی که از ایران گرفته‌اند، امروز برای ما به اسناد بسیار ارزشمند تاریخی، پژوهشی و حتی مرمتی تبدیل شده‌اند.

به‌همین دلیل است که این جشنواره دو وجه مهم دارد: یکی وجه «استنادی» عکس مستند، که می‌تواند مبنای شناخت و حتی بازسازی باشد؛ و دیگری وجه «شناختی» آن، یعنی کمک به درک بهتر هویت، تاریخ و جغرافیای ایران. همین که توانسته‌ایم ایران را با این کیفیت و تنوع در قالب عکس‌های مستند به تصویر بکشیم، به‌نظر من یک اتفاق بسیار مهم است.

آیا می‌توانید مثالی عینی از این نقش مستندگونه عکس‌ها بزنید؟


بله، نمونه‌اش همین تصویری است که پشت سر من می‌بینید؛ صخره‌ای در منطقه‌ای که از چندصد سال پیش به «کبودان» یا دریاچه شاهی در دریاچه ارومیه معروف بوده است. در این عکس، هنوز مقداری آب دیده می‌شود، در حالی‌که مدتی پیش این دریاچه تقریباً به‌طور کامل خشک شده بود. امروز که با شما صحبت می‌کنم، خوشبختانه به‌دلیل بارندگی‌های اخیر، دوباره آب به آن بازگشته است.

این تصاویر در واقع یک «تایم‌لاین» می‌سازند؛ خط زمانی‌ای که نشان می‌دهد چه بر سر داشته‌های زیست‌محیطی و معماری ما آمده است. عکس مستند می‌تواند این تغییرات را ثبت کند؛ تغییراتی که شاید در حافظه جمعی به‌سرعت فراموش شوند.


فکر می‌کنید وظیفه عکاسان مستند و رویدادهایی مثل این جشنواره چیست؟


من عمیقاً باور دارم که هرچقدر از ایران بگوییم، کم گفته‌ایم و هرچقدر از ایران نشان بدهیم، باز هم کم نشان داده‌ایم. متأسفانه در نظام آموزشی ما، بسیاری از این موضوعات یا گفته نمی‌شوند یا دیده نمی‌شوند و همین باعث ایجاد یک گسست میان نسل‌ها شده است. نسل‌های جدید ممکن است بسیاری از این داشته‌ها را اصلاً نشناسند.

ما وظیفه داریم این حافظه تصویری را ثبت و منتقل کنیم؛ نه فقط برای امروز، بلکه برای فردا. عکس مستند می‌تواند پلی باشد میان گذشته، حال و آینده.