سی و ششمین برنامه پژوهش و خلق اثر هنری با موضوع «توسعه استتیکیِ من- امکان تحول فردی در زندگی با شعر معاصر» جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰ در لایو اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این برنامه داوود آجرلو، نویسنده هنر و فلسفه به گفتوگو با دکتر علیاصغر شعردوست، نویسنده، پژوهشگر هنر و ادبیات و استاد دانشگاه و سعید اسلامزاده، کارشناس ادبیات، نویسنده، شاعر و روزنامهنگار پرداخت.
در ابتدای این جلسه داوود آجرلو در توضیح عنوان این نشست گفت: منظور از استتیک در این عنوان «زیبایی شناسی» نیست، بلکه استتیک مفهوم گستردهتری دارد که بیشتر با حسیات سر و کار داشته و به درک با کمک حواس اشاره دارد.
علی اصغر شعردوست در بخش نخست این برنامه گفت: تعریف شعر در طول زمان چندان تفاوتی نکرده است، هرچند که ویژگیهای آن شاید در زمانهای مختلف به تناسب زمان، مخاطب و مطالبات مردم تفاوت پیدا کند. شعر زبان دردهای ناگفته و برگرفته از یک دغدغه ناب انسانی است. به این جهت است که با سرودن هر شعر یک جهان خلق میشود که رنگ و بویی دارد. از این جهت میتوان گفت هر شاعر در هر لحظه به کشف یک جهان نائل میشود. عدهای معتقد هستند که سخنهای گفتنی، گفته شده است. اما من معتقد هستم که شعر گنجی پایانناپذیر است که هر روز بخشی از تواناییهای خود را با هیئتی جدید به تماشا میگذارد و شاعر همچنان میتواند در گسترهای وسیع جهانهای جدید را کشف کند.
شعردوست ادامه داد: شعر به تناسب زمان و حالات خود به شاعر نوعی دغدغه میدهد تا احساسات درونی خود را که در کلام عادی نمیگنجد به زبان شعر درآورد. شعر فارسی در طول تاریخ و شرایط متفاوتی که پیش آمده است ویژگیهای خاص خود را پیدا کرده و در روزگار معاصر بیشتر به حالت انکشاف خود فرد نزدیک میشود.
او با اشاره به علاقهمندی و تمرکز خود بر آثار شهریار گفت: معتقدم برای عنوان این جلسه اگر بخواهیم یک مثال کامل بیاوریم، آن شخص شهریار است. او در دورههای مختلف زندگی خود به خوبی این مفهوم توسعه استتیکیِ من را بروز داده است و ما در شهریار چند شاعر را در کنار هم میبینیم. او هم به ادبیات کلاسیک ایران کاملاً مسلط بود هم ادبیات روز را میشناخت. او همراه مردم بود و غم، عشق، مشکلات زندگی و… را تجربه کرده بود. در نتیجه شهریار از نظر ویژگی شعری در جایی نشست که کسی را یارای هماوردی با او نیست.
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنان خود درباره تفاوت انسانی که با شعر معانست دارد و کسی که مخاطب شعر نیست گفت: شعر عالیترین وجهی است که در هنر کلام تجلی پیدا میکند. کسی که به شعر اقبال میکند درواقع یک روح نرم دارد، یعنی هم کلام او دلنشین است و هم خود فرد یک شخص توسعه یافته میشود. این فرد نمیتواند زمخت باشد و با محیط پیرامون خود با خشونت رفتار کند.
در بخش دوم این گفتوگو سعید اسلام زاده گفت: تعاریف گوناگونی برای شعر وجود دارد و معمولا آن را چیزی از جهان بالا در نظر میگیریم. اما من شعر را به لحاظ فرمی نگاه میکنم و تعریف من از شعر بلا واسطه با زبان ارتباط پیدا میکند. هر کسی که شعری را میخواند جهانی را تصور میکند و از این نظر تفاوتهایی میان افراد وجود دارد که باعث میشود هر کسی جهان را به شکل متفاوتی ببیند. بنابراین وقتی شعر را به عنوان فرم بیانی و بخشی از هنر در نظر بگیریم و شاعر را یک هنرمند بدانیم، پس این هنرمند تغییری در جهان ایجاد میکند. تغییری که شاعر در جهان ایجاد میکند به دو شکل صورت میگیرد، یک تغییر زبانی و دیگری در شکل استاتیکی و محسوسات عالم است.
اسلام زاده افزود: فرم زبانی هر شاعر نکته متفاوتی است که باعث تفاوت دنیای شاعران مختلف میشود. وقتی شعری از یک شاعر میخوانیم، نه فقط نگاه ما به جهان آن شاعر، که جهان خود ما هم تغییر میکند و این نقطه ممیزه شعر در ذهن هرکدام از ما است. این اتفاق در هنرهای دیگر نیز رخ میدهد.
در ادامه آجرلو با اشاره به مفهوم توسعه، گفت: ما در جهان فارسی زبان نیازمند توسعه استتیکی برای توسعهء من هستیم تا پس از آن برای توسعههای دیگر آماده شویم. از این زاویه چقدر شعر معاصر ما میتواند منِ انسان معاصر ایرانی را تغییر دهد و قابلیت آن چقدر است؟
اسلام زاده با بیان اینکه شعر به تنهایی نمیتواند این کار را بکند گفت: اروپا از زمانی وارد توسعه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میشود که ذهن فلاسفه شروع به کار میکند و خردگرایی بعد از قرون وسطا اتفاق میافتد. از جمله افرادی که در توسعههای همه جانبه غرب اهمیت دارند کسانی مثل کانت و دکارت هستند که ذهنیات آدمها را در عوالم مختلف شکل دادند و از آن زمان نوع موسیقی، ادبیات، نقاشی و… تفاوت کرد. در قرن ۱۹ وقتی فروید دیدگاه ابر انسان را مطرح میکند یک سابقه ۲۰۰ ساله پشت سر او هست. در ایران این سابقه را بسیار اندک داریم و برای همین نمیتوانیم شعر معاصر را مقصر بدانیم و بگوییم که باعث شده است منِ فردی آن توسعه استتیکی را در جهان ایرانی پیدا نکند.
اسلام زاده افزود: همه هنرها زنجیرهایی متصل به هم هستند و در ایران یک خلاء فلسفی و تئوریک پشت آنها وجود دارد. این خلأ فلسفی باعث میشود شاعر معاصر صرفاً در جهان محدود خودش باقی بماند و نتواند از آن بیرون بیاید. نمونههای زیادی در شعر معاصر داریم که یا به شکست منجر شده یا به ویرانی فردی و ذهنی خود آن آدمها منجر شده است.
او با بیان اینکه ریشه تفکر ما تفکر اسطورهای است؛ گفت: اگر نظام فکری خود را از دوران باستان تا امروز ردیابی کنیم بیشتر رگههای اسطورهای در آن پیدا میکنیم نه رگههای خرد ورزانه. به جز یک دوره ویژه در تاریخ ما که در قرن پنجم یک پوزیتیویسم علمی محکم در ایران وجود دارد، اساس تفکر ایرانی یک تفکر سوشیانتی است که تا حدود ۵۰ یا ۱۰۰ سال پیش آنقدر غلبه داشت که منِ شاعر من فردی خودش نبود، بلکه منی قابل توسعه در آدمهای مختلف بود. انگار یک آگاهی جمعی بود که در ذهن شاعر شکل میگرفت و شاعر آن را در وجودهای مختلف تکثیر میکرد. در این میان مولانا از جهان اسطورهای فراتر میرود و برای من صفت تفضیلی قرار میدهد و به جای من میگوید من تر.
اسلام زاده ادامه داد: این جهانی که همیشه در انتظار رخ دادن یک اتفاق است نمیتواند جهان خردگرایی باشد که به توسعه فلسفی فکر کند. بنابراین به توسعه اسطورهای خودش فکر میکند و خود را در اسطورهها تکثیر میکند. قهرمانی که در شعر عرفانی یا حماسی و… تولید میشود قهرمانانی هستند که در منِ ایرانی تکثیر میشوند. به همین دلیل در وجود همه ما بخشی از رستم و سهراب و بایزید و ابوالحسن خرقانی به صورت توأمان وجود دارد.
او با بیان اینکه این ویژگی مهم تا زمان نیما در شعر ما وجود داشت، گفت: تغییراتی که نیما در شعر به وجود آورد تنها در عروض و قافیه نیست. او نگاه تازهای میاندازند و به ساحت ذهن استبدادی که وجود دارد آگاه است. منی که در شعر نیما هست با من شعرهای دیگر فرق دارد. نیما جهان تازهای را خلق میکند و افراد دیگری مانند اخوان ثالث، حسین منزوی و… کسانی میشوند که من را توسعه میدهند. این من قرار است بخش حسانی جهان پیرامون را درک کند و به دیگری منتقل کند.
اسلام زاده ادامه داد: برای اینکه من را زنده نگه دارید باید به سراغ هنر بروید. توسعه حسانی در وجود هرکدام از ما صرفاً با هنر اتفاق میافتد. اگر بخواهیم این من را توسعه بدهیم شاعرانی مانند حافظ، سعدی و مولانا میتوانند به ما بسیار کمک کنند. در روزگار معاصر نیز اخوان ثالث منِ امروز ایرانی را خیلی عریان مقابل چشم ما قرار میدهد. در اشعار او تصویرهای مختلف خودمان را میتوانیم ببینیم و آنها را کنار هم بچینیم.