نشست «شطرنج باد؛ تولد دوباره» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، به مناسبت مرمت فیلم «شطرنج باد» پس از ۴۴ سال و حضور در بخش کلاسیکهای جشنواره کن، دوشنبه ۱۷ آذر نشست «شطرنج باد؛ تولد دوباره» بهصورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. محمدرضا اصلانی، حوری اعتصام، سعید عقیقی و سامان بیات مهمانان این برنامه بودند و کیوان کثیریان مدیریت نشست را بر عهده داشت.
تاریخ حق «شطرنج باد» را ادا کرد
در ابتدای این نشست بیات در پاسخ به سوال کثیریان درباره چند و چون مرمت این فیلم گفت: حدود دو سه سال پیش بهمن مبصر که یک مرکز مرمت در فرانسه دارد، سفری به ایران داشتند تا چند فیلم را برای اصلاح رنگ و نور با خود به فرانسه ببرند؛ مذاکراتی با فیلمخانه ملی داشتند اما بهدلیل محدودیتهای تحریمی موفق نشدند فیلمی از این مرکز به همراه ببرند.
وی ادامه داد: در همین ایام بود که با محمدرضا اصلانی آشنا شدند و پیشنهاد دادیم فیلم «شطرنج باد» مرمت شود. نگاتیوهای این فیلم در سال ۲۰۰۵ در یک سمساری در ایران پیدا شده بود. در صحبت با آقای اصلانی متوجه شدیم نگاتیوها پیشتر توسط دختر آقای اصلانی به فرانسه منتقل شده است و در غیر اینصورت بهدلیل تحریمها نمیتوانستیم چنین کاری کنیم. پس از آن آقای مبصر یک نسخه 2K از فیلم تهیه کردند. در ادامه آقای وحید میلانی با آقای خوشبخت در بولونیا تماس گرفتند و به ایشان هم پیشنهاد داده شد؛ سپس از طریق سینماتک بولونیا به بنیاد سینمای جهان که مارتین اسکورسیزی آنجا فعالیت میکند و یکی از مهمترین مراکز مرمت در جهان است، پیشنهاد داده شد. این بنیاد فیلم را دوباره اسکن کرد که عمده کار در فرانسه انجام شد و اصلاح رنگ و نور هم حدود دو هفته زمان برد.
این پژوهشگر سینما اضافه کرد: حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار یورو هزینه مرمت فیلم شده است. فیلم «شطرنج باد» در بین فیلمهای مرمتشده در سال ۲۰۲۰، از جمله فیلمهای دسیکا و فلینی و باستر کیتون و..، رتبه نخست از نظر کیفیت و محبوبیت را کسب کرده است و اتفاق بزرگ سال لقب میگیرد. پس از مرمت، فیلم در کن و لندن و لیون و نیویورک و.. به نمایش در آمد. به دلیل اینکه فیلم بهصورت آنلاین به نمایش در آمد، متاسفانه نسخههای آن در فضای مجازی پخش شد. همه دوستان فکر میکردند این فیلمی که پخش شده، بهصورت رسمی منتشر شده و بعد روی تورنت قرار گرفته است. بعضی از مخاطبان هم در اینستاگرام پرسیده بودند چرا فیلمسازان فیلمهای مرمتشده خود را روی اینترنت قرار نمیدهند.
بیات ادامه داد: در ایران اگر فیلم تهیهکننده خصوصی داشته باشد کپیرایت فیلم چهل سال و اگر تهیهکننده دولتی باشد کپیرایت پنجاه سال است. پس از گذشت این بازه زمانی، وقتی فیلم توسط یک بنیاد دیگر با یک بودجه مرمت میشود، آن بنیاد انحصار فیلم را برای چند سال در اختیار خواهد داشت. برای مرمت «شطرنج باد» ۶۰ هزار یورو خرج شده و بنیاد لوکاس میخواهد این پول به نوعی بازگشت داشته باشد. دوستان این مساله را لحاظ نمیکنند که فیلم در آن زمان توقیف شده و فروشی نداشته و حالا هم ۶۰ هزار یورو خرج مرمت آن شده است و به نظر نمیرسد انتظار بجایی باشد که بخواهیم فیلم بهصورت مجانی روی اینترنت گذاشته شود.
وی افزود: نهادهای دستاندکار مرمت آثار، از طریق نمایش فیلم در جشنوارهها یا شبکههای تلویزیونی کسب درآمد میکنند و هزینههای صورتگرفته بازمیگردد. در ایران هم میتوانستیم یک رونمایی درست برای نسخه مرمتشده داشته باشیم و طرفداران سینما فیلم را روی پرده با رنگ و نور درست تماشا کنند و نمایش فیلم حالت سورپرایز داشته باشد. الان خیلیها فیلم را دیدهاند که البته تماشای فیلم اتفاق خوبی است، ولی نمیتوان از صاحب اثر انتظار داشت کار را به این ترتیب در اینترنت قرار دهد.
بیات در پایان گفت: برای مرمت «شطرنج باد» چند بنیاد دست به دست هم دادند و این فیلم به نوعی به حق خودش رسید. این فیلم چهل و چهار سال پیش در جشنواره فیلم تهران پخش شد و بعد از آن نظرات شگفتانگیزی از افراد نامآشنا درباره «شطرنج باد» شنیدیم که اگر کسی بولتن جشنواره را میخواند کلا از تماشای این فیلم منصرف میشد؛ مشخص نیست که این افراد واقعا چنان نظراتی داشتهاند یا برای جبههگیری آن صحبتها را مطرح کرده بودند. حالا تاریخ «شطرنج باد» را به آنچه استحقاقش را داشت رساند.
فرهنگ تقلیدی درکی از «شطرنج باد» نداشت
سعید عقیقی دومین سخنران این برنامه در ابتدای صحبتهایش گفت: اولین مواجهه من با «شطرنج باد» به حدود سی و یک سال پیش برمیگردد؛ نسخه خوبی از فیلم را دیدم و در حین تماشای فیلم کاملا شوکه بودم نوع حرکت دوربین، بازیها و.. حیرتانگیز بود. یعنی آن چیزهایی که با سینمای ایران و حتی با فیلمهای تا حدی متفاوت آن دوره، فرق داشت و کاملا یک روش متفاوت را در پیش گرفته بود. در همان سال ۶۸ تقریبا تمام چیزهایی که درباره «شطرنج باد» نوشته شده بود را خواندم و تقریبا هیچ نقد مثبتی در میان آنها وجود نداشت. در کتاب «صد فیلم تاریخ سینمای ایران» احمد امینی نوشتهاند فیلم تاریک بود و کسی چیزی نمیدید.
وی ادامه داد: دو نوع نگاه به فیلم وجود دارد؛ یکی نگاه امروزین به فیلم و دیگری آن نگاهی که در زمان اکران فیلم وجود داشت. در آن دوران یعنی در فاصله سالهای ۴۹ تا ۵۷ شاهد یک آشفتگی واضح در رویدادهای سینمایی و نگاه به نقد فیلم هستیم. حتی آن تک جرقههای دهه چهل هم دیگر وجود ندارد. نقدهای آن دوره درباره «شطرنج باد» بهشکلی غیرطبیعی علیه فیلم بودند؛ این طبیعی نیست که هیچ چیز فیلم برای یک عده تازه به نظر نرسد. در مورد تاریک بودن فیلم هم باید بگویم «شطرنج باد» دوبله شده است، در آن یک ماه که به رهبری مرحوم احمد رسولزاده تمام بازیگران نشستند و صدا را سینک کردند، اگر فیلم تاریک بود پس چه چیزی را سینک کردند؟ صدایشان را با چه چیزی میزان میکردند؟
این منتقد سینمایی اضافه کرد: به نظر میرسد پای یک مشکل فرهنگی جدیتر در میان بوده که هنوز هم در نقد فیلم ایران شاهدش هستیم، هرچند که امروز نقد فیلم از حالت تخصصی خودش خارج شده و هر کسی یک گوشی موبایل در دست دارد بالقوه تبدیل به منتقد فیلم شده است. حرفهایی که در آن دوران درباره «شطرنج باد» گفته میشود، غیرتخصصی است؛ این غیرتخصصی بودن البته به غیرتخصصی بودن نگاه به سینما و فیلمسازی در ایران هم برمیگردد. اگر در زمان اکران «شطرنج باد» به تاریخ و پسزمینه نگاه به سینما توجه کنیم، این مساله واقعا وجود دارد. یعنی بازیگری و کارگردانی به آن معنایی که میشناسیم در کار نبوده است. اگر به تیتراژ فیلمها نگاه کنیم مثلا نوشته فیلمبرداری و تدوین و دکوپاژ توسط یک نفر انجام شده است و دکوپاژ اصولا جزو کارهای کارگردان نبوده است. خب کارگردانی که دکوپاژ نمیکرده پس مشغول چه کاری بوده است؟
عقیقی ادامه داد: این سیر تاریخی ماجرا است و وقتی راجع به یک پدیده حرف میزنیم، اینجور نیست که ما یکسری آدم متفکر فرهنگی روشنفکر بالقوه داشته باشیم که بعد در برخورد با «شطرنج باد» دچار مشکل شوند. همین اتفاق به نوعی درباره «خشت و آینه» و «سیاوش در تختجمشید» و «چشمه» و «مغولها» هم افتاده است. چون محیط فرهنگی ایران بیشتر روی ادبیات و سینمای داستانگو و مشخصا تقلید، بنیانگذاری شده است. ما از همان اول مقلد هستیم و از الگوهایی تقلید میکنیم که در ادامه وارد فرهنگمان میشود؛ ما از فیلمهای مصری و ترکی و آمریکایی و ایتالیایی تقلید میکنیم و فیلمهای فارسی دهه ۳۰ سپس در دهههای ۴۰ و ۵۰ دوباره هم ساخته میشوند. الان هم با ذکر منبع و مدرک میتوان گفت که همان فیلمهای فارسی دهه ۴۰ در دهه ۹۰ هم ساخته میشوند. در واقع داریم «دوره میکنیم شب را و روز را».
این فیلمنامهنویس افزود: پس آنچه در «شطرنج باد» بعنوان پشتوانه فرهنگی اتفاق میافتد، تماما تازه است. اگر به این نکته توجه کنیم، رفتاری که با فیلم شد خیلی عجیب نخواهد بود. آن افراد با «شطرنج باد» روبرو میشوند که خیلی چیزهایش از روی حساب است؛ آنهم در سینمایی که اساسا طراحی صحنه و دکوپاژ و حرکت دوربین چندان اهمیتی ندارد؛ حتی در بسیاری از فیلمهای مشهور آن دوره و حتی زمان حاضر. پس درک فیلم کار سختی بوده است.
وی ادامه داد:مشکل عمده در برخورد با «شطرنج باد» این نیست که ما آنرا دریافت نمیکنیم؛ مشکل اینست که ما برای اینکه بفهمیم یک فیلم خوب است یا بد، منتظر مارتین اسکورسیزی و جاناتان رزنبام و تری گراهام و دیگران از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی نشستهایم تا فیلم را تایید یا رد کنند. یعنی تفکر ما خودش «شطرنج باد» را کشف نمیکند، بلکه بهشکل مقلدانه برای ما روی میدهد. مثلا میگویند چون هانری کربن فیلم فریدون رهنما را پسندیده است پس این فیلم حتما یک چیزی دارد، چون خارجیها که اشتباه نمیکنند!
عقیقی اضافه کرد: این نظام فکری باعث میشود که ما با پدیدههای پیرامون خودمان برخورد روشنگرانه و متفکرانهای نداشته باشیم. همانطور که فیلمهایمان تقلیدی است، تفکر ادبیمان هم تقلیدی است؛ همانطور که فیلمهایمان مقلدانه است، تعداد قابلتوجهی از نقدهایمان هم کپی است. به همین دلیل وقتی به تاریخ رجوع میکنیم، با وجود شمار بالای منتقدان میبینیم تعداد زیادی نقد فیلم نداریم که الان بتوانیم آنها را بعنوان نقد فیلم ارائه کنیم.
وی سپس در پاسخ به سوال کثیریان درباره ویژگیهای فیلم از نظر ساختاری و مضمونی گفت: «شطرنج باد» یک فیلم نقاشانه است؛ از این جهت که تصویرهای ثابت فیلم ترکیببندیهای نقاشی را به غایت درست و دقیق رعایت میکند؛ و از لحاظ تاریخی آن بخشی که نور باید بعنوان منبع درون کادر خودش را نشان دهد، نمونههای آن هم در نقاشی ایرانی و هم در نقاشی غربی وجود دارد. سایه بزرگی که از «حاج عمو» روی دیوار افتاده است، به فیلم یک بعد اکسپرسیونیستی نیز میدهد و طبیعتا در مدل نقاشی استنساخ هم ریشه دارد، اما شکل ارائه آن ترکیببندی سینمایی است. تاریخچه این امر در نقاشی اروپایی هم وجود دارد، مثلا در نقاشیهای ژرژ دو لا تور. این ترکیببندی را میتوان بهشکل گسترده در رهیافتهای تصویری «شطرنج باد» میبینیم.
این مدرس سینما ادامه داد: «شطرنج باد» فیلم معمارانهای است؛ از این جهت که معماری خانه مشیرالدوله که ترکیبی از سبک ایرانی و فرنگیست، انتخاب بسیار درست و درخشانی است برای آن فضایی که قرار است داستانی را در آغاز قرن و در حال نو شدن یک سیستم سنتی روایت کند؛ سیستمی که بخشی از آن به جهان مدرن و نشانههای آن رجوع میکند و بخشی از آن دارد این جهان را به سمت گذشته سنتی خودش میکشاند؛ یعنی نبرد بین «حاج عمو» و «اقدس الملوک» از یکسو و نبرد بین دو برادر از سوی دیگر. این خانه با ویژگیهای منحصر به فردش میتواند اینها را به لحاظ معماری کاملا توضیح دهد. ما کمتر فیلمی داریم که در آن لوکیشن مناظر و مرایای روایی دقیقی داشته باشد و در عین حال درونش پلانهایی انتخاب شوند که با وجودی که فیلم در لوکیشن ثابت حرکت میکند، یک پلان تکراری در آن مشاهده نکنیم. یعنی در همان محوطه طبقه اول مدام زوایای تازهای پیدا میشود که در کنار آن زیرزمین و حمام و طبقه بالا هر کدام جایگاه مشخص خود را دارند.
حقیقت «شطرنج باد» باید فاش میشد و شد
پس از آن حوری اعتصام، طراح صحنه «شطرنج باد» گفت: من دانشآموخته رشته باستانشناسی هستم و از حدود سال ۱۳۴۰ که وارد دانشگاه تهران شدم، با شرکت در برنامههای کانون فیلم به سینما نیز علاقه پیدا کردم؛ تاریخ هنر و زیباییشناسی نیز جزو سرفصلهای درسی ما بود. ضمن اینکه استادی مانند سیمین دانشور داشتم که من را با دنیای تصویر و سینما بیشتر آشنا کردند. راجع به نقاشی دوره قاجار و دورهای که مورد نظر آقای اصلانی بود هم دکتر عیسی بهنام به ما درس میداد. لازم بود در اینجا نسبت به اساتیدم در دانشگاه ادای دین کنم.
وی ادامه داد: از اوایل دهه چهل و در ایام نوجوانی با محمدرضا اصلانی آشنا شدم؛ و با ذهنیات و تفکر خاصی که او نسبت به جامعه و انسان و تفکر انسانی و انسانساز داشت. صحبتهای زیادی با هم داشتیم و ایشان میدانستند که من آن دوره را بهخوبی میشناسم، با نقاشی آشنا هستم و زیباییشناسی میدانم. زمانی که خواستند «شطرنج باد» را بسازند، راجع به موضوع و هدف از ساخت صحبت کردیم. اشراف اصلانی به ادبیات کلاسیک ایران و شعر و ادبیات عرفانی ایرانی برای من روشن بود.
این باستانشناس اضافه کرد: قبلا با محمدرضا اصلانی همکاری داشتیم و چیز بیسابقهای نبود و زمانی که به من پیشنهاد شد با اشتیاق کامل پذیرفتم. در انتخاب لوکیشن، بهواسطه آشنایی با فرزندان داود پیرنیا از زمانی جوانی با آن آشنا بودم و خوشبختانه نگاه کردن را بلد بودم. در مورد انتخاب لوکیشن با هم توافق نظر داشتیم و ایشان هم آن خانه را میشناختند و تایید کردند. راجع به نورها و رنگ و فضای فیلم با هم صحبت کرده و آثار محمودخان ملکالشعرا را با هم نگاه کرده بودیم.
اعتصام درباره تدارک اکسسوار فیلم «شطرنج باد» توضیح داد: از اکسسوار هیچ چیزی را خریداری نکرده بودیم؛ زمانی که کار را آغاز کردیم من موزهدار موزه نگارستان بودم که از اواخر دوره صفویه تا زندیه و قاجاریه را دربرمیگرفت. آشناییهای داشتم و امکاناتی در اختیارم بود و کسانی که میتوانستند اکسسوار صحنه را در اختیارم بگذارند، نهایت لطف و اعتماد را به من و آقای اصلانی داشتند. بسیاری از عکسها و تقریبا تمام تابلوها از خانه پدرم به آنجا منتقل شد. از عکسها برای انتخاب و طراحی لباس استفاده شد. وسایل دیگری نیز بود که از زندگی شخصی به آنجا منتقل کردم و استفاده کردیم. در مورد نور و رنگ سعی شد تمام چیزهایی که انتخاب میکنیم رنگها حسابشده باشند که با نورهای موردنظر اصلانی همخوانی داشته باشد.
وی افزود: با همدیگر همفکری به حد کمال داشتیم. حسرتبرانگیز بود که چرا اثری به این زیبایی اینقدر با دشمنی و بددلی و حسادت روبرو شد. در زمان نمایش «شطرنج باد» در جشنواره فیلم تهران حضور نداشتم اما بعدها شنیدم که حتی در زمان نمایش هم چه کارشکنیهایی صورت گرفته بود. بعدتر که فیلم اساسا از صحنه روزگار و سینمای ایران محو شد تا اینکه خوشبختانه نگاتیوها پیدا شد و توانستیم نسخه درستی از فیلم را ببینیم.
اعتصام در پایان گفت: حالا بسیار خوشحالم و از محمدرضا اصلانی تشکر کردم که من را برای این کار انتخاب کرد. «شطرنج باد» تنها کاری بود که من در زمینه طراحی صحنه بهصورت حرفهای انجام دادم و خوشحالم که حاصل کار قابل ستایش است. گروه ساخت این فیلم آنطور که شایسته ساخت یک اثر سینماییست همکاری و همدلی کردند و نتیجه بسیار خوبی هم داشت؛ هرچند که کار پس از چهل و چهار سال به بار نشست و خودش را نشان داد. حافظ میگوید «بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه، زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد». حقیقت این فیلم باید فاش میشد و شد.
عمدی در کار بود که «شطرنج باد» فهمیده نشود
در بخش پایانی این برنامه محمدرضا اصلانی یاد اهالی فرهنگ که در ایام اخیر چشم از جهان فروبستند را گرامی داشت و گفت: صحبتهایم درباره «شطرنج باد« در غیاب دوستانیست که با هم زندگی و رشد کردیم و خاطرات بسیاری با هم داریم؛ ما با هم زندگی مشترک داشتیم و حالا در کنار ما نیستند و در غیاب آنها خجالت میکشم درباره فیلم صحبت کنم. همایون خسروی دهکردی، خسرو سینایی، منوچهر طیاب و اکبر عالمی هر کدام نقطه عطفی در سینمای ما بودند و برای من تاریخ زندگیام بودند. همینطور جهانگیر کازرونی را از دست دادیم که یک زیباییشناس بزرگ بود و کسی متوجه نیست این رفتنها چه لطمهای به فرهنگ ایران میزند. پرویز پورحسینی یکی از بهترین بازیگران تاریخ تئاتر ایران بود. کامبوزیا پرتوی نیز دیگر در کنار ما نیست و همه این انسانها چهرههایی لطیف و بخشی از واقعیت فرهنگی ما بودند. اینهمه از دست رفتن انسان را آزرده میکند. با این دردها صحبت درباره «شطرنج باد» را آغاز میکنیم.
وی سپس به تاریخ فیلم «شطرنج باد» پرداخت و گفت: ترمیم فیلم «شطرنج باد» بیش از آنکه مرا خوشحال کند، یک زخم کهنه را باز کرده است؛ زخمی که فراموشش کرده بودم و فقط لکههایی از آن بر جای مانده بود و توجهی به آن نداشتم. این زخم فقط زخم یک نادانی نیست، بلکه زخم یک جریان ضدفرهنگی است که در آن دوره وجود داشت. در عین حال یک دعوای خصوصی بود که میتوانست بین من و هژیر داریوش اتفاق بیفتد. او در دورهای برای من معلم بود و من تمام معلمهایم را دوست دارم؛ هرچند که با فیلمهایش که جز پروپاگاندا چیزی نبود، در همان دوران هم موافق نبودم.
کارگردان «شطرنج باد» اضافه کرد: هژیر داریوش در برگزاری دو جشنواره فیلم کودک و فیلم تهران نقش بنیادین و مدیریت فرهنگی بسیار جالبی داشت که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. اما در عین حال در توطئههای شخصی و باندبازی آدم بسیار مبرزی بود. در جشنواره فیلم کودک و برای فیلم «بد بده» نقش توطئهآمیزی داشت. در مورد «شطرنج باد» نمیتوانم بگویم کار کارِ او بود ولی وقتی سه بار یک مساله اتفاق میافتد، نمیتوان اسم آنرا تصادف گذاشت.
اصلانی ادامه داد: در شب اول خودم حضور داشتم و فیلم بهشکل حیرتانگیزی تاریک بود. به اتاق پروجکشن رفتم و دیدم لنز پروژکتور را که در حالت عادی ۶۰-۶۵ است روی ۳۰-۳۵ تنظیم کردهاند. وقتی پرسیدم که چرا این کار را کردهاند، پاسخ دادند به ما اینطور گفتهاند. ضمن اینکه دو حلقه فیلم پس و پیش بود. آن شب اینها را پای تصادف گذاشتم، حلقههای فیلم را درست کردم و در مورد لنز نیز به آنها گفتم که روی ۶۰-۶۵ قرار داده شود. جلسه اول فاجعهبار بود و جماعتی برای هو کردن آماده بودند و جمعی از آن همکلاسیهای خودم و کیفکِشان هژیر داریوش بودند. آنها کاری به کیفیت فیلم نداشتند و فقط آمده بودند که هو کنند. چنین چیزی را در جشنواره کودک تجربه کرده بودم و چهرههایشان را میشناختم و میدانستم چه میکنند.
این فیلمساز افزود: روز بعد پیش از نمایش فیلم به اتاق پروجکشن رفتم و باز هم دیدم از ۱۱ حلقه فیلم ۵ حلقه پس و پیش شده است و لنز را دوباره روی ۳۵ تنظیم کردهاند. برای نمایش فیلم در اتاق پروجکشن ماندم اما در آن شب آقایان درخشانِ منتقد در سالن حضور نداشتند. جلسه سوم فیلم برای داوران بود و بعد که از بهمن فرمانآرا در مورد جلسه پرسیدم گفت باز هم حلقههای فیلم پس و پیش بوده و فقط ۶ حلقه را نمایش دادهاند.
اصلانی ادامه داد: به این ترتیب نمیتوانم بگویم اینها تصادف یا سهلانگاری بوده یا از سر نادانی اتفاق افتاده است؛ اتفاقا دانایی بسیار درخشانی در این مساله وجود داشت. قرار شد فیلم دوباره برای هیات داوران به نمایش در بیاید اما فیلم را از دور خارج کردند. بعد هم که آن جلسه معروف مطبوعاتی برگزار شد. در آن جلسه حتی یک نفر به من گفت چه کسی اجازه داده فیلمساز شوید؟ و من هم طبعا پاسخش را دادم و پاسخ های هوی است. چیزهایی که بعدا نوشته شد هم بجای نقد، فحشنامههای رسمی و آماده چاپ بودند و فضای چاپ هم از قبل برای آنها آماده شده بود.
وی اضافه کرد: در اخلاق جهانی برای کسی که فیلم اولش را ساخته هیچوقت نقد بد نمینویسند و در عوض فیلمساز را تشویق میکنند، بهخصوص در فرانسه این مساله را جدی میگیرند. اما از فیلم دوم به بعد بیپروا و صریح با اثر مواجه میشوند. چیزی که اینجا اتفاق افتاد بیشتر بیاخلاقی بود تا نادانی. رگههای لمپنیزم را در آن برخوردها میشد دید. بهمن فرمانآرا که خیلی فیلم را تقدیر میکرد، از این برخوردها جا خورد و حق هم داشت. هژیر داریوش این فضا را بوجود آورده بود تا فرمانآرا را هم بکوبد چون با فرمانآرا رقابت داشت و میخواست او را از سازمان سینمایی کنار بگذارد و خودش آنجا را مدیریت کند. در ادامه فرمانآرا استعفا داد و آن سازمان را ترک کرد.
به هر حال «شطرنج باد» ابتر ماند و بعد هم که انقلاب شد و معلوم نشد سرنوشت فیلم چیست. به هر حال این فیلم بعد از انقلاب قابل نمایش هم نبود. پیش از آن شانزده سینما در تهران و شهرستانها برای نمایش فیلم اعلام آمادگی کرده بودند و فیلم هم برای نمایش در خارج از کشور زیرنویس شده بود، اما هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد. عمدی در کار بود که فیلم فهمیده نشود وگرنه با همان کپیهای بدی که وجود داشت هم میشد به ساختار و ساز و کار «شطرنج باد» پی برد. کسانی حتی مفتخر بودند که میتوانیم به این فیلم توهین کنیم.