در چهارصد و چهل و چهارمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه ۲۵ شهریور فیلم «رما» به کارگردانی آلفونسو کوارون در سالن استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور احمد طالبینژاد و کیوان کثیریان برگزار شد.
طالبینژاد در ابتدای این نشست گفت: بعضی فیلمها مانند یک قطعه شعر هستند. ما اگر بخواهیم یک غزل حافظ را تفسیر یا تحلیل کنیم، شاید به بنبست برسیم. اینجور آثار آنقدر جاذبه دارند که باید در آنها غرق شد. در این فیلم هم میتوان دست به معناتراشی زد، اما همانطور که سوزان سونتاگ در «علیه تفسیر» میگوید گاهی اوقات تفسیر جذابیت و لذت اثر هنری را از بین میبرد. ضمن اینکه با یکبار دیدن «رما» نمیتوان به تمام ابعاد آن پی برد. هیچکدام از بازیگران این فیلم بازیگر حرفهای نیستند. کوارون در این فیلم به سمت نوعی سینما میرود که عباس کیارستمی نیز دنبال میکرد؛ یعنی درام با مصالح واقعی. بحث طبقاتی در فیلم «رما» اهمیت زیادی دارد چرا که در جامعه مکزیک همچنان این تعارض طبقاتی وجود دارد. در این فیلم با یک خانواده بورژوای شهری روبرو هستیم و دو خدمتکار که از منطقهای محروم به آنجا آمدهاند. این به نگرش اغلب فیلمسازان آمریکای لاتین برمیگردد که خواه ناخواه چپگرا و سوسیالیست و عدالتخواه هستند. هرچند کوارون در اینجا نگاه تند و تیز سیاسی ندارد.
وی ادامه داد: در فیلم میبینیم مقامات مسئول در مورد پیشرفت و رفاه صحبت میکنند اما مردم در فلاکت به سر میبرند. جایی که به افراد حاشیهنشین آموزش ورزشهای رزمی داده میشود هم در ادامه مشخص میشود این کار برای سرکوب دانشجویان انجام شده است. داستان در اوایل دهه ۷۰ میلادی میگذرد؛ در این سالها اتفاقاتی در مکزیک رخ میدهد و در فیلم نیز شاهد صحنههای شورش دانشجویی هستیم. در آن دوران فضای کاملا نظامی بوده است و آن دسته موسیقی نظامی که در اوایل و انتهای فیلم میبینیم که اشارهایست به فضای میلیتاریستی آن دوران مکزیک. صحنه شورش دانشجویان فوقالعاده و ریتم عالی است.
این منتقد سینمایی افزود: «رما» به لحاظ نشانهشناسی بسیار قوی است. اگر بنای ما بر تفسیر باشد، هر کدام از نشانههای موجود در فیلم میتوانند تفسیرها و تعبیرهای متعدد داشته باشند. مثل مدفوع سگ که بهعنوان نشانهای از کثافت بیرونی در جایجای فیلم دیده میشود. یا مثلا ماشین؛ پدر خانواده که کمتر شاهد حضور فیزیکیاش هستیم، ماشینی خریده است که در گاراژ خانه جا نمیشود، اما مادر خانواده در انتها ماشینی میخرد که بهراحتی به خانه وارد میشود. این شاید اشارهای باشد به محدودیت ظرفیت آدمها. پدر خانواده دنبال معشوقهاش میرود و به ظاهر سرش به سنگ میخورد و به نتیجهای نمیرسد. مادر اما از همان ابتدا خلأ پدر را به نوعی پر کرده بود، در هنگام خرید ماشین نیز ظرفیت و امکانات را میسنجد و بلندپروازیهایش هم سنجیده است. فیلم را میتوان به نوعی یک فیلم فمینیستی نیز دانست، هرچند این مساله را جار نمیزند. در سرتاسر فیلم خشونت مردان و مظلومیت زنان را میبینیم، اما این مسائل را به شیوه خودش بیان و از زنان جانبداری میکند. متاسفانه در واقعیت هم در سرتاسر جهان همین وضعیت برقرار است.
پس از آن کثیریان با طرح این مساله که کوارن به تنهایی فیلم را کارگردانی و فیلمبرداری و تدوین کرده است، به طرح این سوال پرداخت که آیا میتوان این را یک فیلم شخصی دانست؟
طالبینژاد در پاسخ گفت: جالب است که این فیلم موفق شده اسکار بهترین کارگردانی، فیلمبرداری و بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را همزمان دریافت کند. سابقه نداشته که جوایز اصلی اسکار به یک فیلم غیرانگلیسیزبان تعلق بگیرد. هر فیلمسازی یک شاهکار دارد و آن هم حدیث نفس خودش است. مثلا شاهکار فلینی «هشت و نیم» است. به این معنا، «رما» میتواند بهترین فیلم کوارون باشد چون از تجربههای زندگیاش سرچشمه میگیرد. ناصر تقوایی میگوید بهترین آثار داستانی و سینمایی در همه جای دنیا آنهایی هستند که از تجریههای یکسوم ابتدایی زندگی خالق اثر ناشی میشوند.
وی در پاسخ به سوال دیگری در مورد تاثیر سیاه و سفید بودن فیلم گفت: سیاه و سفید بودن فیلم انتخاب کارگردان است و بیدلیل نیز نبوده است؛ کوارون به نورئالیسم ادای دین میکند. چنین کاری خطرات خودش را دارد و ممکن است تماشاگر آنچنان با فیلم ارتباط برقرار نکند، اما وقتی حاصل کار را میبینیم به نظر میرسد چیزی از فیلم رنگی کم ندارد. ضمن اینکه سیاه و سفید بودن فیلم در ایجاد فضایی سرد که در آن محرومیت بیشتر جلوه کند، موثر است. در نهایت اینکه تماشاگری که به صرف سرگرمی به سینما میرود چنین فیلم را دوست نخواهد داشت و تحمل بیش از دو ساعت تماشای آنرا ندارد.
این منتقد سینمایی درباره اندازه نماها و زوایا توضیح داد: «رما» بیشتر در مدیومشات و لانگشات میگذرد و در طول فیلم کلوزآپهای خیلی کمی از آدمها میبینیم و اگر ببینیم هم مدیوم-کلوزآپ است. به این ترتیب جمع و فضای گرم خانواده را میبینیم که تماشاگر را سر حال میآورد. هرچه نما بستهتر باشد، فردیت پررنگتر خواهد شد.
طالبینژاد در پاسخ به پرسشی در مورد سرمایهگذاری نتفلیکس در ساخت و عرضه «رما» گفت: با ورود امکانات دیجیتال، هم شرایط کلی تغییر کرده است و هم خود سینما دچار تغییر شده است. نتفلیکس هم ابزاری برای انتقال است و این کار را هم بهخوبی انجام میدهد و در این مدت فیلم بدی هم تولید نکرده است. البته این دغدغه و نگرانی برای علاقمندان سینما وجود دارد که تکلیف سالنهای سینما چه خواهد شد. یعنی جدا از بحث تولید، اگر قرار باشد همه از طریق دانلود فیلم ببینند پس تکلیف چرخه نمایش و افراد شاغل در آن چه خواهد شد. فکر نمیکنم نتفلیکس بتواند مزاحمت چندانی برای سیستم نمایش در سینماها ایجاد کند و هر چقدر هم قدرتمند شود، از نظر حس انسانی قدرت آن یکهزارم قدرت سالنهای سینما نخواهد بود. تماشاگران سینما با رفتن به سالن نمایش فیلم، آیینی را اجرا و با کسانی که در سالن حضور دارند همدلی میکنند و این با تماشای محصولات نتفلیکس بهشکل انفرادی اتفاق نمیافتد.
وی در ادامه به جنبههای مهم این فیلم پرداخت و گفت: کار قابل بحثی که کوارون در «رما» انجام میدهد اینست که زمان دراماتیک، که یکی از اصلیترین زمانها در نوشتن فیلمنامه و فیلمسازی به حساب میآید، را نادیده میگیرد و به سمت نوعی سینما وریته میرود و آنرا به زمان واقعی نزدیک میکند. مثلا سکانس ورزش رزمی و آن اتفاقاتی که میافتد را میشد با زمان دراماتیک در سه پلان جمع کرد؛ اما کوارون به کاملترین شکل ممکن، این آیین را با تمام حواشیاش به ما نشان میدهد. چراییِ این مساله در بطن خود فیلم قرار دارد.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: «رما» فیلمی نیست که به تماشاگر از آن باجهای رایج بدهد و میگوید دوست دارم هر اتفاقی را همانقدر که روی من تاثیر گذاشته است را به تماشاگر هم منتقل کنم. مثلا صحنه زایمان در بیمارستان فوقالعاده جذاب است. این صحنه به نظر طولانی میرسد و شاید بگوییم میتوانست کوتاهتر باشد، ولی اگر کوتاه میشد حتما لطمه میخورد. صحنهای که در بیمارستان که مادر به نوزاد مینگرد، به نظر من یک شعر است و معناتراشی برای آن بیهوده. سینمای کوارون در اینجا خیلی خاص است و «رما» به هیچ فیلم دیگری شباهت ندارد، بهرغم اینکه مدیون تمام فیلمهای کلاسیک اروپاییست.
طالبینژاد ادامه داد: «رما» معیارها را از آنچه در ذهن ما رسوب کرده است فراتر میبرد و این یکی از مهمترین دستاوردهای آن است. بهویژه در روزگاری که تماشاگران فیلم در سرتاسر دنیا کمحوصله شدهاند و ذهنی شتابناک دارند، مهم است که کارگردان فیلمی با زمانی بالغ بر دو ساعت بسازد و بهرغم مضمون مهمش، هیچ داستان گیرا و برجستهای نداشته باشد و تماشاگر مجذوب اجرا شود.
وی افزود: مساله این است که کوارون چطور از مصالح و مواد خام در جهت پردازش یک درام آرام کاملا درونی استفاده کرده است و نه تنها در این کار موفق شده که از آنهم فراتر رفته است، در عین اینکه همه چیز واقعی است. در «رما» ترکیبی از سبکهای رئالیسم، ناتورالیسم و اکسپرسیونیسم میبینیم. در این فیلم شاهد نوعی برگشت به ریشهها هستیم و بنابراین کلیت فیلم را پسامدرن میدانم؛ چون تمام مولفههای سینمای کلاسیک اروپا را در آن میبینیم و در عین حال خیلی مدرن است و خیلی از اصول و قواعد روایت و تدوین را نادیده میگیرد.
طالبینژاد در پایان گفت: در «رما» با نوعی از سینما مواجهیم که به ما ظرفیتهای نامکشوف سینما را نشان میدهد. کارکرد چنین فیلمهایی در مورد خودِ سینماست و به ما میگویند که سینما یک تعریف ندارد. در طول تاریخ نیز همین نوع فیلمها هستند که ماندگار میشوند. شاید ده سال دیگر فناوریهای مورد استفاده در سینما آنقدر پیشرفت کرده باشد که فیلمی مانند «جاذبه» همچون زمان اکرانش جذابیت نداشته باشد؛ اما تا زمانی که چیزی به اسم سینما وجود دارد، «رما» جذابیتهای خودش را خواهد داشت.