هفتمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲، به نمایش فیلمتئاتر «کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد» اختصاص داشت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلمتئاتر، نشست تحلیل، بررسی و نقد آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و فرزاد فرهوشی (مستندساز و منتقد تئاتر) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد.
نمایش «کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد» نوشته محمد چرمشیر، به کارگردانی زندهیاد رضا حداد، سال ۱۳۹۳ در مدت زمان ۵۲ دقیقه و با بازی بازیگرانی چون سیامک انصاری، برزو ارجمند، نیما انصافیان، روزبه بمانی، ستاره پسیانی، خسرو پسیانی، امیر جنانی، لیلی رشیدی، داریوش فائزی، شبنم فرشادجو، هاله گرجی، امین موحدیپور اجرا شده است.
عباس غفاری در این نشست گفت: امروز نمایش دوست بسیار عزیز، کارگردان خوب و هنرمند شاخص؛ رضا حداد را دیدیم که متاسفانه خیلی زود، او را از دست دادیم. این نمایش دو مرتبه در دو تاریخ مختلف اجرا شده است. اولین بار در دهه ۸۰ در سالن قشقایی به صحنه رفته و دومین مرتبه در دهه ۹۰ که امروز آن را دیدیم. یکی از دلایل اهمیت این نمایش از این جهت است که پس از اولین اجرای این اثر در دهه ۸۰، رضا حداد به عنوان کارگردانی خلاق شناخته میشود. در واقع این نمایش به ما نوید تولد کارگردانی خلاق را داد. حداد در ادامه ثابت کرد که چقدر تصویر را خوب میشناسد و به کاری که میکند تسلط داشته و آگاه است. او در زمانهایی به تولید نمایش پرداخت که تئاتر حتی به لحاظ سختافزاری نیز به بنبست رسیده بود.
او افزود: حداد، کسی بود که برای اولین بار در تئاتر دوربینهایی را از کره وارد ایران کرد تا بتواند تصاویر سهبعدی (از نمایش خود) را برای ما تماشاگران ایرانی بیافریند. یکی از تفاوتهایی که اجرای دهه ۸۰ با این اجرا که امروز دیدیم دارد، این است که بازیگرانی در آن بازی میکردند که در این اجرا تغییر کردهاند. سیامک صفری و بابک حمیدیان از جمله این افراد هستند. نویسنده این اثر محمد چرمشیر است. نکته جالب اینکه بعد از این نمایش، هم خود آقای چرمشیر و هم نویسندگان دیگری، آثاری شبیه به متن این نمایش را نوشتهاند. نمایشنامه «عبدل میمون لات پاکوتاه» و «عاشقانههای صفورا» از آثار محمد چرمشیر ساختاری مشابه این اثر دارند.
فرزاد فرهوشی در این نشست گفت: در ابتدا بگویم که شانس دیدن این اجرا از نزدیک را نداشتم و همه صحبتهایم بر مبنای فیلمی است که امروز دیدیم. این نمایش اولین بار سال ۸۲ اجرا شده است. یک سال پیش از این نیز، نمایشنامه آن توسط انتشاراتی که آقای حداد راهاندازی کرده بود، چاپ شد. اجرای اول این نمایش اتفاقی مهم به شمار میآید. زیرا ما پس از انقلاب، آثاری این چنین نداشتیم. شخصا به خاطر نمیآورم که پیش از این اجرا، در نمایشی شاهد استفاده از تکنولوژی و خلاقیتهای به روز بوده باشیم. در واقع اگر هم بوده، آنچنان شاخص نبوده که تیتر خبرها شود. اما پیش از انقلاب، کارگاه نمایش چنین حرکتی را آغاز کرده بود؛ منتها عمر کوتاهی داشت و البته در آن دوره که بحث مفصلی هم دارد، مغضوب شد.
او افزود: بین سالهای ۵۴ تا ۵۶ در کارگاه نمایش اجرایی روی صحنه میرود که اکنون نه فیلم و نه عکسی از آن موجود است. شخصا از پژوهشهای میدانی که داشتم متوجه آن شدم. در این نمایش، دو شخصیت دیده میشوند که در حال رفتن برای دزدی هستند. هرکدام چراغ قوهای در دست دارند. صحنه هیچ نوری ندارد. بنابراین هر کدام از دو طرف که دیالوگ میگوید، طرف دیگر با چراغ قوه روی او نوری میاندازد. در واقع هیچ نور دیگری وجود ندارد. شواهد نشان میدهد که نمایش بسیار خلاقانهای به صحنه رفته است. این اجرا (نمایش «کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد») نیز از چنین خلاقیتی با کیفیت بالاتری برخوردار است.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: به هر حال جریان کارگاه نمایش، بعد از سال ۵۷ خاتمه پیدا میکند. در این دوره نیز تا دوره مرحوم حداد که با کارهای خود رخی نشان میدهد، ما اجراهای کلاسیک، معمول و استانداردی داریم که تماشاگران خاص خود را دارد. وقتی سال ۸۲ چنین اجرایی روی صحنه میآید، اینطور که در رسانهها هنوز قابل مشاهده است، منتقدان روی خوش به آن نشان نمیدهند و فکر میکنند تئاتر در حال خارج شدن از قواره خود است. اما در واقع این اجرا نوید اتفاق خوبی در تئاتر را به ما میدهد.
فرهوشی در ادامه صحبتهایش گفت: نمایشی که امروز دیدیم، بسیار زنانه است. قصه روایت شده در نمایشنامه به مسائل زنان مربوط بوده و از مشکلات زنان در پستوهای خانه، برای ما روایتهای تیترواری میکند. در واقع در طول نمایش ما نمیبینیم که داستان وارد جزییات شود؛ تنها تیتروار به مسائل اشاره میکند. این کار ۱۸ صحنه دارد که ۳ صحنه آن مربوط به گزارشهایی است که مرحوم پسیانی میخواند و ۱۵ صحنه آن، ۱۵ قصه متفاوت از هم را روایت میکند که البته در یک زنجیره مشخص در کنار هم قرار میگیرند.
او ادامه داد: تمام این صحنهها به مشکلات زنان و گرفتاریهایی که در پستوهای خانه دارند، میپردازد. حتی قصه زنی را داریم که خانم لیلی رشیدی آن را بازی کرده است؛ این زن مجبور میشود همسر خود را بکشد. این داستان به گونهای توضیح داده میشود که او مقصر نیست؛ یعنی او را مانند یک قاتل نمیبینیم، بلکه به عنوان فردی مظلوم تصویر میشود. اتفاقی که در دهه ۲۰ در تئاتر ما رخ میدهد، این است که در آن زمان عنصری بود که از آن با عنوان لوکس بودن یاد میشد. تماشاگرانی نیز بودند که به این خاطر و نه هیچ دلیل دیگری به تماشای نمایش میآمدند. به عنوان مثال عبدالحسین نوشین در نمایشهای آخر خود مانند «پرنده آبی» چنین تجربهای را داشت.
این منتقد تئاتر در ادامه عنوان کرد: تماشاگران این جنس از کار، مخاطبان تئاتر نبودند، بلکه کنجکاوانی بودند که میخواستند ببینند این اتفاق تازه چگونه است. در دوره تئاتر نصر و تئاتر سعدی هم چنین اتفاقی رخ داده است. به عنوان مثال چند متن از مولیر اجرا شد و بسیاری آمدند تا ببینند که قرار است در این ملک جدید؛ شکل اروپایی و فضای دایرهای قرار است چه اتفاقی رخ دهد. آنها تماشاگران غیر هدفی بودند که به اقتصاد تئاتر خیلی کمک میکردند.
فرهوشی در ادامه گفت: رضا حداد هم در دهه ۸۰ همین کار را کرد. یعنی عنصر دیگری که مدتها بود از آن استفاده نمیشد را به تئاتر آورد. او تکنولوژی و چهره را به تئاتر آورد. شخصا فکر نمیکنم پس از انقلاب تا دوره آقای حداد، کسی توانایی این را داشته باشد تا یک چهره محبوب را به صحنه بیاورد. سیامک انصاری که سال ۸۲ در نمایش «کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد» به صحنه رفت، در موقعیت مهمی بود. او چهره ۹۰ شبی و محبوب بود که روی صحنه آمد. استفاده از این فرد همان استفاده از عنصر لوکس است که با خود، اقتصاد تئاتر را هم به گردش سریعتری در میآورد.