سیدمحمد بهشتی در پنجمین نشست مجازی «خشت» گفت: در سنت معماری ما صلح اهمیت زیادی دارد و همه چیز با هم باید به صلح برسند و اگر به صلح رسیدند، یک بنا در کیفیت مطلوب آشکار میشود.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پنجمین نشست مجازی «خشت؛ جستارهایی در سپهر معماری و شهر» با موضوع چرایی بیگانگی بناهای معاصر ایران با رنگ، در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه وحید شالی امینی، مدرس دانشگاه به گفتوگو با سید محمد بهشتی، معمار، پژوهشگر و مولف پرداخت.
در ابتدای این نشست وحید شالی امینی با اشاره به اهمیت رنگها پرسید: رنگ در هنر معماری گذشته ما چه نقشی داشته و از کجا رنگ را در معماری برجسته داریم؟
سیدمحمد بهشتی بیان کرد: وقتی درباره رنگ در معماری صحبت میکنیم، بد نیست که این مبحث را به رنگ بیرون بنا و رنگ در درون بنا تفکیک کنیم. در بخش رنگ درورن بنا، از قدیمیترین آثار شاخصی که در ایران میشناسیم، تخت جمشید است. تخت جمشید بنابر یافتههای باستانشناسی در درون رنگین بوده است و موقعیتهای مختلف داخل بنا از رنگ برخوردار بوده است. حتی نقش برجستهای که در تخت جمشید داریم، بنا بر شواهد باستانشناسی رنگی بوده است. وقتی درباره معماری صحبت میکنیم، معماری ما رنگین است و رنگ در آن اهمیت فوقالعاده زیادی دارد. مسجد نصیرالملک در شیراز نیز غوغای رنگ است.
وی افزود: در بخش بیرون بنا، خیلی جاها را داریم که رنگشان، رنگ کاهگل، خشت، آجر و… است که عمومیت دارد و حتی در تخت جمشید هم آنچه از بیرون میدیدیم یک بنای خشتی بود. در دوران اسلامی از دورهای، رفته رفته رنگ در نمای بیرونی آشکار میشود. تقریبا از دوره سلجوقی است که در معماری بیرونی از کاشی استفاده میکنیم. البته این کاشی سابقه طولانی دارد و ما در چغازنبیل که حدود سه هزار و چهارصد سال عمر دارد، کاشی داریم. تقریبا از دوره ایلخانی شاهد پدید آمدن مساجدی تحت عنوان مسجد کبود هستیم. منظور مساجدی است که در نمای بیرونیشان کاشیکاری لاجوردی وجود دارد.
شالی امینی گفت: در کتاب خشت خیال، اشاره شده که ما تا قرن ششم معماری سادهای داشتیم که در آن رنگ به کار گرفته نشده است. اما پس از آن هم در داخل بنا، هم فضای واسط بین داخل و خارج بنا یعنی شیشههای رنگی و هم در خارج از بنا که با اقلیم هماهنگ بوده، کاشیکاریها را داشتیم که با توجه به لعابی که داشتند باد و باران به آنها آسیب نمیرساند. هر کدام به تناسب فضای خود تنظیم شده، فقط برای فضای مذهبی نبود و طیف بزرگی از هنرها شامل تذهیب، قالییافی، گلیمبافی، مینیاتور و… است.
بهشتی بیان کرد: سابقه رنگ در داخل بناها طولانیتر است ولی در دوران اسلامی، رنگ در نمای بیرونی و خارج بنا از قرن هفتم شدت میگیرد. گویی در دوره سلجوقی نمونههایش خیلی محتاطانه در نمای بیرونی آشکار میشود، در قرن هفتم گنبدها فیروزهای میشوند و رنگ در نماها حضور مییابد.
وی با اشاره به جایگاه رنگ در سنت معماری ایرانی گفت: یکی از اتفاقات در معماری ایرانی، خلع ماده بود. یعنی آنچه به عنوان مصالح استفاده میکردیم، یک جنبهاش مادیت آن بود و یک جنبهاش صورت خیالی آن بود که موکول به خلع ماده شدن بود. یعنی اگر گچ را در نما استفاده میکنیم، باید گچ بودن آن گرفته شود و… . این خلع ماده در صورتهای مختلفی ظهور پیدا میکرد. گاهی با نوع نقش زدن این اتفاق میافتاد. یکی از صورتهای این خلع ماده کردن، آشکار شدن رنگ بود. مثلا وقتی درباره فرش صحبت میکنید دیگر آن پشم و تار و پود را نمیبینید و نقش و نگارش دیده میشود.
وی افزود: وقتی امروز به عنوان معمار میخواهیم ساختمانی را بسازیم، مواد و مصالح میخریم. این مواد و مصالح چیست؟ وقتی خاک، گچ و… میخریم، نامش مواد است اما وقتی آجر میخریم نامش مصالح است. مصالح با صلح همریشه است، یعنی موادی که آماده صلح شده است. در سنت معماری ما صلح اهمیت زیادی دارد و همه چیز با هم باید به صلح برسند. اگر به صلح رسیدند، یک بنا در کیفیت مطلوب آشکار میشود.
بهشتی اضافه کرد: امروز ما یک تلقی از صلح داریم که باید به آن نهجنگ بگوییم. یعنی وقتی ما با هم نمیجنگیم، گویی در صلح به سر میبریم. اما صلح معنیاش این است که هر چیز در جای خودش قرار بگیرد و نسبتی با عدل دارد. در همه جاهایی که از رنگ و نقش استفاده میکنیم، همواره توجه به این بوده که با هم در صلح به سر ببرند.
شالی امینی گقت: رنگها تنها زینت نما نبوده و جزئی از هویت بوده است. در حالی که الان رنگ را به عنوان زینت استفاده میکنند.
در ادامه این نشست بهشتی مطرح کرد: ما امروز در معماری آرامش پیدا نمیکنیم و معماری ما گویی اساسا آرامش را در ماموریت خود نمیبیند. آرامش یعنی چه؟ آرامش و آسایش را با هم یکی قرار دادیم اما اینها ۲ چیز هستند. مجموعه رنگها قرار بود ما را در آرامش قرار دهد و این یک کیفیتی است که فقط تابع این سنت میتواند تحقق پیدا کند. از جمله شئون سنت این است که این رنگها اضافه نمیشوند و خلع ماده صورت گرفته است.
وی درباره بها ندادن امروز به بحث رنگها، توضیح داد: یک بخش مربوط به این است که ما از زمانی که فکر جدید و اندیشه مدرن وارد معماری شد، از سنت فاصله گرفتیم. اصولا فکر مدرن خودش سنتی دارد که با سنت معماری ما یک مغایرتهای اساسی دارد. نکته دیگر این است که پس از اصلاحات اراضی اتفاقاتی میافتد که به دلیل هجوم زیاد جمعیت از روستاها به شهرها، ساز و کار اجتماعی ما دچار دگرگونیهای خیلی جدی میشود. تقریبا از سال ۴۳،۴۴ و ۴۵ وارد مسیری میشویم که من تحت عنوان بحران مدنیت از آن یاد میکنم.
وی ادامه داد: در مطالعات شهری درباره مهاجرتهای وسیع از روستاها به شهرها و کمیت موضوع بحثهای زیادی شنیدهایم، اما این اتفاق آثار کیفی نیز دارد. از جمله این آثار کیفی این است که هر چه بحران مدنیت شدت پیدا میکند، زندگی به فضای خصوصی پناه میبرد و از فضای شهری فاصله میگیرد. به عبارتی شهرهای ما تاریک میشوند. از اوایل دهه ۸۰ این بحران مدنیت شروع به افول کرده و با رشد مدنیت کیفیت، موضوعیت پیدا میکند. وقتی که کیفیت موضوع شد و تقاضا برایش پدید آمد، میبینید که معماران فرصت عرض اندام پیدا میکنند.
در بخش دیگری از این نشست مجازی سیدمحمد بهشتی گفت: ما از جمله کشورهایی بودیم که سهم قابل توجهی در میراث جهانی داشتیم. یعنی ما برای جهانی بودن تمرین زیادی داشتهایم. اگر فرض کنیم کل جهان مانند یک نمایشنامه است، در طول تاریخ (به غیر از دوره معاصر) یکی از نقشهای برجسته به عهده ما بوده است. این نمایشنامه زمانی میتوانست خوب اجرا شود که ما حضور داشته باشیم. نقش ما، نقش شاعری بود. یعنی ما شاعر میراث جهانی هستیم. در جهان اسلام، شاید حدود ۸۰ تا ۸۵ درصد دستاوردهای تمدن اسلامی مربوط به ایران باشد، آنهم با رویکردی شاعرانه. اگر معماران ما میخواهند در معماری معاصر جهان سهم داشته باشند، باید دوباره سهم شاعری را ادا کنند. اگر معماری ما توانست به شعر معماری به شکل معاصر رجوع کند، مسلم بدانید که جهانی هم خواهد بود.