فیلم «دایره مینا» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سیصد و نود و چهارمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران و در هجدهمین برنامه از مجموعه «بازی بزرگان»، دوشنبه 8 بهمن فیلم «دایره مینا» به کارگردانی داریوش مهرجویی در سالن استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور پوریا ذوالفقاری و هومن اشکبوس برگزار شد.
ذوالفقاری در ابتدای این نشست گفت: گرچه در صحبت از فیلم «دایره مینا» معمولا از تاثیر آن در شکلگیری سازمان انتقال خون صحبت میشود، اما نمیتوان چنین فیلمی را به این مساله محدود کرد. «دایره مینا» از شرایطی بیمارگونه سخن میگوید و همین امر باعث میشود دههها پس از راهاندازی سازمان انتقال خون هم بتوان درباره خودِ فیلم صحبت کرد. این برای بسیاری از فیلمهای اجتماعی سینمای ایران که به وضعیتی واکنش نشان میدهند، یک آموزه به حساب میآید؛ بسیاری از فیلمهایی که درباره مسائل روز جامعه ساخته میشوند، رویکردی ژورنالیستی، واکنشی و تدافعی دارند و به محض برطرف شدن آن وضعیت، خود فیلم به لحاظ سینمایی حرفی برای گفتن ندارد.
وی ادامه داد: «دایره مینا» بهعنوان دومین همکاری مشترک داریوش مهرجویی و غلامحسین ساعدی، نویدبخش همکاری درجه یک دو هنرمند بود و مایه افسوس است که این همکاری ادامه پیدا نکرد؛ بهویژه وقتی که سماجت آنها برای ادامه این همکاری را میبینیم. پس از چند سال که این دو نفر همدیگر را در فرانسه ملاقات میکنند، حدود هفت فیلمنامه مشترک را نگارش میکنند تا آنها را تبدیل به فیلم کنند، اما شرایط تولید در فرانسه مهیا نمیشود. ساعدی بهتدریج تحلیل میرود و حتی در فیلم «سفر به سرزمین آرتور رمبو» هم با مهرجویی همکاری نمیکند.
این منتقد سینمایی اضافه کرد: «دایره مینا» اقتباسی از قصه «آشغالدونی» غلامحسین ساعدی است که البته تفاوتهایی با داستان دارد؛ مثلا شخصیت «علی» با بازی سعید کنگرانی، در کتاب کارش به همکاری با ساواک نیز میکشد اما در فیلم این قضیه حذف میشود. در واقع آنها چیزی را در فیلم حفظ کردند که به نظر میرسد بعدها به مشخصه سینمای مهرجویی تبدیل شد. شاید این مشخصه در مهرجویی وجود داشت و با وجود ساعدی بال و پر میگرفت، شاید هم اساسا این میراثی بود که ساعدی برای مهرجویی به جا گذاشت؛ این مشخصه، شرایط بیمارگونهایست که آدمها اسیرش میشوند و بهشکلی مازوخیستی میخواهند در آن بمانند. گویا آدمها بازی غذابآوری برای خود تدارک میبینند که گاه درونی است، مثل شخصیت «لیلا» که خودش این بازی را راه میاندازد و لذتی مازوخیستی از آن میبرد. در «دایره مینا» این شرایط بیمارگونه علنیتر است و شخصیتی مانند «سامری» از آن نفع میبرد. همین شرایط را ده سال بعد در «اجارهنشینها» نیز میبینیم؛ ساختمانی رو به ویرانی که در آنجا نیز شخصیت «عباس آقا سوپر گوشت» از آن سود میبرد.
ذوالفقاری ادامه داد: در «دایره مینا» پیوند میان یک موضوع واقعی با مایههای بهشدت نئورئالیستی وجود دارد که ما را به هوشنگ بهارلو، فیلمبردار فیلم، میرساند. او در ایتالیا به تحصیلات سینمایی پرداخت و دلبستگی او به سینمای نئورئالیستی ایتالیا مشهود است؛ مثلا تاکید بر واقعی بودن همه چیز در «دایره مینا» و بازی گرفتن از آدمهای واقعی و فیلمبرداری در لوکیشن واقعی و.. .
وی افزود: «دایره مینا» تقریبا کاملترین فیلم مهرجویی در دوران پیش از انقلاب است و اگر پس از این فیلم امکان فیلمسازی داشت و مسیر فعالیت خود را بهشکل طبیعی ادامه میداد، شاید چند اثر درخشان دیگر به همین سیاق در کارنامه او برجای میماند. اگر در «پستچی» نمادگراییها گاهی اوقات بیرون میزند یا اگر فیلم «گاو» مخاطب عام نداشت، «دایره مینا» اما میتوانست سکوی پرتاب سازندهاش باشد. فیلم سه سال توقیف شد و در ادامه انقلاب اتفاق افتاد و مهرجویی به کانون پرورش فکری کودکان رفت و «مدرسهای که میرفتیم» را ساخت که این فیلم هم توقیف شد و او ایران را ترک کرد. عملا در کارنامه مهرجویی تقریبا یک دههی بدون فیلم وجود دارد، در حالیکه با دقت در کارگردانی «دایره مینا» متوجه میشویم کارگردان کاملا آماده ساختن فیلمهای خوب خود است. بهرغم ضربههایی که خورد و وقفه دهسالهای که در کارش اتفاق افتاد، مهرجویی در بازگشت به ایران «اجارهنشینها» را میسازد و ما افسوس میخوریم که چرا ده سال از فیلمسازی او محروم بودیم.
ذوالفقاری ادامه داد: فیلمسازان ما وقتی دچار سانسور میشوند معمولا میگویند تا زمانی که فیلممان اکران نشود فیلم دیگری نمیسازیم. اعتراض هم حق آنهاست. مهرجویی اما «سفر به سرزمین آرتور رمبو» را بهتنهایی در فرانسه ساخت و پس از بازگشت به ایران نیز «اجارهنشینها» و «هامون» را خلق کرد و پس از آن «بانو» را که توقیف شد و دوباره «درخت گلابی» و «لیلا» و… او از پا در نیامده است، هرچند از شرایط گلایه میکند و میگوید بسیار زخم خورده است. اینهمه جنگیدن و فیلم خوب ساختن را در هیچیک از فیلمسازان سینمای ایران سراغ ندارم. مهرجویی از هرچه که توانسته، فیلم خوب ساخته است و هرگز نیز سطح کار خود را تنزل نداده است.
این منتقد سینمایی در بخش دیگری از این نشست گفت: در «دایره مینا» میبینیم که شخصیت «علی» مرحله به مرحله فرو میرود و این سیر را در دیگر شخصیتهای فیلمهای مهرجویی هم میبینیم و بخشی از این سیر خودخواسته و بخشی دیگر تحمیلی است. اما «علی» برای باقی ماندن در تجارت کثیف خون، تن به هر چیزی میدهد و دیگر شخصیتهای مهرجویی هیچکدام تا این اندازه شرایط هولناکی را تجربه نمیکنند. هرچند آنها بازیهای خودخواستهای راه میاندازند تا از آن زجر بکشند، مانند شخصیت «هامون»، «لیلا» و تا حدی «سارا». اما کاراکتر «علی» در «دایره مینا» از این نظر نمونهای است و در کتاب ساعدی از فروختن خون به آدمفروشی هم میرسد. ترسناکتر از شخصیت «علی» با بازی سعید کنگرانی در سینمای مهرجویی سراغ ندارم. فیلمهای پیش از انقلاب مهرجویی بهشکلی آشکار وامدار ادبیات اگزیستانسیالیستی و نویسندگانی مثل سارتر و کامو هستند؛ کاراکترهایی میبینیم که یا بیهویتند یا بیهویت میشوند. اگزیستانسیالیسم ریشه در فلسفه و شهر دارد، اما حتی «آقای هالو» که از روستا آمده هم دارای چنین ویژگیهاییست. این خودآزاری کاراکترها را در «مهمان مامان» و «اجارهنشینها» هم میبینیم. گویی این وضعیت حدیث نفس ماست که مثلا رشته تحصیلی خود را دوست نداریم اما در آن میمانیم و تا مدارج بالا در آن ادامه تحصیل میدهیم.
ذوالفقاری اضافه کرد: با تماشای «دایره مینا» احساس میکنید که گویا در آن جامعه انقلابی رخ خواهد داد و شاهد یک فروپاشی در آن سیستم خواهیم بود؛ در آن جامعه هیچکس بهشکل سالمی در حال ارتزاق نیست و نمیتواند به سمت اصلاح حرکت کند. گویا این یک پیشبینی از جانب ساعدی و مهرجویی بوده است که چنان نظم و سیستمی پابرجا نخواهد ماند. شرایطی که در آن همه میخواهند به هر طریقی پولی به جیب بزنند و به هرچیزی که نگاه میکنند میخواهند پولی از آن بیرون بکشند.
وی ادامه داد: «دایره مینا» فیلمی پیشگوست و از این نظر میتوان آنرا کنار «گزارش» عباس کیارستمی قرار داد. «گزارش» را هم که میبینیم حس میکنیم که چنان شرایطی نمیتواند دوام بیاورد، یک نفر را نمیبینید که از اوضاع رضایت داشته باشد. «دایره مینا» علنا میگوید کار بهجایی رسیده که پسر پدرش را نمیشناسد و وقتی پای پول و دلالی در میان است، چیزی برای باختن وجود ندارد. شخصیت «علی» در مقابل «سامری» حتی از حریم شخصی خودش هم نمیتواند محافظت کند. جامعهای را میبینیم که در آن به همه چیز چوب حراج زده شده است و آماده است که به پول تبدیل شود؛ «دایره مینا» نشان میدهد شبکه بسیار قدرتمندی از فساد در جامعه شکل گرفته است که مانع هرگونه اصلاحی میشود و همین امر است که فیلم را ماندگار میکند.
ذوالفقاری در پایان گفت: فقدان چنین نگاهی در بسیاری از فیلمهای اجتماعی سینمای ایران باعث میشود بهشدت واکنشی باشند. فیلمهای ما معمولا طرف درست میایستند، اما از طرف مقابل یک دیو تصویر میکنند و همین سبب میشود بهشکل یک مقاله روزنامه یا نوشته توییتری در بیایند. از هوشمندی مهرجویی است که ما را به خانه «سامری» هم میبرد و به او هم مجال میدهد که خودش را معرفی کند و از نگرانیهایش برای از دست رفتن منافعش بگوید. «سامری» هم خاستگاهی دارد که بهطور طبیعی در چنین سیستمی به او امکان داده شده که تا اینجا پیش بیاید. حضور هر دو طرف موجب شده فیلم از حالت ژورنالیستی فاصله بگیرد. باید به گروه فیلمسازی مهرجویی که در آن زمان چنین فیلمی ساختند احترام گذاشت.