در چهارصد و چهل و نهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۲۹ مهر فیلم «داستان توکیو» به کارگردانی یاسوجیرو ازو در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور شادمهر راستین و کیوان کثیریان برگزار شد.
راستین در ابتدای این نشست گفت: وقتی برای اولینبار «داستان توکیو» را دیدم احساس کردم چیزی متفاوت از تمام آن چیزهایی بوده که نسل من تماشا کرده بود. نسل من بهترین سریالهای روز آمریکا را همزمان با نمایش آنها در آمریکا، بهشکل دوبله دیده است. همزمان با سینماهای آمریکا، «جنگ ستارگان» را در سینما به تماشا نشسته بودیم. پس از آن بهدلیل انقلاب وقفهای ایجاد شد و در ادامه فیلمهای کانون را داشتیم. بعد از آن ناگهان با فیلمی قدیمی مواجه شدیم که با آنچه تا آن زمان دیده بودیم متفاوت بود و سوال این بود که چرا با آن ارتباط برقرار کردیم؟ دو بار به همراه کامبیز کاهه و مجید اسلامی این فیلم را آنالیز کردیم؛ جالب بود که سه فرد از سه مکتب مختلف آموزش سینما اینگونه درگیر یک فیلم شده بودیم. تا اینکه بالاخره به سن و سالی رسیدم که حذف فرد از محیط را تجربه کردم.
وی ادامه داد: سوالات اساسی که در مورد «داستان توکیو» میتوان پرسید اینست که چرا سطح دوربین اینقدر پایین است و افراد رو به دوربین صحبت میکنند و اینکه چرا وقتی صحنه ظاهرا از اطلاعات بری است ما همچنان ناظر بر فضای خالی باقی میمانیم؟ چرا کنشها اینقدر عمیق هستند و با کنشهایی که درام را بهوجود میآورند، کمتر مواجهایم؟ در پاسخ به این سوالات میتوان گفت قرار نیست درام فقط زمانی شکل بگیرد که انسانها حضور داشته باشند. فضای خالی و محیط پیرامونی میتواند بدون حضور انسان هم چیزی را تعریف کند. ازو نگاه هایدگری به درام را وارد سینما کرد به این معنا که با حذف، درام را شکل دهیم.
این منتقد سینمایی افزود: در «داستان توکیو» شخصیتهای تکرارشونده ازو یعنی انسانهای مجرد در جهان مدرنیته به صدا در میآیند و میگویند که از تنهایی میترسند. اینها به دوران اوج شکوفایی ژاپن مربوط میشود که در آن سنتها کنار گذاشته میشدند و حرکتی بهسوی مدرن شدن در جریان بود. چالش اساسی آن دوران از نظر ازو اینست که آدمها با احساس تنهایی در این فضاها چه میکنند. به همین دلیل فضا اهمیت زیادی پیدا میکند و اهمیت آن زمان بیشتری میشود که پرسپکتیو و نورپردازی نیز از این میان برداشته شوند. زاویه دید به ما عمق میدانی میدهد که باعث میشود احساس دوری یا نزدیکی کنیم و اگر چنین چیزی نباشد، ما با تمام پدیدهها در یک دوبعدی بدون سایه حضور داریم؛ گویا در یک فضای ذهنی به سر میبریم نه در یک فضای واقعی.
راستین ادامه داد: در مورد فیلمهای ازو میپرسند چرا سطح دوربین اینگونه تنظیم میشود؟ چرا سقف در تمام کارهایش دیده میشود و چرا نورپردازی این شکلی است؟ چرا آدمها رو به دوربین صحبت میکنند؟ در پاسخ باید گفت چون قرار است بیواسطه، نه از طریق درگیری ذهنی تماشاگر و نه از طریق درگیری دراماتیک، با شخصیتهای فیلم همحسپنداری کنیم. هیچ واسطهای وجود ندارد و درام موجب غلیان احساسات تماشاگر نمیشود تا به مرحله همذاتپنداری برسد. شخصیتپردازی، دیالوگهای اطلاعدهنده و بازیهای اغراقشده هیچکدام موجب نمیشود که ما با این پیرمرد و پیرزن ارتباط بگیریم. تنها یک چیز میتواند این ارتباط را شکل دهد؛ اینکه در آن فضا زندگی میکنیم، بهتدریج تبدیل به یکی از ساکنان آن میشویم و پیش از هر چیز، آرامش گفتگوی بینتیجه را درک میکنیم.
این مدرس سینما اضافه کرد: در حالیکه در سینما میگویند اگر گفتگویی اطلاعدهنده یا فضاساز نباشد، به هیچ دردی نمیخورد. ولی حرف به درد بخور نیست که ارتباط ایجاد میکند، بلکه این ارتباط است که حرف را ایجاد میکند. اطلاعاتی که ازو در بخش عمدهای از فیلمهایش به تماشاگر میدهد، خیلی ساده است. علت اینکه ازو اینهمه زمان صرف میکند تا همین اطلاعات ساده را به ما بدهد، اینست که درک کنیم مثلا برای پدری که فرزندش را در جنگ از دست داده، چقدر سخت است به عروسش بگوید دوباره ازدواج کند. چون هر دو آنها، فارغ از چیزهایی که فرهنگ حاکم به آنها میگوید، فهمیدهاند که تنهایی یعنی چه. ما تماشاگران هم آنرا فهمیدیم، و بیش از فهم آنرا درک کردیم. دوباره نگاه کردن فیلم با چنین نگرشی، تجربه خوبی برای تماشاگر است.
وی ادامه داد: ازو در تقسیمبندی فضایی از اصل تاتامی بهره میگیرد که با مدل ما و غربیها که به مستطیلهایی جادویی معروف است، تفاوت دارد. نظمی که در تاتامی وجود دارد، بهشدت متعادل است؛ در این تعادل وقتی یکی از اجزاء حذف میشود، بیتعادلی و نگرانی و ترس ایجاد میشود و در «داستان توکیو» در تمام مدت شخصیتها دارند بر چنین چیزی سرپوش میگذارند. آنها مدام میترسند که آدمها را از دست بدهند و تنها شوند.
راستین افزود: من و کامبیز کاهه و مجید اسلامی به آخرین نسل آنالوگ و اولین نسل دیجیتال تعلق داشتیم؛ ما کاست، کارتریج، سیدی، دیویدی، فلش و.. را برای اولینبار تجربه کردیم و هیچ پایداریای در ذهن ما نیست. شاید باید به نسلهای دهه ۳۰ یا دهه ۷۰ غبطه بخوریم که ذهن پایداری دارند. در بیشتر فیلمهای ازو میبینیم که ساعت را بهعنوان یادگاری به همدیگر میدهند، یعنی چیزی که گذر زمان را به ما نشان میدهد. در این فیلمها میبینیم که آدمها چطور بحران ترسناک تنهایی و گذار و بیتعادلی را با چه آرامش ظاهری طی میکنند. آنها خودشان را با کار سرگرم میکنند.
این منتقد سینمایی در پایان گفت: درامهایی که ما در زندگی روزمره با آنها درگیر هستیم، شکل عجیب و غریبی ندارند. مثلا پدر و مادر ما از شهرستان به دیدار فرزندانشان میآیند اما این اتفاق نمیافتد. ما نسبت به چنین درامی چه واکنشی داریم؟ مهمترین درام، درام حضور فرد در فضای خالی است؛ این چیزی است که باعث میشود از تنهایی و بیارتباطی بترسیم. قرار بود جهان ارتباطات ما را به آرامش بیشتری برساند، اما ما را نگرانتر کرده است. ازو از شهر و تغییر نمیترسد و با آن رابطهای دوستانه دارد. کادربندی او از آن چیزهایی در شهر که به نظر زائد میرسد، ما را به درک کشف زیباییشناسی خطوطی میرساند که به نظر میرسد زیبا نیستند؛ و این آموزشی با خود دارد که بهتدریج درک آدمها را زیبا میکند و درک زندگی زیبا میشود. آنگونه که بهرغم تمامی بحرانها، مرگها و حسرتها به این نتیجه میرسیم که ذات زندگی زیباست.