در نشست «موانع ورود فیلمسازان اول به سینما» عنوان شد:
خلأ نیروی خلاقه آینده سینمای ایران را تهدید میکند
نشست «موانع ورود فیلمسازان اول به سینما» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه برنامههای «دوشنبههای سینما» که بهصورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار میشود، دوشنبه ۱۹ خرداد نشست «موانع ورود فیلمسازان اول به سینما» برگزار شد؛ مجید شیخ انصاری، محمد کارت و علی کریم مهمانان این نشست بودند و کیوان کثیریان مدیریت برنامه را بر عهده داشت.
در ابتدای این نشست محمد کارت درباره مسیر فیلمسازی خود توضیح داد: من هم مانند همه فیلمسازان تلاش زیادی صرف فیلمسازی کردهام، اما همزمان تلاش کردهام تن به ساختن هر فیلمی ندهم یا هر فیلمی که میسازم را لزوما ارائه ندهم. پیش از ساخت «خونمردگی» مشقهای زیادی کرده بودم و فکر میکنم حساسیتم نسبت به اولین فیلمی که عرضه میکنم اشتباه نبود؛ «خونمردگی» مورد استقبال قرار گرفت و پس از آن کار ساخت «بختک» را آغاز کردم تا در جو جوایز «خونمردگی» باقی نمانم. با دغدغه و وسواس روزافزون کارم را ادامه دادهام، هر سال یک فیلم میسازم و این حساسیت که هر فیلمی نسازم هم جواب داده و فیلمهایم مورد قبول قرار گرفته است.
وی ادامه داد: فیلم اول سینمایی ماجراهای خاص خودش را دارد و با سینمای مستند و کوتاه بسیار متفاوت است. پس از استقبالی که از فیلمهای مستندم صورت گرفت، تصمیم گرفتم فیلم داستانی بسازم و قصدم این بود که فیلم با اکثریت مخاطبان ارتباط برقرار کند؛ از ابتدای فیلمسازی هم دوست نداشتم صرفا خودم و اطرافیانم فیلمهایم را بفهمند. در پی سینمای خاص نبودم، بلکه سینمایی را میخواستم که خاص و عام با هم آنرا دوست داشته باشند. خوشبختانه طیفهای مختلف جامعه با فیلمهای مستند و کوتاهی که ساخته بودم ارتباط برقرار کرده بودند. با همین سرمشق «شنای پروانه» را با همکاری تمامی دوستان ساختیم و توانست با اکثریت مخاطبان ارتباط برقرار کند. تمامی عوامل ساخت فیلم تلاش کردند که این فیلم صرفا با اقلیت ارتباط نگیرد چون چنین چیزی برای ما قانعکننده نبود. دوست داشتیم همه مخاطبان فیلم را بفهمند و در جشنواره فجر هم همین اتفاق افتاد و از این بابت خوشحالم.
کارگردان «شنای پروانه» در پاسخ به سوال کثیریان درباره موانع ساخت اولین فیلم در سینمای داستانی و پیدا کردن سرمایهگذار برای این کار گفت: در این شرایط دشوار اقتصادی، بودجهای که صرف ساخت فیلم میشود یک چیز دمدستی نیست و برای فراهم کردن آن نیاز به فکر و تلاش است. باید از کسانی که در این شرایط روی سینما سرمایهگذاری میکنند تشکر کرد. من بهعنوان فیلمساز باید مراقب آن سرمایه باشم؛ به این معنا که فیلم در عین اینکه بروز دهنده ذهنیت و دغدغه و تلاشهای فنی کارگردان است، با مردم نیز ارتباط بگیرد تا چرخه سرمایهگذاری بخش خصوصی تداوم یابد. این مساله من است و امیدوارم همیشه مسالهام باقی بماند. جذابیت سینما برای من این است که مردم حاضر شوند برای فیلم شما بلیت بخرند و پس از تماشای فیلم هم شرمنده مخاطبان نشوید و آنها احساس خوبی از هزینهای که کردهاند داشته باشند. طبیعتا سرمایهگذاری هم در پی چنین فیلمنامه و کارگردانی است که همه این دغدغهها را در کنار هم داشته باشد.
کارت اضافه کرد: من پروسه سختی را طی کردم اما اینطور هم نبود که فیلمنامه به دست چند سال دنبال پیدا کردن سرمایهگذار باشم. هر سال که قصد کردهام به لطف خدا و دوستان موفق به ساخت فیلمم شدهام. فیلمنامه «شنای پروانه» را با حسین دوماری و پدرام پورامیری نوشتیم و آنرا با مازیار هاشمی و رسول صدرعاملی مطرح کردیم و خوشبختانه فیلمنامه مورد پسند صدرعاملی قرار گرفت و در نهایت با پیشتولید بیست و پنج روزه و تولید پنجاه روزه و تدوین همزمان، فیلم را به جشنواره فجر رساندیم.
وی ادامه داد: بهدلیل فیلمهایی که پیشتر ساخته بودم و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی، مانع چندانی برای فیلمسازی نداشتم؛ فکر میکنم مسیر نرمال فیلمسازی را طی کردهام و طی این مسیر هم به خودم ثابت کرد که میتوانم فیلم بلند داستانی بسازم و هم به دیگران ثابت کرد که توانایی پیاده کردن فیلمنامهام را دارم. میدانستیم موضوع فیلم حساس است و فیلمنامهنویسان میدانستند که ممکن است در مواردی دچار چالش شویم که در نهایت با چالش نه چندان زیادی توانستیم پروانه ساخت را دریافت کنیم. در این مسیر چیزی که به فیلمنامه ضربه بزند اتفاق نیفتاد. پس از گفتگو و مدنظر قرار دادن برخی ملاحظات، اعتمادی شکل گرفت و اینطور نبود که نتوانیم آنچه در نظر داشتیم را بسازیم؛ نه در پروسه دریافت پروانه ساخت و نه در فرآیند دریافت پروانه نمایش، فیلم ضربه نخورد.
کارت در مورد احتمال اکران آنلاین «شنای پروانه» گفت: گمان میکنم «شنای پروانه» تشخص نمایش روی پرده را داراست و انتظار داریم هیجان تماشای فیلم روی پرده به تماشاگر منتقل شود. نمایش آنلاین هم معبر درستی برای نمایش یکسری فیلمهاست که بازار عرضه و تقاضای خوبی ایجاد کرده و از میزان ترافیک اکران در سینماها نیز میکاهد.
کارگردان «بچهخور» درباره ادامه مسیر فیلمسازیاش توضیح داد: فکر میکنم فیلمهای اول و دوم و سوم تفاوتی با هم ندارند و امیدوارم هر فیلمی که میسازم را طوری بسازم که گویی فیلم اول و آخر زندگیام است. تاکنون هم نگاهم به فیلمهایی که ساختهام همینطور بوده است و مدام تلاش کردهام که از خودم عبور کنم. در فیلمنامه بعدی تلاشم اینست که خودم را تکرار نکنم و با حفظ جهانی که از آن شناخت دارم، موضوعی را روایت کنم که برای خودم و تماشاگر طراوات داشته باشد. احساس میکنم سینمایی که من دنبال میکنم و از آن مستندسازی کردهام، یعنی سینمای جنوب شهری، در حال اشباع شدن است و همه در مدیومهای مختلف در حال ساخت فیلمهای جنوب شهری هستند و رقابت هم بر سر اینست که چه کسی بیشتر خلاف بلد است. من تفاوتی بین فیلمساز اول و دوم قائل نیستم و فکر میکنم اگر کارگردان عطش و حرارت کافی داشته باشد، سرمایه کار هم پیدا میشود. اگر کارگردان با تمام وجود فیلم بسازد و دلش برای فیلم بتپد، طبیعتا سرمایهگذار و مخاطب را هم جذب خود خواهد کرد. فکر میکنم این نوع نگاه هرچند ممارست زیادی میطلبد اما مانع زیادی بر سر راهش وجود ندارد.
پس از آن علی کریم در توضیحاتی راجع به مشکلات فیلمسازی و جذب سرمایهگذار و ورود فیلماولیها به سینما گفت: پس از یکسال تلاش و گفتگو و پیگیری پروانه ساخت فیلمم را دریافت کردم اما متاسفانه بهدلیل اپیدمی کرونا کار ساخت فیلم به کندی پیش میرود. پروانه ساخت مانع بزرگی برای ساختن فیلم است و فرقی نمیکند فیلم اول یا دوم یا سوم کارگردان باشد. اما موانعی که برای فیلمسازان اول وجود دارد بیشتر موانع صنفیست. من بهعنوان کسی که سه فیلم ساختهام و در فستیوالهای خارجی و فجر اکران داشتهام، هنوز عضو کانون کارگردانان به حساب نمیآیم و همکارانمان من را بهعنوان فیلمساز به رسمیت نمیشناسند؛ دلایل آنها قابل احترام است ولی برای من منطقی و متقاعدکننده نیستند.
وی ادامه داد: اینکه شما فیلمساز مستقل یا غیرمستقل باشید یک فضیلت نیست، مهم اثری است که ساخته میشود. گاهی اوقات یک فیلمساز مستقل از جریان استودیو و غیرسرمایهمحور یا مستقل از جریان سفارشی، فیلمی میسازد که در تاریخ ماندگار نیست؛ و از سوی دیگر میبینیم کارگردانی که فروش و گیشه را محور قرار میدهد و در فرهنگ شبهاستودیویی و سفارشی فیلم میسازد، موفق به ساخت فیلمی ارزشمند میشود. ما همیشه برای حل یک مشکل، یک در را میبندیم؛ مثلا برخی از تهیهکنندگان یا همکاران صنفی کار نمیکنند و برای حل این مشکل در را میبندیم. در سینمای ایران همواره آن فیلمسازهایی که فیلمهای خود را نوشته و تهیه و تولید کردهاند، به سینمای ما وسعت بیشتری بخشیدهاند. از عباس کیارستمی تا اصغر فرهادی گرفته تا فیلمسازان جریان مستقل که هر زمان خواستهاند دوربین به دست گرفته و فیلمشان را ساختهاند و اینها آثاری ساختهاند که اگر افتخاری داریم مدیون آنهاست. این سینما برای ما جواب داده است.
کارگردان «چاله» افزود: این ویژگی سینمای ایران است که پس از انقلاب سینمایی متولد شد که کاملا در مقابل جریان سینمای اصلی هالیوود میتوان آنرا سینمای مستقل نامید و بیشتر فردگرا بود تا اینکه استودیو محوریت داشته باشد. این فردگرایی باعث شد سینمای ایران هر روز عریضتر از روز قبل شود. پروانه ساخت بزرگترین مانع برای سینمایی است که در آن فرد تصمیم میگیرد موبایل به دست بگیرد و یک فیلم بسازد. چه کسی میداند که این فیلم مهمترین فیلم سینمای ایران نخواهد شد؟ چه کسی میتواند با قطعیت در مورد یک اثر هنری فردگرا چنان حکمی صادر کند و بگوید حتما باید زیر پرچم یک تهیهکننده باتجربه خلق اثر کنید؟ مگر در مورد شعر و نقاشی چنین صحبتهایی مطرح میشود؟
کریم ادامه داد: اگر نگرانی در مورد بازگشت سرمایه وجود دارد این مساله به خودِ کارگردان و سرمایهگذار مربوط میشود و افراد بیرونی وجاهتی برای تصمیمگیری در مورد آن ندارند. این مدل تصمیمگیری یک نگاه قیممآبانه است و اینکه میخواهیم برای هر چیزی تصمیم بگیریم. سینمای ایران بسیار قدرتمند است و جایگاه ویژهای در جهان دارد، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی. این جایگاه مدیون سینمایی است که برخلاف قواعد صنفی حرکت کرده است. این به معنای رد کردن صنف نیست؛ کار صنف تسهیل امور است و بهوجود میآید تا فیلمساز بیشتر نفس بکشد و مدیر فیلمبرداری راحتتر کار کند. وجود صنف به این معنا نیست که کسانی که بیرون از صنف ایستادهاند را انکار کنیم. اینطور نیست که اگر کسی عضو یک صنف نباشد پس اجازه کار هم ندارد.
وی اضافه کرد: این رفتارها حتی اگر با نیت خیر انجام میشود، برخلاف اصل ۲۸ قانون اساسی است. بسیاری از فیلمسازان جریان اصلی سینمای ایران ریشه در سینمای مستقل دارند و در آمریکا نیز همینطور است. با این تفاوت که در آمریکا نظام استودیویی فیلمهای خودش را میسازد و فیلمسازان مستقل هم کار خودشان را میکنند، اما ما هنوز مشغول خواندن تئوریها و نوشتن آییننامهها هستیم که کاری بیحاصل است. امروز جای خالی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و حوزه هنری با آن محصولات درخشان حس میشود؛ همزمان، شکلگیری موسسه «اوج» نشانه یک بلوغ است و داریم به یک چندنگاهی میرسیم.
کریم در پایان گفت: در فیلم دومی که ساختم به لطف دوستان موفق شدیم فیلمی کمهزینه بسازیم. در مورد فیلم سوم هم بخشی از هزینه را خودم تامین میکنم. ما باید به فیلمسازان خودمان آموزش دهیم که چگونه فیلم ارزان بسازند و از فضایی که با آن روبروییم فاصله بگیرند. کجای جهان دویست جلسه فیلمبرداری برای ساخت یک فیلم اتفاق میافتد؟ جالب است که ما با شکل نظام استودیویی داریم فیلم مستقل و ارزان میسازیم ولی جریان اصلی سینمای ایران چنین کاری نمیکند. برای کمک به فیلمسازان اول باید پنل و ورکشاپ برگزار شود و خانه سینما و صنوف مرتبط با تهیهکنندگان و فیلمسازها به این طریق میتوانند به سینمای ایران کمک کنند نه اینکه در را ببندند و کسی را راه ندهند. در نظام استودیویی هر یک ثانیه و هر تومان ارزش دارد نه اینکه ده میلیارد هزینه ساخت فیلم شود و سرمایه برنگردد.
در ادامه این نشست مجید شیخ انصاری به بحث پروانه ساخت و مشکلاتی که برای فیلمسازان اول ایجاد میکند پرداخت و گفت: ماجرای پروانه ساخت بهخصوص برای فیلمسازان اول به هر حال آزاردهنده است. فیلمسازی برای بسیاری از این جوانان یک فرصت است؛ فرصتی که ممکن است الان وجود داشته باشد اما دو ماه دیگر از دست رفته باشد. شما مدتها برای قانع کردن یک سرمایهگذار تلاش میکنید و موفق میشود اما ممکن است یک ماه دیگر نظر او عوض شده و فرصت فیلمسازی از بین رفته باشد. ضمن اینکه قرار نیست حیات هنری یک هنرمند خیلی صرف آمادهسازی مقدمات کار شود. بنابراین دغدغههای فیلمسازان قابل درک است. از سوی دیگر، کسانی که در میدان عمل قانونگذاری فعالیت میکنند هم دلایل و منطق خودشان را دارند.
وی ادامه داد: کسی نمیداند اثری که در آینده قرار است ساخته شود با هر معیاری خوب خواهد شد یا نه. ضمن اینکه هنرمند هم حرکت سینوسی دارد و لزوما تمام آثارش خوب و درخشان نخواهند بود. بنابراین معیارهای کمّی که ممکن است در دیگر صنفها جواب بدهد، در زمینه هنر باید مورد تردید قرار بگیرند. بخشی از دغدغههای موجود به سهمخواهی مربوط میشود، مثلا سهمخواهی از اکران. به نظر من فیلمسازی حق فیلمساز است و باید شرایطی برای او فراهم شود که بدون آسیب زدن به کلیت ماجرا یا به کسان دیگر، میل خود را عملی کند و فیلمش را بسازد.
این تهیهکننده سینمای ایران اضافه کرد: فیلم خوب راه خودش را پیدا میکند؛ تجربه من میگوید آنچه باعث ساخته نشدن فیلمهای خوب توسط کارگردانان فیلماولی میشود، لزوما موانع اداری و اجرایی نیست؛ هرچند که این موانع هم موثرند. پروانه ساخت میتواند بیشتر یک مانع ذهنی برای فیلمساز باشد. اما آمار کارگردانهایی که تعداد فیلمهای دو رقمی دارند نشان میدهد ماجرا صرفا ساخت فیلم اول نیست. به گمان من مانع لزوما پروانه ساخت نیست ولی پروانه ساخت میتواند امری آزاردهنده باشد. به شخصه با مانع پروانه ساخت برخورد نکردهام و دریافت پروانه ساخت برای یک کارگردان فیلماولی از نظر زمانی و مقدمات کار تفاوتی با دیگر کارگردانها نداشته است.
شیخ انصاری در توضیحاتی راجع به فیلمهایی که تهیهکنندگی آنها را بر عهده داشته گفت: «بیداری برای سه روز» به کارگردانی مسعود امینی تیرانی یکی از تجربیترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. دیگر فیلم اولی که تهیهکنندگی کردم فیلم «گیتا» به کارگردانی مسعود مددی بود. ژانر این فیلمها مانع نبودند و خود فیلمسازها تلاش میکردند شرایطی را فراهم کنند که من هم بتوانم سرمایه لازم برای ساخت فیلم را فراهم کنم. یعنی هم اعتبار فیلمسازها و داستان فیلم و هم دلایلی که برای ساخت این فیلمها وجود داشت موثر بودند که دلایلی صرفا اقتصادی نبودند. هر فیلم مدل خودش را دارد. در ابتدا تهیهکننده باید قانع شود و در مرحله بعد به شرایط تامین سرمایه فکر میکنیم. ماهیت فیلم «بیداری برای سه روز» مبتنی بر فیلمنامه نبود و زمانی که برای دریافت پروانه ساخت مراجعه کردیم به ما گفتند فعلا کار را پیش ببرید تا بعد کارها انجام شود و تغییرات اداری باعث شد این سوابق اداری ثبت و ضبط نشود.
وی افزود: این خوانش که بین فیلم اول و سرمایهگذاری تناظری برقرار میکند، یک خوانش ساده در فیلمسازی است. اولا تامین منابع با در دست داشتن پول نقد دو مساله متفاوت است. ضمن اینکه صنعت سینمای ایران دایره اقتصادی و مادی درست و کاملی ندارد. بنابراین تناظری اشتباه بین موفقیت فیلم یا فیلمساز و اکران بهوجود آمده است در حالیکه قرار نیست یک فیلم از طریق درآمدهای اکران مستقیم هزینههای ساخت را برگرداند. پس مقایسه فیلمها با یکدیگر با معیار اکران اشتباه است.
شیخ انصاری ادامه داد: مساله دیگر اینست که اگر قرار است فقط فیلمهایی بسازیم که برگشت سرمایه داشته باشند، پس زبان سینما قرار است کجا گسترش پیدا کند؟ زبان پویای روایی سینمای موجود از فیلمهای تجربی و فیلمهای اول کارگردانان بهوجود آمده است. فیلمهایی که از نظر تجاری شکست میخورند ریشههای درختی میشوند که در نهایت در شاخههای بالادست ثمر میدهد. پس این مدل قضاوت که بگوییم فیلم خوب فیلمی است که هزینههای ساخت را برگرداند، آينده خطرناکی را برای سینمای ایران رقم خواهد زد. فیلمسازان ایرانی بیش از آنکه در پی تامین معاش از طریق فیلمسازی باشند، اکسپرسیو و در پی تعریف کردن نسبت خود با مفاهیم موجود در عالم معنا هستند. اگر به این زمینه در سینمای ایران توجه نکنیم، در بلندمدت با خلأ نیروی خلاقه مواجه خواهیم شد. پس با یک طیف مواجهیم که هر دو سر آن باید به خوبی تغذیه شود.
وی اضافه کرد: ما از پیش نمیتوانیم کسی را قضاوت کنیم اما اگر فرهنگی در سینمای ایران بهوجود بیاید که مسئولیت کار خودش را بپذیرد، پس ممکن است فیلمی بسازیم و به هر دلیلی شرایط پخش و اکران را پیدا نکند. تا زمانی که این فرهنگ وجود ندارد، سیستم تنظیمگری چیزهایی مثل پروانه ساخت و نمایش و مالکیت تدوین میکند. کسانی که مدیریت سینمای ایران را دست دارند هم به نکاتی که فیلمسازان اشاره میکنند آگاهند و به نظر من در نهایت باید به یک نقطه تعادل رسید.
شیخ انصاری در پاسخ به سوال کثیریان درباره خلأ حضور نهادهایی مثل کانون پرورش فکری و حوزه هنری در تولیدات سینمایی و ایجاد فرصت برای فیلمسازان اول گفت: در حال حاضر کمبود تشکیلاتی احساس میشود که توان تحمل اقتصاد سینمای میانمدت و بلندمدت را دارا باشد. اگر تشکیلاتی باشد که مثلا سالی پانزده فیلم تولید کند و با چهار یا پنج فیلم بتواند توجیه اقتصادی پیدا کند، این فرصت نیز برای آن فراهم میشود که روی تجربیات نو در سینما نیز سرمایهگذاری کند. چنین تشکیلاتی میتواند به بالادست هم اطمینان دهد که مراقب است و گفتگوهای موثرتری انجام دهد و اعتمادسازی مورد نیاز را بهوجود آورد.
این تهیهکننده در پایان گفت: اما این تشکیلات اگر از دل سینما بیرون نیامده باشند، ممکن است در صورت سرخوردگی میدان سینما را خیلی سریع ترک کنند و شاید در اکران آنلاین دارد چنین اتفاقی میافتد؛ به این ترتیب که هولدینگهایی که هم بستر و ساختار خرید و فروش بلیت و صنایع تبلیغی وابسته به آنرا در اختیار دارند و با منابع مالی زیادی میتوانند وارد بازار شوند و هم پخش را در اختیار دارند، منابع مالی خود را از تلفنهای همراه تامین میکنند که بیرون از ساختار سینما جای میگیرند و بر اساس مقتضیات اقتصادی خودشان کار میکنند و اصولا کارشان تحلیل محتوا نیست. پس درآمدهایی که از طریق بازار جدید سینما وارد سینما میشود لزوما قرار نیست در سینما بچرخد. کل اقتصاد سینمای ایران بین چهارصد تا ششصد میلیارد تومان است و این رقم در اقتصاد کلان یک رقم جدی نیست. پس اگر شرایطی بهوجود بیاید که مراکزی که توان تحمل مالی و تشکیل سبد فیلمسازی متنوع دارند، حیات خود را در داخل سینما تعریف کنند و اقتصاد جاریشان در سینما بچرخد، اتفاق خوبی نیز رخ خواهد داد.