نشست «بررسی حضور حماسه عاشورا در قاب تصویر» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه برنامههای «دوشنبههای سینما» که بهصورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار میشود، دوشنبه ۳ شهریور نشست «بررسی حضور حماسه عاشورا در قاب تصویر» برگزار شد. مجتبی راعی و سیداحمد میراحسان مهمانان این نشست بودند و کیوان کثیریان مدیریت برنامه را بر عهده داشت.
راعی در ابتدای این نشست در پاسخ به این سوال کثیریان که آیا در سینمای ایران به اندازه کافی به عاشورا پرداخته شده است یا نه، گفت: خیر به اندازه کافی پرداخته نشده است و علت آنرا هم شرایط اجتماعی و طرز تلقی از واقعه عاشورا میدانم. الان از هر ایرانی که بپرسیم معاویه یا یزید چه جور آدمی بوده است، قطعا خواهد گفت شرابخوار، قمارباز، زناکار، قاتل و.. در حالیکه این تصوری است که مداحان بیتحقیق بوجود میآورند و این تصویر واقعی نیست.
وی ادامه داد: یعنی در زمان صدر اسلام مردم آن جامعه به یزید امیرالمومنین میگفتند و چنان فضا خاکستری بود که معاویه جرات میکرد به حضرت علی (ع) بگوید ای علی از خدا بترس و از تفرقه میان مسلمین بپرهیز. اگر معاویه چنان تصویری بین مردم داشت، یعنی شرابخوار و دزد و..، اصلا نمیتوانست چنین چیزی را به زبان بیاورد. اما حکومت آن زمان یک پوسته بیرونی داشت که کاملا از نظر شرعیات درست بود. یعنی آنها فروع دین را جلوی مردم کاملا انجام میدادند. اگر از مردم عادی آن دوران میپرسیدید معاویه چه جور آدمی است، میگفت نمازخوان، روزهبگیر، مکهبرو، زکاتبده و.. آنها همه مستحبات را هم انجام میدادند و موفق شده بودند یک پوسته کاملا شرعی برای حکومتشان درست کنند.
این کارگردان اضافه کرد: کتابی اخیرا منتشر شده است به اسم «شماس شامی» که یک جور خاطره است؛ یک نفر در آن زمان این را نوشته و الان که کتاب را میخوانید لرزه بر اندامتان میافتد از حکومت پلیسی و خفقان جدی و پوسته ظاهری کاملا اسلامی. یعنی خیلی از کسانی که به کربلا رفتند تصورشان این بود که کسی هست به اسم امیرالمومنین یزید و فردی بر علیه او قیام کرده است و کسی که بر ضد جانشین پیامبر قیام کند مستحق مرگ است و کشتن او ثواب دارد. یعنی عدهای برای ثواب این کار به کربلا رفتند. ما این فضا را چقدر در مداحیهای بیتحقیقمان منعکس میکنیم؟
راعی ادامه داد: خود به خود جامعه هم اینجوری میخواهد. مثلا فرض کنید آقای مطهری میگوید یزید بچهای خوشگل بود که در دربار و ناز و نعمت بزرگ شده بود. ولی اگر ما در فیلم یزید را خوشگل نشان دهیم چه اتفاقی میافتد؟ یزید حتما باید قیافه خیلی عجیب و غریبی داشته باشد چون ما به یکطرفهگویی عادت داده شدهایم و این فضا را برای فیلمهای عاشورایی هم سخت میکند. «شماس شامی» میگوید اگر میخواستند یک خوک به آشپزخانه یزید بیاورند، صد در صد مخفیانه صورت میگرفت. تصور خیلی از ما اینست که یزید همه جا شیشه شراب به دست داشته و مشغول قمار و زنا بوده است. اینطور نیست.
این نویسنده افزود: شاید بزرگترین درس عاشورا این باشد که ما با دیدن ظواهر مذهبی مثل ریش و تسبیح و نماز و روزه نباید قضاوت کنیم. چون آنهایی که آن روز با امام حسین (ع) جنگیدند بر همین اساس قضاوت کردند و توی چاه افتادند. درست است که اینها واجب است ولی معیار قضاوت نیست. مداحان ما نمیآیند بگویند حکومت یزید چه فرقی با حکومت امیرالمومنین داشت، بلکه میگویند یزید شرابخوار و قمارباز و زناکار بود. یعنی تمام مشخصات فردی او را میگویند. مشخصات فردیای که در آن زمان وجود نداشته است و فقط خواص از آن مطلع بودند و مردم عادی اصلا چنین تصویری از یزید نداشتند. ممکن است در اواخر این مسائل تا حدودی برملا شد، ولی اینجور نبود که بهشکل عمومی همه چنین تصویری از یزید داشته باشند. ظاهرا معاویه در جایی به امام حسن (ع) میگوید که من اگر بهتر از یزید برای امت اسلامی سراغ داشتم والله سراغش میرفتم. ببینید چه فضایی وجود داشته که میتوانستند جلوی مردم چنین سخنی بر زبان بیاورد. اگر دست آنها تا این اندازه رو بود هرگز نمیتوانست این حرف را به یک امام معصوم بزند. در حالیکه تصور عمومی شیعیان اصلا این نیست. بزرگترین درس عاشورا اینست که نباید بگوییم هر کسی به این جزییات و فروع دین و چیزهایی که با چشم ظاهر دیده میشود عمل کرد آدم مومنی است و هر کسی میخواهد این کارها را نکند آدم ناجوری است.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم تصویر عمومی جامعه را در سینما بشکنیم و بگوییم اینجور نبوده، کار دشواری است. تصویر موجود هر سال تشدید میشود و بسیاری از مداحان بیتحقیق اصلا هدفشان روشن کردن مردم نسبت به اینکه سیره و روش حکومت یزید با امام علی (ع) چه فرقی داشته است که امام حسین (ع) اینگونه معترض بود، نیست. وگرنه آدمهای دیگری هم در آن جامعه وجود داشتند که شرابخواری و زنا میکردند ولی امام حسین (ع) به جنگ آنها نمیرود و آنها هم سراغ امام حسین (ع) نمیآمدند. چرا امام حسین (ع) سراغ یزید میرود و چرا یزید سراغ امام حسین (ع) میرود؟ چون امام حسین (ع) با سیره حکومت یزید مخالف است.
این کارگردان اضافه کرد: گریه صرف برای امام حسین (ع) ما را به این سمت میبرد که بگوییم هر کسی عرق خورد و قمار کرد بگوییم این عین یزید است؛ و هر کسی که ریش گذاشت و تسبیح به دست گرفت و پیش روی ما ذکر گفت، بگوییم حسینی است. فرهنگی که الان در جامعه شیعه وجود دارد ما را سطحی میکند. ما الان احتیاج داریم بدانیم که به غیر از مشخصات فردی یزید چه مشکلی وجود داشته که امام حسین (ع) باید خودش و تمام عزیزانش را فدا کند تا راه مستقیم را به ما نشان دهد. بنابراین فکر نمیکنم هنوز بتوان یک فیلم درست و واقعی ساخت.
وی سپس درباره فیلم «عصر روز دهم» توضیح داد: حضرت علی (ع) میگوید هر کس من را دوست داشته باشد فقیر خواهد شد؛ چون کسی که حضرت علی (ع) را دوست داشته باشد نمیتواند آدم فقیر ببیند و در حالی که همسایهاش نان ندارد خودش ویلای صد میلیاردی داشته باشد. پس اگر این آثار بر اخلاق و روح ما تاثیر بگذارد، درست خواهد بود وگرنه هیچ فایدهای نخواهد داشت. تمام فیلم «عصر روز دهم» برای همان یک لحظه ساخته شده که شخصیت فیلم نمیتواند در حرم حضرت علی (ع) دروغ بگوید. فیلم در زمان حال میگذرد و داستانی دارد و شرایط عراق در سال ۲۰۰۴ را هم مستندوار تصویر میکند، اما در همان یک لحظه مهم است که به گذشته وصل میشود. ارزش عاشورایی فیلم به همین یک لحظه است.
راعی درباره تصویر کردن جنبههای دراماتیک واقعه کربلا گفت: متاسفانه محدودیت داریم. درام بدون اینکه مفهومی در ذهن تماشاگر متولد شود، معنا ندارد. اگر قرار باشد همین چیزهایی که تا الان گفته شده را دوباره بگوییم، چندان گفتنی نیست. مطمئن باشید حر بسیار زیاد با خودش جنگیده تا توانسته است توبه کند. به این آسانی نبوده که بگوید اشتباه کردم و مسیرش را تغییر دهد. به عمر سعد وعده حکومت ری میدهند و او کسی بود که از کودکی با امام حسین (ع) بزرگ شده بود. عمر سعد همه چیز را میدانست اما یک انسان تا چه اندازه باید جاهطلب باشد که تمام حقایق را کنار بگذارد. امام حسین (ع) دو سه بار با او صحبت کرد، پس چطور بر عمر سعد کارگر نیفتاد و نتوانست از حکومت ری بگذرد. مثلا اگر بخواهیم از این زاویه نزدیک شویم، ساخت فیلم بسیار سخت خواهد بود چون با باور عمومی که مداحان بیتحقیق ایجاد میکنند در تضاد قرار میگیرد.
فیلم دینی نداشتهایم
سیداحمد میراحسان سخنران بعدی این برنامه بود که در ابتدای صحبتهایش در پاسخ به سوال کثیریان مبنی بر اینکه سینمای ایران چقدر توانسته به فضای عاشورا نزدیک شود، گفت: درباره اینکه چطور در مورد یک شخصیت از نگاه دینی و به عنوان یک انسان مومن به تشیع فیلم بسازیم هیچ آگاهی وجود ندارد و موضوعشناسی حتی در سطح عالمان بزرگ صورت نگرفت. با این شرایط، فیلمی که مدعی این باشد که از نگاه اسلام امام حسین (ع) را تصویر میکند، نخواهیم داشت. دلیل آن هم واضح است؛ یکسری مسائل اصولی باید حل شوند؛ اینکه آیا سینما اساسا میتواند به امر عصمت نزدیک شود؟ یا مبتنی بر تصورات یک انسان به این امر نزدیک میشود؟ این سینماگری که دارد درباره شخصیتی مثل امام حسین (ع) فیلم میسازد، کی است؟ آگاهیهایش را از کجا گرفته است؟ این آگاهیها چقدر قابل اتکا است که به یک امر واقعی به اسم روح معصوم تقرب پیدا کند؟ این آگاهی بهعنوان یک امر حقیقی دارای مراتب گوناگون است.
وی ادامه داد: وقوف بر حقیقت معصوم را خداوند و معصوم بر آن آگاهند. این مراتب مختلف آگاهی به چه مربوط است؟ آیا به مطالعه و پژوهش و چارچوبی که عقل مدرن ارائه میدهد مربوط است؟ یا از نگاه درون اسلام ناب به چیزهای دیگر بستگی دارد؟ من حتی اگر دکترای فلسفه داشته باشم ولی آن مبانی و مبادی را بصورت مضبوط کسب نکرده باشم، فاقد داناییهای اصیل خواهم بود. دین عقل انتقادی را قبول ندارد و میگوید اگرچه این عقل دارای نیروهای شناختی است اما به دو عنصر مهم متکی است. اولا تعریف این عقل از نظر هستیشناسی خود تفکری که در اسلام نسبت به عقل وجود دارد؛ این عقل متفاوت است با عقل معاصر. عقل معاصر یعنی عقلی که معاویه داشت و امیرالمومنین (ع) میفرمایند من اگر قرار بود آن عقل را داشته باشم خیلی خیلی زیرکتر از معاویه بودم. پس آن عقل را قبول ندارد. پس باید از قرآن و اهل بیت بفهمیم و چیزهایی که از آگاهی ما خارج است و ما آنرا از معصوم یاد میگیریم؛ اینکه در آفرینش اتفاقی افتاد و این اتفاق شرح و بسط دارد.
این نویسنده اضافه کرد: از آغاز تاریخ فلسفه اسلامی که مربوط به تفکرات انسان غیرمعصوم در ارتباط با هستیشناسی است، ما با مشکل روبرو میشویم. چون با تفکیک عشق و عقل روبرو میشویم. امام موسی کاظم (ع) میگوید نشان عقل تقوا است. آیا در عقل مدرن همچین چیزی وجود دارد؟ آیا در مورد انسانی که دانشمند دانسته میشود میپرسیم چقدر تقوا دارد؟ پس عقلی که دین میگوید با ایمان آمیخته است و این با داناییهای مبتنی بر اطلاعات که در دانشگاهها و جاهای دیگر یاد میگیریم متفاوت است. سینماگری که میخواهد در مورد امام حسین (ع) فیلم بسازد دانش و نگاهش بر کدام معرفت استوار است؟ ما اینجا با مشکل بزرگی روبرو میشویم؛ اینکه احاطه کارگردان به روح معصوم ممکن نیست. پس باید از فیلم ساختن درباره معصوم محروم شویم؟ من این را نمیگویم بلکه میگویم فیلمی که ساخته میشود به هیچ وجه نباید مدعی باشد که دارد امام حسین (ع) را نشان میدهد.
میراحسان ادامه داد: یعنی ما برخورد میکنیم به اولین پدیدهای که هنر مدرن و تکنولوژی ساخته جهان مدرن خودش را به ما تحمیل میکند. این یعنی سینما برای خودش مقتضیاتی دارد که مربوط به ویژگی بازنمایی سینمایی است و میتواند ربطی به حقیقت نداشته باشد. در سینما دوزخ و بهشت را نشان میدهند ولی اینها آیا جز افسانه چیزی است؟ این بهشت و دوزخ که در فیلم میبینیم را انسان آفریده است. در این نگاه عالم غیب و قدرت یگانهای بهعنوان آفریدگار وجود ندارد. آیا سینما با این انبان عظیم از تمام دستاوردهای عقل مدرن را میتوان بکار گرفت؟ مبانی معرفتی ما درباره سینما چیست؟ اول باید جواب این سوال را بدهیم تا بعد برسیم به اینکه آیا یک سینماگر میتواند درباره امام حسین (ع) فیلم بسازد؟ و اینکه کدام سینماگر میتواند بسازد و چه فیلمی میتواند بسازد و این فیلم را با چه آشنا میکند؟ پس من ادعا میکنم که ما فیلم دینی نداشتهایم.
این منتقد سینما افزود: بحث ما بحث دو جهانبینی است که با هم در تقابلاند. متاسفانه به خاطر جهالت، ما در حالیکه از موضع یک منتقد و سینماگر و مسئول و وزیر و.. درباره سینمای اسلامی حرف میزنیم، دقیقا داریم از چیزی تبعیت میکنیم که محصولات و نگرشهای آنها است و هزار توجیه هم میآوریم. چون کار علمی نکردهایم؛ علم به مفهومی که در دین معنا دارد. شما با همان زیباییشناسی که در جهان غرب حاکم است به سینما نگاه میکنید. پس باید بپرسیم مبانی اعتقادی و معرفتی قضیه کجاست؟ سینما در غرب چهارچوب نظری دارد و نظریههای فیلم وجود دارد. از کسی که مدعی سینمای اسلامی است باید پرسید نظریه فیلم شما کجاست؟ پس ما در همان گام اول با مسائل متعددی روبرو هستیم.
وی ادامه داد: از دهه هفتاد بحث نسبت دین و سینما یا حتی در حد بازتاب تاریخ معصومان در سینما مطرح بوده است. در دهه هشتاد و نود این به بحث بسیار جدیتری تبدیل شد که بنیادهای ادراک نظری قضیه بود. شما یا با نگرش فلسفی این مساله را حل و فصل میکنید یا روش قرآن و ائمه که مبتنی بر تعقل اسلامی است. من امیدوار بودم عالمان ربانی بزرگی که صلاحیت این کار را داشتند به مساله توجه کنند. نه اینکه انتظار داشته باشیم شیخ مفید یا شیخ صدوق به سینما که وجود نداشته توجه داشته باشند؛ منظور جستجویی درباره نسبت دین و هنر است. ظاهرا اشارات هم بسیار محدود است و مثلا در مورد هنر آن دوران یعنی شعر صحبتهایی شده است. ولی وقتی بیشتر میاندیشیم میبینیم که اصلا اینگونه نیست؛ حتما یک فقیه ربانی که به منابع فقهی خودش مسلط است دیر یا زود متوجه میشود که شما با هزاران روایت روبرو هستید که در حقیقت در خدمت فهم نسبت اثر هنری و انسان در این هستیشناسی است. شاید در روزگاری جایگاه هنر اصلا جایگاه امروز نبود که هم به یک آفرینش عمومی و هم به یک رسانه و هم به یک کالا تبدیل شده است و این امور موقعیت دیگری بوجود آورده است.
میراحسان اضافه کرد: پس وقتی به کتابها و منابع فقهی مثل بحارالانوار نگاه میکنیم ظاهرا روایتهای اندکی پیدا میکنیم ولی وقتی با دقت نگاه میکنیم میبینیم دریای عظیمی از کلام معصوم در رابطه با همه امور زندگی که به هنر مربوط میشوند وجود دارد که به هیچ وجه با تقسیمبندی جهان مدرن یا متافیزیک یونانی که عقل و هنر را جدا میکنند همخوانی ندارد و تعریف یگانه خودش را دارد. روایت حضرت علی (ع) درباره آفرینش نیز منبع عظیمی از تفکر در رابطه با هنر است که در واقع اولین برونافتادگی جمال و زیبایی که خداوند میخواست مورد تماشا قرار بگیرد نور عقل بود و نور عقل چگونه نور حبیب خداوند یعنی حضرت محمد (ص) بود؛ و چگونه این نور آمیختاری آن چیزی که منبعث از همه آفریدهای است به اسم محبت و آفریدهای به اسم عقل و وحدت اینها و.. خود این روایت برای ما در عین حال داستانی است از مساله آفرینش. یعنی الگویی از آفرینش هنری و یک زیباییشناسی در آن میبینید؛ اما در مورد اینها کاری صورت نگرفته است.
این نویسنده ادامه داد: ما در ابتدا باید تکلیف خودمان را با این پرسش روشن کنیم که آیا ما میخواهیم به سینما بهعنوان یک امر مدرن با نگاه مدرن نگاه کنیم یا بصورت امر مدرن با نگاه متکی بر عقل و قرآن و روایات؟ امروز اندیشمندان و متفکران اسلامی فراوانی داریم که واقعا به عنوان یک مسلمان دارند حرف میزنند ولی نگاهشان نگاه یک مسلمان نیست.
وی افزود: انسانی که تنها مرجعیتش تاریخ زمین است و کاری به خلقت از منظر قرآن و عالم غیب ندارد نمیتواند فیلمی از امام حسین (ع) بسازد که حقیقتی دارد که حقیقت لاهوتی است. تکلیف و نسبت ما با این چه میشود؟ هر امری یک صلاحیتی میخواهد؛ شما حتی به عنوان یک منتقد شعر که درباره شعر داوری میکنید باید توانایی ورود به این ساحت را داشته باشید. البته میتوانید بدون صلاحیت هم حرف بزنید ولی پشیزی ارزش ندارد. این سینماگران که میخواهند درباره کربلا حرف بزنند صلاحیت خودشان در سخن گفتن از کربلا را از کجا میگیرند؟ مساله نگاه مهم است و فیلمی که ساخته میشود محصول نگاه کارگردان است. در جهان مدرن هر کسی مختار است هر فیلمی که خواست بسازد ولی به محض اینکه دعاوی دینی مطرح میشود، معرفت شما برای شما محدودیت ایجاد میکند. عقل این پایبندیها را بوجود میآورد و شما آزاد نیستید هر حرفی بزنید و این سوال مطرح میشود که با چه مجوزی و با کدام معرفت حرف میزنید؟