نشست «هنر و شیوه رویارویی با جهان» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه مجموعه نشستهای پژوهش و خلق اثر هنری که بهصورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار میشود، جمعه ۱۱ مهر نشست «هنر و شیوه رویارویی با جهان/ پدیدارشناسی هرمنوتیکی هنر» برگزار شد. پاملا کریمی و شمسالملوک مصطفوی مهمانان این برنامه بودند و شیوا بیرانوند نیز مدیریت نشست را بر عهده داشت.
مصطفوی در ابتدای این نشست گفت: پدیدارشناسی عنوان رایجی شده است که همه جا بکار میرود، مخصوصا در حوزه هنر علاقمندان زیادی دارد. گاهی با دلالت درست و گاه با دلالت نادرست این عنوان برای هنرهای مختلف بکار میرود. فنومن در یونانی یعنی چیزی را به روشنایی رساندن و قابل رویت کردن. لوگوس هم به معنای شناخت است. هرمنوتیک به معنای فهم و تفسیر است و چه در نوع پیشامدرنش و چه در انواع مدرن و پسامدرن این عنصر فهم و تفسیر وجود دارد. در یونان هنر و صنعت را تخنه میگفتند و در تخنه آن چیزی که پنهان است آشکار میشود و این کار هنرمند و صنعتگر است. هنر در یونان با ظاهر شدن چیزی که در اختفا بوده ارتباط دارد. پس در پدیدارشناسی هرمنوتیکی هنر با سه عنصر روبروییم و میخواهیم ببینیم این عبارت در زمانه ما بر چه چیزی دلالت میکند.
وی ادامه داد: پدیدارشناسی با توصیف سر و کار دارد و آنچه شیوه پدیدارشناسی را از شیوههای قبل از خودش مانند استنتاج متمایز میکند، اینست که در اینجا با توصیف کار داریم نه با تبیین و علتیابی. اما این یک توصیف ساده نیست. پدیدارشناسی هوسرل را پدیدارشناسی سوبژکتیو مینامند چون با آگاهی سر و کار دارد؛ هدف هوسرل اینست که بداند آگاهی ما چطور میتواند جهان را با معنا درک کند و این معانی چطور بوجود میآیند و در آگاهی ما قوام مییابند. هوسرل این فرآیند را از طریق توصیف اتفاقاتی که در آگاهی میافتد توضیح میدهد. اما پس از هوسرل پدیدارشناسیهای مختلفی داریم، از جمله پدیدارشناسی هرمنوتیکی که هایدگر و گادامر چهرههای شاخص آن به حساب میآیند. پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی را هم داریم که سارتر و مرلوپونتی دو نماینده مهم آن هستند و سیمون دوبوار و کامو هم در همین ردیف جای میگیرند. پدیدارشناسی پستمدرن نوع دیگری است که دریدا و دلوز و هابرماس چهرههای شاخص شاخههای مختلف آن هستند. هر کدام از انواع پدیدارشناسی از منظر خودشان جهان را میبینند و تفسیر میکنند. هر کدام از اینها از منظر خود با هنر مواجه میشوند و هنر و اثر هنری را توضیح میدهند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: خاستگاه پدیدارشناسی هرمنوتیکی به کارهای هایدگر برمیگردد. تفاوت اصلی هایدگر و هوسرل اینست که پدیدارشناسی هوسرل پدیدارشناسی آگاهی است و پدیدارشناسی هایدگر پدیدارشناسی وجود است. هایدگر در پی اینست که به فهمی از معنای وجود برسد و وقتی بحث فهم مطرح میشود یعنی در حوزه هرمنوتیک قرار داریم. هایدگر از طریق پدیدارشناسی انسان تلاش میکند به چنین فهمی برسد. هوسرل تمامی دیدگاههای طبیعی را تعلیق یا همان اپوخه میکند و پیشفرضی ندارد اما هایدگر انسان را در موقعیت و محیطش میبیند که پیشساختارهای فهم انسان به حساب میآیند. به این معنا که شما نمیتوانید یک اثر هنری را بخوانید بدون اینکه آن چیزهایی که از قبل بوده تاثیری در خوانش شما نداشته باشد.
مصطفوی ادامه داد: کار شاخص هایدگر «منشا اثر هنری» است. او بحثش را با شئ شروع میکند و میگوید اثر هنری در وهله نخست یک شئ در بین همه اشیاء است. اما آن چیزی که اثر هنری را متمایز میکند اینست که سازندهای دارد و بعد هم قرار است نقشی ایفا کند. دیگر ابزار برای یک هدف بیرونی ساخته میشوند در حالیکه ارجاع اثر هنری به خودش است. اثر هنری قرارست که عالمی را برای ما آشکار کند. از نظر هایدگر حقیقت چیزی نیست جز ظهور وجود و چیزی که در خفا بوده است و هنرمند هم قرار است چیزهایی را که پنهان است فراروی ما بیاورد. به این ترتیب اثر هنری قرار است محل رخداد حقیقت وجود شود و وجود خودش را در اثر بنشاند و به وضوح بیاورد.
مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر افزود: اثر هنری چگونه میتواند محل رخداد وجود باشد و حقیقت در اثر خودش را آشکار کند؟ هایدگر میگوید در اثر هنری شاهد یک نزاع بین وجه آشکار و وجه پنهان هستیم؛ وجه آشکار اثر عالم اثر است و وجه پنهان آن زمین اثر است. زمین هم ماده خام اثر هنری و هم مکان و راز است. اثر هنری نمونهای از کل هستی است؛ وجهی از عالم آشکار و وجهی از آن پنهان است. امر رازآمیز میخواهد امر آشکار را ببلعد و امر آشکار هم میخواهد از آن اختفا سر در بیاورد و خودش را آشکار کند. این نزاع باعث میشود که عالمی آشکار شود، یعنی حقیقت خودش را نشان بدهد. چون حقیقت چیزی نبود جز آشکارگی وجود.
پاملا کریمی دیگر سخنران این نشست نیز تحت چهار عنوان «از آژیر خطر تا آزادیهای دیگر: تجربه زندگی و تجسم جهان خارج در ایران در سالهای جنگ و پس از جنگ»، «لونه سگ: تجربه جهان در اتاق دانشجویان دکترای دانشگاه امآیتی»، «از سردابه تا یخچال الکترولوکس: نگرشی به خانه ایرانی از زاویه جهانی» و «اینجا میشل فوکو، گی دبورد و میشل دوسرتو در خیابان با من قدم میزنند: تاملی در باب فلسفه چپ جهان و هنر ایران» به بیان دیدگاهها و تجارب شخصی خود پرداخت.