هجدهمین برنامه از بندباز، تاملاتی درباره تئاتر ایران، این بار به سراغ تئاتر اتوبیوگرافیک رفته است. نیلوفرثانی کارشناس برنامه با سما موسوی کارگردان و پژوهشگر تئاتر دراین باره به صحبت نشستند.
نیلوفر ثانی با طرح این موضوع که در برنامههای گذشته به نوعی وارد تئاتر مستند شدهاند، حالا ضرورت پرداختن به تئاتر مستند چیست، جلسه را آغاز کرد.
موسوی در پاسخ به این پرسش گفت: این موضوع بسیار مهمی است، تئاتر مستند برای این بوجود آمد که در جستجوی حقیقت و واقعیت بود. این تئاتر در سه برهه زمانی شکل گرفت و گسترش یافت که در هرکدام کارکرد متفاوتی داشت، اما دلیل اصلی آن دستیابی به اطلاعات درست و حقیقتی که پنهان شده و یا وجود نداشته یا افشا میشده است. تئاتر مستند هدف اصلیش بیان حقیقت به مخاطب خود و آگاهی بخشی است.
وی در ادامه اظهار کرد: من در مطالعاتم و مقالههایی که تالیف کردهام بیشتر ریشه آلمانی تئاتر مستند را مدنظر قرار دادم و شما در دو جلسه پیشین درباره پیشگاه تئاتر مستند در روسیه و کشورهای دیگر صحبت کردید. درتئاتر مستند صحبت از این است که ریشه آن آلمانی است. در سال 1920 اروین پیسکاتور، نقش مهمی در این عرصه داشته است. البته که «برشت» نیز در این میان بی تاثیر نبوده است و کارکرد متفاوتی برای تئاترمستند تعریف کرد و نوعی جدید از آن را به کار گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم تئاتر مستند بسیار در میان آلمانیها و کشورهای اروپایی محبوب شد، چرا که تمرکز بیشتر روی این بود که حقیقت اتفاقی که افتاده است چه بوده و به نوعی بیشتر افشاگری بود و نمایشنامههایی که نوشته شده بود نیز برمبنای کارگردان مولف بود، چراکه تحقیقی انجام میشد که ثمره آن در اختیار مخاطب قرار میگرفت. در نهایت نیز در امریکا و انگلیس این تئاتر جدی شد که موضوعات زمان حال مورد بررسی قرار گرفت و بهتر دیده شد که تئاترهایی با مسائل روز شکل بگیرد.
این پژوهشگر افزود: در دهه شصت میلادی اتفاقی میافتد که پیتر وایز کاملترین مقاله را در این باره مینویسد. تعریفی که او از تئاتر مستند داده این است که تئاتر مستند تئاتری از مدارک، اسناد و گفتههایی است که شاهدان واقعی و زنده یک اتفاق را مورد بهره قرار میدهد و به روی صحنه میبرد. گونههای تئاتر مستند از آن زمان تکثیر میشود و شکلهای مختلفی به خود میگیرد. در همان زمان یک تعریف جدید ارائه میشود که میگوید تئاتر مستند هفت فرم دارد و ویژگی این دسته بندی این است که فاصله نویسنده اثر و کسی که روایت میکند بسیار اندک است و حتی میتوان گفت این فاصله وجود ندارد.
موسوی همچنین با بیان اینکه تئاتر مستند یک تناقض دارد، توضیح داد: ذکر یک نکته این جا خالی از لطف نیست، ما در عین این که تمام تلاشمان را در این نوع تئاتر میکنیم تا واقعیت را بیان کنیم، اما آنچه اجرا میشود نسخهای است که از فیلتر ذهنی خالق اثر یا دراماتورژ آن میگذرد و به نوعی دارای تناقض با واقعیت است.
ثانی در ادامه این جلسه با این پرسش که تئاتر مستند چه ویژگی داشت که شما به سمت تئاتر مستند رفتید و در این زمینه مشغول تحصیل هستید، موسوی را به پاسخ دعوت کرد.
او نیز گفت: من دوست داشتم کارکرد متفاوتی از تئاتر را تجربه کنم و به همین دلیل در میان رشتههای متعددی که وجود دارد، این رشته را انتخاب کردم تا هم تئوریکال یاد بگیرم و هم این که بتوانم عرصههای متفاوت و کارکردهای متفاوت تئاتر در اجتماع را تجربه کنم. به همین دلیل گونههای متعددی از تئاتر معرفی میشد که در قالب واحد دانشگاهی آن را گذراندیم. به واسطه آشناییام با تئاتر مستند این رشته را تا مقعطع دکترا ادامه دادم، چرا که مسائل اجتماعی را میتوان در آن بیان کرد تا گفتمان درآن شکل بگیرد.
موسوی درباره اینکه جذابیت تئاتر مستند برای کسی که اجرا میکند و مخاطب آن چیست نیز توضیح داد: باید به عقب برگردیم و بررسی کنیم که چرا این نوع تئاتر شکل گرفت. اگر به عقب برگردیم در دهه 70-80 با توجه به اتفاقاتی که در آن دوره رخ داد و میلی در تئاتر بوجود آمد تا از حقیقت صحبت کند و آن را به اجرا بگذارد و میبینیم که هم در فرم و هم محتوا دیده میشود. بازیگران حرفهای در این تئاتر نبودند و مردم عادی بازیگران آن بودند و عمدتا در سالنهای نمایش هم اجرا نمیشد و در خیابان و شرکتها بود. در این گونه نمایشی عمدتا از همان زندگی واقعی و روزمره صحبت میشد. ضمن این که این تئاتر پتانسیلهای متفاوتی دارد چرا که یک پروسه است و محصولی از زندگی تو تا به امروزت است. این تئاتر هم برای تو اتفاقاتی را به ارمغان میآورد و هم برای تماشاگرت. شاید بتوان اعترافات کلیسایی را یکی از قدیمیترین اشکال آن دانست، در تئاتر اتوبیوگرافیک از تجربیات زندگی شما صحبت میکند که ارمغانش میتواند هوشیاری خود فرد در درجه اول باشد، بالا بردن اعتماد به نفس فرد اجراگر که میتواند ادامه زندگی دهد و بحث اصلی آن این است که اصلا چه کسانی میتوانند و حاضرند این کار را انجام دهند. کسانی که در زندگی دچار تغییرات بنیادین شدند و یا اتفاقاتی را از سر گذراندند که زندگیشان را به قبل و بعد از آن تقسیم میکند، عمدتا در این زمینه پیشگام هستند. همه ما اتفاقاتی را در زندگی خود داشتهایم که زندگی را به قبل و بعد از آن تقسیم میکند و از همین رو تئاتر اتوبیوگرافیک تئاتر اجتماعی است که مختص به همه است و از زندگی همه آدمها نشات میگیرد.
او افزود: تئاتر اتوبیوگرافیک یکسری اتفاقات را از روزی که راوی به دنیا آمده تا امروزش را به شکل افقی مطرح میکند. ضمن این که درون روایتهای، ما نقش افراد دیگر نیز وجود دارد، از خانواده، سیستمی که در آن تربیت شدیم، مدرسه، دانشگاه، محل کار و … در واقع داستان افراد دیگر مرتبط با آن فرد هم مطرح میشود. در سوی دیگر تعریفی است از یک برهه تاریخی، بنابراین فردگرا نیست و به جامعه مرتبط است و مستقیم مسائل انسانی و اجتماعی را بیان میکند و زمانی که چند شرکت کننده وجود داشته باشد به دلیل این که از ذهن چند نفر نوشته شده است، اجتماعی میشود و این یکی از دلایل اجتماعی بودن اینگونه تئاتری است.
این پژوهشگر درباره پرداختن به زنان در اجراهایش بیان کرد: من در تمام کارهایم همواره با زنان کار کردم و سوژههایی که مورد بررسی قرار گرفتند نیز زنان بودند. این دلیل خاصی ندارد جز این که خودم یک زن هستم و دوست دارم درباره دنیای زنان صحبت کنم. درست است که در دنیا گفتمانهایی اتفاق میافتد که جنسیت مفهوم خود را در آن از دست میدهد، اما من در ایران زیست کردهام و علاقه شخصیام این است که درباره زنان کار کنم.
موسوی گفت: من فکر میکنم این نوع از تئاتر در غرب تاثیرگرفته از جنبشهای متعدد اجتماعی است که یکی از این جنبشها فمینیسم بود و اختصاص پیدا میکند به گروههایی که از تئاتر اتو بیوگرافیک برای رساندن صدایشان به جامعه استفاده میکنند. پس زنانه بودن یکی از ریشههای اصلی این تئاتر است. من سعی نکردم به آن جهت بدم، برخی با سوال خاصی به سرا غ افراد میروند و برخی مانند من نیز با یک سوال کلی پیش رفتیم. در گروه ما همه در یک رنج سنی هستیم و تجربه زیستی مشترکی داریم برای همین اتفاقی که روی صحنه میافتد نیز نقطههای مشترک زنان است. درست است که زندگی ما با هم در جزئیات متفاوت است، اما در نگاه کلی چون در یک جامعه و یک زمان هستیم اشتراکات بسیاری دارد. اگر تئاتر «روزها در راه» را بررسی کنیم به موضوعاتی میتوانیم بپردازیم که برگرفته از جامعه است.
او در تعریف تئاتر اتوبیوگرافیک اظهار کرد: اتوبیوگرافیک یک نوع قرارداد است بین نویسنده و خواننده آن که در تئاتر اجراگر و تماشاگر است، این قرار داد چیزی جز واقعیت نیست و کسی که اجرا میکند شهادت میدهد که همه آنچه بیان میشود واقعیت است و چیزی جز واقعیت نیست و من شخصیت اول روایتهای خودم هستم. خواستگاه این تئاتر در آلمان است و ما درباره جامعهای صحبت میکنیم که تئاتر به آنها آموزش داده شده است و مخاطب حرفهای هستند. در آلمان از طرف دولت و ارگانهای وابسته بودجهای به تئاتریها اختصاص داده م شود که اینجا اینگونه نیست. کسانی که درآلمان مشغول کار تئاتر هستند حقوق ثابت دارند و دغدغه معیشت ندارند، بنابراین تمام انرژی خود را صرف این موضوع میکنند.
این کارگردان درباره موازنه زنان و مردان در تئاتر و کم شدن حاکمیت مردان در این عرصه نیز گفت: زنان بسیاری در این عرصه در آلمان مشغول کار هستند نمونه آن سوزانا کندی که به تهران هم آمده است. آلمان جزو پنج کشوری است که در آن حقوق زنان و مردان یکسان است و ارجحیتی بر یکدیگر ندارند. رزومه افراد است که بسیار اهمیت دارد و همانطور که گفتم جنسیت در حال از بین رفتن است. در تئاتر آلمان آنچه که مشهود است این است که موضوع و افرادی که انتخاب میکنید اهمیت بیشتری نسبت به جنسیت تو دارند. اما به شکل کامل این موضوع هنوز در هیچ کجا از بین نرفته است و به زمان بسیاری احتیاج دارد که بتوان گفت جنسیت به شکل کامل از بین رفته است.